معایب و مفاسد نظامهای کمونیستی و تکحزبی | پاسخ به نظامهایی که میخواهند دین را در اخلاق فردی منحصر کنند
اینهمه نصوص و روایات که در مورد امامت ائمّه (ع) رسیده است، بهصراحت دلالت بر انتصاب آنها به امامت دارد و هرگز به این صورت که «آنچه از سوی خدا و پیغمبر انجام میشود، معرّفی است؛ امّا تعیین و گزینش باید از جانب مردم باشد» قابل توجیه نیست...
امامت عامّه | ۲
نیاز جامعه به مرکز و مدیر| ۲
نظامات دیگر
آنچه گفته شد، پیرامون نظامات بهاصطلاح دموکراسی است که تقریباً بیشتر نظامات کنونی جهان مدّعی آن هستند؛ امّا نظامات دیگر مثل نظامات کمونیستی و تکحزبی معایب و مفاسدشان بیش از اینهاست.
در این نظامات، دیکتاتوری و بیاعتنایی به حقوق بشر و کرامت و حرّیت انسان بهگونه بیسابقهای جریان دارد و عدّهای که گاه شمار آنها به ده درصد دیگران نمیرسد، مالک الرّقاب و مطلقالعنان هستند و به اسم حزب و ترقّی، بدترین تجاوزات را به حقوق دیگران معمول میدارند، و اگر در آنجا اکثریت، اقلّیت را ملزم به قبول تصمیمات خود میکنند، در اینجا اقلّیت زورمند و سلطهگر و خونخوار بر اکثریت تحمیل شده و خود را قیّم و مالک و صاحباختیار اکثریت قرار داده است.
و خلاصه دنیا در بین سلطهجویان این نظامها، بدترین حالات را میگذراند و دسترنج زحمتکشان و کشاورزان و کارگران، صرف تقویت تسلیحات پاسداری از این حکومتهای فاسد میشود و هزینههایی که اگر به مصرف نیازمندیهای بشر میرسید، امروز صدها میلیون انسان با رنج و درد گرسنگی و بیماریهای گوناگون و کمبودها و فشارهای طاقتفرسای تأمین معاش ابتدایی دست به گریبان نبودند.
به نظر میرسد که سخن گفتن از معایب و مفاسد این نظامها و مکتبها توضیح واضح باشد، و اگر رسانههای گروهی و مطبوعات در اختیار انسانها و افکار سالم بود، احدی به این نظامها گرایش پیدا نمیکرد و فریب زمامداران آنها را که هر روز در نقطهای از جهان، مثل فلسطین، افغانستان، لهستان، اریتره و نقاط دیگر به وحشیترین جنایات دست میزنند، نمیخورد.[١]
فقط در اینجا آنچه باید توضیح داده شود، درباره آن دسته نظامات سوسیالیستی و دموکراسی است که میخواهند با حفظ دین و به قول خودشان عدم تعرّض به عقاید مذهبی و احترام از نظامات عبادی و اخلاقی و آزادی تبلیغ دین و رفتن به معابد، موجودیت داشته باشند و دین را در معابد و پرداختن به اخلاق فردی و عبادات، منحصر و محبوس سازند. و نزدیک به یک قرن است که استعمارگران کوشش میکنند آن را به مسلمانان نیز بقبولانند و آنان را که از این نظرها و آرای ضدّاسلامی طرفداری میکنند، روشنفکر و متعهّد و متجدّد و مترقّی میخوانند.
اگر مقصود این است که سوسیالیسم و دموکراسی و حاکمیت ملّی، با دین معارضهای ندارند و هر دو میتوانند پا به پای یکدیگر به پیش بروند؛ زیرا قلمرو سیادت و مداخله آنها با هم ارتباط ندارند؛ قلمرو نظام هرگونه که باشد، حکومت و سیاست، بازار و خیابان، اداره و کارخانه، قضاوت و قانون و اینگونه امور است، و قلمرو دین، کلیسا و معبد و اخلاق و نوع پروری و کارهای بشردوستانه و نیایش و پرستش است.
پاسخ میدهیم: این برحسب تفسیر نادرستی است که شما از دین مینمایید و این عین تخطّی و تجاوز به قلمرو دین است. این تفسیر اگر با آنچه مسیحیان به آن معتقدند و آن را تعلیمات مسیح میدانند، مطابق باشد، با رسالات آسمانی ازجمله رسالت مسیح و خصوصاً با رسالت اسلام که جهانی است و بیشتر احکام و تعلیمات آن مربوط به اموری است که شما آن را از قلمرو دین خارج میشمارید مخالف است و هر مسلمانی با قاطعیت آن را ردّ میکند.
اسلام هرگز اجازه نمیدهد که در کوچکترین احکام و برنامههایش، تحریف و تغییری داده شود و حتّی حکم مستحب و مکروه آن را، واجب یا حرام و مباحش را مکروه یا مستحب بگویند.
«حَلَالُ مُحَمَّدٍ (ص) حَلَالٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیامَةِ، وَحَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ».[٢]
و اگر مقصود این است که در قوانین و احکام و نظامات مالی و قضایی و کلیه امور، قانون اسلام جاری باشد و فقط در انتخاب حکومت، نظام اکثریت را بیاورند و به روش دموکراسی و حاکمیت ملّی و حکومت مردم بر مردم بروند، این نظر را بپذیرند که اسلام در امر رژیم و نظام اداره ساکت است و درعینحال که اطاعت از اولیالأمر بهصریح قرآن واجب است[٣]، در طرز تعیین ولیّ امر و روش مدیریت جامعه پیشنهاد و دستوری ندارد.
چنانکه اخیراً هم بعضی بهاصطلاح روشنفکران اهلسنّت، نظر به اینکه نتوانستهاند جریان خلافت را در صدر اسلام، بر پایه یک برنامه معیّن قرار دهند و از سوی دیگر نیز، نمیخواسته یا مصلحت ندیدهاند آن جریانها را که موجب خانهنشینی امام منصوص گردید، غیرشرعی اعلام کنند، همین نظر را اظهار نموده که در امر زمامداری دستور و برنامه شرعی وجود ندارد و مردم، خود باید این مشکل را در هر عصر به هر شکلی که صلاح دیدند، علاج نمایند که طبعاً یکی از این شکلها هم نظام اکثریت میباشد.
و شگفتانگیز این است که بعضی شیعه زادههای بهاصطلاح روشنفکر نیز چون دیدهاند نصوص بسیاری را، که بر خلافت و امامت امیرالمؤمنین (ع) و تعیین آن حضرت به جانشینی پیغمبر (ص) دلالت دارد و نظام شورایی و حکومت مردم بر مردم را در اسلام بیموضوع میسازد، نمیتوانند انکار کنند، طرح دیگری ریخته و نظر دیگری اظهار نمودهاند که هم غربزدهها و شیفتگان نظام شورایی و اکثریت و دموکراتیک را راضی کنند، و هم در محیط شیعه، اگر بتوانند معتقدان به نظام امامت را اغفال نمایند.
از سخنان این افراد استفاده میشود که اذعان دارند به اینکه گزینشهای متعدّد پیغمبر اسلام (ص) و تعیینهای رسمی و اعلامهای مکرّر آن حضرت که در کمال صراحت، امیرالمؤمنین علی (ع) را به امارت مؤمنین و امامت و ولایت منصوب داشته است، جهت معرّفی است و نصب و تعیین نیست و اصلاً رژیم امامت یک رژیم موقّت است و مقدّمه نظام شورایی است و برای اینکه بچّههای آشنا به اصطلاحات غرب و شرق گفتارش را بپذیرند، امامت را به رژیمهای انقلابی سفارششده در کنفرانس «باندونک» تشبیه کرده، چون جامعه هنوز آمادگی آن را نیافته است که کارش به خودش واگذار شود، رهبر آن انقلاب، یک نفر را که از همه بیشتر آگاه به انقلاب و اهداف آن باشد و بتواند مردم را در مسیر انقلاب رهبری کند، به مردم معرّفی مینماید.[٤]
این مضمون دو نظر روشنفکرانه در محیط سنّی و تشیّع است؛ امّا پاسخ به این دو نظر:
پاسخ به نظر اوّل: این است که مهملگذاردن چنین امر مهمّی که در امور دنیا و بلکه آخرت مردم - امری به اهمّیت آن کم پیدا میشود - خلاف لطف و اوصاف کمالیه خدا و ربوبی پروردگار است و علاوه، اقرار به نقص دین است که به صریح آیه: ﴿اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ﴾[٥] کامل گردیده است.
و چگونه میشود که معرفت امام بااینهمه تأکید واجب شده و اطاعت امام نیز برحسب آیه: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُو أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ﴾[٦] واجب شده باشد؛ امّا امامی که باید شناخته شود، معرّفی نشده باشد؛ و ولیّ امری که اطاعت از آن واجب است، معلوم نشده باشد. این نظر – چنانکه قبلاً به آن اشاره کرده و بعد هم اشاره مینماییم - کاملاً غیرمنطقی است و قابلقبول نیست.
و امّا پاسخ به نظر دوّم: این است که اوّلاً: اصولاً نظام دموکراسی و حکومت مردم بر مردم با شرایع ابراهیمی و توحیدی خصوصاً اسلام که ابعاد گوناگون توحید را شرح و بسط داده و دعوت توحیدیاش خالص و دور از شائبههای شرک در اختیار بشریت قرار دارد، منافات دارد و قبول اینگونه رژیمها با قبول سایر نظامات اسلام، مثل تلفیق بین شرک و توحید است. بین حکومت خدا بر مردم و حکومت مردم بر مردم همان فاصله است که بین حکومت خدا بر مردم و حکومت شاه بر مردم است:
﴿اَللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ﴾؛[٧]
«خدا ولیّ و سرپرست اهل ایمان است، آنان را از تاریکیهای جهان بیرون آرد و به عالم نور برد، و آنانکه راه کفر ورزیدند، اولیای آنها طاغوتها هستند که آنها را از عالم نور بیرون آورده و به تاریکیهای گمراهی افکنند».
نظام اسلام، حکومت خدا و احکام الهی است و ولایتها هم باید از جانب او و به اذن و تشریع او باشد.
ثانیاً: نظام امامت نظام موقّت نیست، چنانکه امیرالمؤمنین (ع) میفرماید:
«اَللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلّهِ بِحُجَّةٍ»؛[٨]
«هیچ عصر و زمانی زمین خالی از وجود حجّت و امام نخواهد بود».
ثالثاً: آیاتی مثل: ﴿قَالَ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً﴾[٩] و ﴿یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ﴾[١٠] و ﴿إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾[١١] صراحت دارند بر اینکه امامت معرّفی ساده نیست؛ بلکه جعل و انتصاب الهی است.
رابعاً: اینهمه نصوص و روایات که در مورد امامت ائمّه (ع) رسیده است، بهصراحت دلالت بر انتصاب آنها به امامت دارد و هرگز به این صورت که «آنچه از سوی خدا و پیغمبر انجام میشود، معرّفی است؛ امّا تعیین و گزینش باید از جانب مردم باشد» قابل توجیه نیست؛ زیرا سؤال میشود: اگر مردم، دیگری را به زمامداری برگزیدند، آیا وجوب اطاعت خواهد داشت یا نه؟ و آیا شخص معرّفی شده بدون گزینش مردم بهخصوص با گزینش دیگری، وجوب اطاعت دارد یا نه؟ و آیا خود شخص معرّفی شده، باید از برگزیده مردم اطاعت کند یا نه؟
اینها سؤالاتی است که پاسخ صحیح آن، ردّ این نظریه بهاصطلاح روشنفکرانه است.
خودآزمایی
١- معایب و مفاسد نظامات کمونیستی و تکحزبی را بیان کنید.
٢- پاسخ به آن دسته نظامات سوسیالیستی و دموکراسی، که میخواهند با حفظ دین، موجودیت داشته باشند و دین را در معابد و پرداختن به اخلاق فردی و عبادات، منحصر و محبوس سازند، چیست؟
٣- مضمون دو نظر روشنفکرانه در محیط سنّی و تشیّع را ذکر و پاسخ به این دو نظر را بیان کنید.
پینوشتها
١. اگر انسان شرافتمندی بخواهد علیه این نظامها ادّعانامه صادر کند، باید کتابها بنویسد و سرانجام بگوید: صد آفرین به عالم حیوانات درنده و شهوتران!!
همین امروز (دهم رمضان ۱۴۰۲ق) رادیو بی بی سی اطّلاع داد که عدّهای از نمایندگان کنگره آمریکا به اعتیاد و آمیزش با جوانهایی که به عنوان نامهرسان و شغلهای دیگر در ارتباط بودهاند، متّهم شدهاند. این نمایندگان بزرگترین مجمع سیاسی جهان که در تعیین سیاستهای جهان و نظام فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی آمریکا مؤثرند و جریانهای استعمار آمریکا و جنایات آن را رهبری مینمایند و به قدرت تکنیک و صنعت افتخار میکنند، این جوانها را فریب داده و به وعده ترفیع مقام و رتبه در منجلاب فساد وارد مینمایند. از اینگونه خبرها از غرب و شرق متمدّن و مترقّی بسیار شنیده و میشنویم. آلبرت ماشه رهبر کمونیستهای فرانسه سالها است که با زن قانونی فرد دیگری زندگی میکند و از آن زن دو فرزند هم دارد.
نظامهای کنونی، نظامهایی است که امثال ریگان و برژنف و میتران و تاچر از آنها سر در میآورند و جنایات فلسطین و لبنان و افغانستان و نقاط دیگر را برای توسعهطلبی و استثمار انسانهایی که قیمت یک فردشان در انسانیت از تمام استعمارگران آمریکا و کمونیستهای روسیه بیشتر است، مرتکب میشوند و همه این جنایات را تجدّد و ترقّی گفته و به اسم صلح و همزیستی مرتکب میشوند.
٢. صفار، بصائرالدرجات، ص۱۶۸؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۸۶؛ ص۱۴۸.
٣. نساء، ۵۹.
٤. منظور انقلابهای قبل از دهه پنجاه و سوسیالیستی و یا به ظاهر دموکراسی بوده است.
٥. مائده، ۳. «امروز دین شما را کامل کردم».
٦. نساء، ۵۹. «و ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خداوند را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولواالامر (اوصیای پیامبر) را».
٧. بقره، ۲۵۷.
٨. نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۷ (ج۴، ص۳۷)؛ صدوق، کمالالدین، ص۲۹۴؛ ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ص۱۷۰.
٩. بقره، ۳۰. «من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد».
١٠. ص، ۲۶. «ای داوود ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم».
١١. بقره، ۱۲۴. «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
نظرات شما عزیزان: