بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
مقدمۀ بحث
اگر یاد برادران و خواهران باشد، حدود چهار سال در دههٔ سوم محرمالحرام به توضیح روایت بسیار مهمی از وجود مبارک رسول خدا(ص) گذشت که بهخاطر گستردگی مطالب روایت و توضیح و شرح هر یک از مسائل روایت، بحث در روایت ناتمام ماند. این روایت اصول عالی اخلاق را بیان میکند که اگر مرد و زنی به حقایق این روایت آراسته بشوند، یقیناً درِ خیر دنیا و آخرت به روی آنها باز میشود. راهی هم برای بازشدن درِ خیر دنیا و آخرت و سعادت امروز و فردا، جز آراستهشدن به این حقایق عرشی، ملکوتی، اخلاقی، دینی و انسانی نیست. آراستهشدن به این حقایق، کلید حل بسیاری از مشکلات و برطرفکردن بسیاری از بلاها و ناامنیهای خانوادگی و اجتماعی است. البته در ضمن توضیح موارد روایت، این مسئله (کلید حل مشکلات و برطرفکردن بسیاری از مسائل منفی خانوادگی و اجتماعی) برایتان روشن میشود.
دین الهی، خیرخواه انسان در زندگی
برادران و خواهران! دین خدا که ترکیبی از قرآن و روایات پیغمبر(ص) و اهلبیت(علیهمالسلام) است، خیرخواه شما در همهٔ امور و زوایای زندگی است. اگر دین کامل پروردگار که ترکیبی از قرآن و روایات پیغمبر(ص) و اهلبیت(علیهمالسلام) است، خیرخواه ما نباشد، چهچیزی خیرخواه ماست؟! بعد از کنارگذاشتن دین در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی، خیر و صلاح، منفعت و سودی نمیماند. شما زندگی هشتمیلیارد جمعیت زمان خودتان و بیدینان جامعهٔ خودتان را میبینید که به انواع رنجها، مشکلات و گرفتاریها دچار هستند. هر روز اخبار بسیار دردآوری را از رسانههای خبری یا رسانههای دیگر دربارهٔ ملتهای دنیا میشنوید و این مشکلات قرنها گریبانگیر مردم بوده و حل نشده است. در اوج مشکلات نیز ملتها عمرشان به پایان رسید و مردهاند. در روزگار خودتان هم ملاحظه میکنید که نهتنها مشکلات سنگین فردی، خانوادگی و اجتماعی حل نشده است، بلکه روزبهروز بر مشکلات افزوده میشود.
غفلت و جهالت، عامل مشکلات دنیایی و عذاب آخرتی
دین واقعاً خیرخواه انسان است و براساس مصالح دنیا و آخرت مردم نظام داده شده است. رسول خدا(ص) یک سخنرانی کوتاهی کنار کوه ابوقبیس، مُشرِف به مسجدالحرام داشتند که خودشان هم مردم را دعوت کرده بودند. البته خیلیها هم که نبوت پیغمبر اسلام را بهخاطر لجاجت و کبر نپذیرفته بودند، نیامدند. اینها ضرر و خسارت کردند و با نفاق، شرک و کفر از دنیا رفتند. طبق تهدیدهای قرآن، هم به عذاب برزخ و هم به عذاب قیامت دچار شدند.
بهراستی چرا انسان با انتخاب خودش و با دست خودش، خودش را دچار مشکلات دنیا و عذاب برزخ و قیامت کند؟ این از کمال جهالت، نادانی و غفلت است. وجود مبارک حضرت مجتبی(ع) میفرمایند: غفلت، یعنی ترککردن جلسات الهی و نشنیدن معارف عرشی؛ همچنین پیروی از تبهکاران، مجرمان و معصیتکاران حرفهای. این حیف است که خدا تمام سفرههای خیر دنیا و آخرت و سعادت دنیا و قیامت را برای انسان پهن کرده و مهماندارش هم خود حضرت حق باشد؛ ولی از این سفرهها بهره نبرد و استفاده نکند. بیشک، اگر کسی در همهٔ عمرش، خودش و خانوادهاش پشت به دین بکنند، هیچ ضرری به خدا نمیرساند. اگر هم رو به دین بکنند، سودی به خدا نمیرسانند.
کلام امیرالمؤمنین(ع) در خصوص پروردگار
در هر دو طرف، خداوند مهربان، بینیاز و غنی مطلق است. امیرالمؤمنین(ع) در مقدمهٔ خطبه کمنظیر یا بینظیر «متقین»، برای عاشق دلباختهشان همامبنشریح فرمودند:
-بینیاز از طاعت و مأمون از معاصی بندگان
«فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[1] خدا هنگامی که انسانها و دیگر مخلوقات را خلق میکرد، بینیاز از طاعت و مأمون از معاصی آنها بود.
-سود نداشتن طاعت مطیعان برای پروردگار
«لِأَنَّهُ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَةُ مَنْ أَطَاعَهُ» برای اینکه طاعت مطیعان، سودی به پروردگار نمیرساند. طاعت مثل معدن طلا و نقره است و سودش برای معدنیاب و کشفکنندهٔ معدن است. آنکه یک معدن طلا، نقره یا سنگهای قیمتی را شناخته است و اشیای قیمتی معدن را بیرون میآورد، میفروشد و سودش به خودش میرسد. عبادات معادن ارزشها هستند، معدنیاب و کشفکنندهٔ معدن نیز خود عبد و انسانی است که خدا را بندگی میکند. هرچه از این معدن عبادت درمیآورد، نصیبش میشود و ملک خودش است. شما در آیات قرآن میخوانید؛ پروردگار دربارهٔ اهل ایمان که اهل عبادت، عمل صالح و اخلاق حسنه هستند، میفرماید: «الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيها خالِدُونَ»[2] اینها وارث عالیترین درجات بهشت برای ابد هستند.
وقتی به شما ارث رسیده باشد، مگر ملک خودتان نیست؟ اگرچه پدر یا مادر سرمایههایی را اندوخته باشند، بعد از اینکه از دنیا میروند، ورثه مالک ارث هستند. شما هم وقتی عبادت میکنید، فردوس نتیجهٔ عبادت است که این ارث از رحمت، احسان و فضل پروردگار به شما میرسد. وارث، حیّ و قیّوم است که مرگ ندارد و زنده جاویدان است؛ ارثبر هم در بهشت، وارث جاویدان است. وقتی فردوس را ارث میبرد، ملک خودش میشود. این که خدا میگوید «هُمْ فِيها خالِدُونَ»، یعنی هرگز این وارثان را از بهشت بیرون نمیکنند. اگر بخواهند کسی را از ملک خودش بیرون کنند، این ستمکاری میشود و چنانکه در قرآن میخوانیم، «أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ»[3] خدا ستمکارِ به بندگانش نیست. خداوند بهشتی را که از باب رحمت و لطفش به بندگان مؤمنش ارث داده است، از آنها پس نمیگیرد. اخلاق کریم نیست که آنچه را عطا کرده است، پس بگیرد. لذا در قرآن دائماً به مردم دربارهٔ پاداشها، مزدها و بهشت اطمینان کامل داده است. انسان باید به پروردگار کریم واقعاً مطمئن باشد و در چیزی از مسائل الهی دودل نشود و شک نکند. این دودل شدن، یک حالت ابلیسی و شیطانی است. شک در حقایق و امور مسلّم درست نیست.
پس اطاعت مطیعان به خدا سودی نمیرساند؛ چون خدا نیازی ندارد. آن وقتی که کل عالم خلق نشده بود، «كَانَ اللّه وَ لَم يكُنْ مَعه شيءٌ» وجود مقدس او همینگونه که هست، بود و کمبودی نداشت تا با آفرینش عالم کمبود خودش را تأمین بکند. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: به همین صفات و ذات بود، چیزی هم با او نبود و کمال مطلق بود؛ درحالیکه ذرهای وجود نداشت. وقنی آفرینش را آفرید، باز هم به همان کیفیت، کمال مطلق است و چیزی به او اضافه نشده است.
-بازگشت خسارت گناه به گنهکاران
سپس حضرت در ادامهٔ خطبه میفرمایند: «وَلَا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصَاهُ» ای دوست من، همام! گناه هیچ گنهکاری به خدا زیان نمیرساند. گناه زیان، خسارت، شقاوت و تیرهبختی دارد؛ ولی تمامش برای خود انسان است. شما در قرآن میبینید که به جهنمیها گفته میشود: «جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ»[4] این جهنم همان اعمال خودتان است که همواره از ابتدای زندگیتان تا مرگتان انجام دادهاید. جهنم ملک خودتان است؛ چون عمل خودتان است. عینیت این عمل را که حالا بهصورت جهنم بروز کرده است، نمیتوانند از انسان جدا بکنن.د اگر کارکرد انسان را از وجود انسان جدا بکنند، انسانی باقی نمیماند.
در حقیقت، اعمال عینیت خارجی وجود انسان و محصول انرژی فکری، قلبی و بدنی است. بهعبارت سادهتر، عمل خود انسان به این صورت درآمده است که از ضرر گناه به خود انسان برمیگردد. آنکسی که به او ستم شده و ایستادگی کرده، یا ضعیف بوده و کمکش نکردهاند که ایستادگی کند، پس صبر کرده است، اجر میبرد. کسی هم که ستم میکند، مال مردم را میبرد و برای مردم مشکل ایجاد میکند، ستم او و آثارش به خودش برمیگردد؛ چون ستمش، خود ستمکار، عین وجود ستمکار و انرژی هزینهشدهٔ اوست.
پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد ×××××××××× در گردن او بماند و بر ما بگذشت
کسی که بیگناهی را براساس ستم و ظلم میکشد، بیگناه هم نیست که از ستمکار انتقام بگیرد؛ کشتهشده طبق قرآن مجید، شهید است: «وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ».[5] بیگناه نبوده که انتقام بگیرد، پس ستمکار ضرری به شهید و مجروح نزده است. در حقیقت، او یک مؤمن، جهادگر و مدافع را شهید کرده و درِ رحمت بینهایت خدا را به روی شهید باز کرده است و در دوزخ را به روی خودش. قرآن میگوید: کسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد، «فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا».[6] این معنی سخن امیرالمؤمنین(ع) است که میفرمایند ضرر و خسارت گناه به خدا برنمیگردد. گناهِ ظلم، ستم، دغلبازی، روباهصفتی، غصب، جنایت و خیانت، همان انرژیِ وجود انسان مجرم است که برای خودش میماند و دوام پیدا میکند. ضربه و خسارت گناه به خدا نمیرسد، بلکه به خود مجرم میرسد.
شنیدن و پذیرش سخن حق، مایۀ خوشبختی انسان
حالا عدهای دعوت پیغمبر(ص) را برای شنیدن سخنان حکیمانه و عرشی پیغمبر(ص) قبول نکردند و نیامدند. اینها تکبر کردند، مغرورانه دعوت را اجابت نکردند و مسیر رفتن به دوزخ را انتخاب کردند. اینها جاهل، مغرور، بدبخت، تیرهبخت و شقی هستند که اینهمه ضرر را با دست خودشان برای خودشان فراهم کردند.
عدهٔ کمی کنار کوه ابوقبیس آمدند و رهبر عظیمالشأن اسلام، پیغمبر باکرامت بالای سنگی رفتند که مُشرف به مستمعین باشند و صدای عرشی حضرت را بشنوند. پیغمبر اکرم(ص) سخنرانیشان همین یک جمله بود: ای مردم! قریشیان! «إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ».[7] چقدر زیباست! آیا نباید حرف این پیغمبر راستگو را که خدا راستگوییاش را تصدیق کرده است، سخن این معدن خیر و برکت، دلسوز، امین ناصح و موعظهکنندهای که در تاریخ نظیر نداشته است، گوش داد؟!
گوشدادن به خیر انسان است. قبولکردن و پذیرفتن نیز مایهٔ خوشبختی انسان است؛ اما اعراض، روی برگرداندن و گوشندادن به زیان انسان است و این تکبر در برابر ولیّاللهالاعظم و فرستادهٔ پروردگار برای آدمی خسارت دارد. خدا چگونه او را فرستاد؟ قرآن میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ»[8] ما تو را جز رحمت، مهر و مهرورزی و محبت برای کل جهانیان نفرستادیم. اکنون از شما میپرسم: آیا رویگردانی از این محب، مهربان و مهرورز، عاقلانه است یا جاهلانه، انسانی است یا شیطانی، انصاف است یا ابلیسگری؟!
تکبر، علت رویگردانی از امر پروردگار
چقدر این جمله عالی است: «إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ» مردم! من برای همهٔ شما انسانها خیر و خوبی دنیا، همچنین خیر و خوبی آخرت را آوردهام. آیا قبولنکردن خوبی دنیا و آخرت، جهل، غرور بیجا و کبر ابلیسی نیست؟ شما در قرآن میخوانید که خدا یک فرمان عالی و ممتاز به فرشتگان و ابلیس داد، غیر از فرمان عبادتی که به کل فرشتگان داده بود: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ»[9] وقتی من حیات ویژه به آدم دمیدم، همه در برابر او سجده کنید. البته قبله در اینجا پروردگار بود و وقتی خداوند امر به سجده داد، سجده به امر خدا اتفاق افتاد. کسی به ذهنش نیاید که فرشتگان ملکوت و غیبِ عالم به آدم سجده کردند. این سجده چون امر الله بوده، بر خدا واقع شده و امر الهی و حکیمانه بوده است. «فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ × إِلَّا إِبْلِيسَ إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ»[10] همه سجده کردند، مگر ابلیس که روی برگرداند و امتناع کرد. در باطن خودش گفت من سجده نمیکنم؛ چون «أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ»[11] بهتر، برتر و بالاتر از آدم هستم. از کجا و با چه دلیل فهمیدی که بالاتر هستی؟ خیال او را برداشت و گمانی بر او مسلط شد که بر علم، حکمت، خردمندی و عقل تکیه نداشت. از کجا فهمیدی که او از تو بهتر نیست و تو بهتر از او هستی؟
بر خیالی صلحشان و جنگشان ××××××××× و از خیالی نامشان و ننگشان
سرانجام تکبر و اعراض از امر الهی
خیال اینکه من از همه بهتر و بالاتر هستم. من «رَبُّکُمُ الْأَعْلي»[12] و مالک همهچیز شما هستم. این خیال و گمانی باطل و تصوری شیطانی است. شیطان نیز تکبر کرد. وقتی انسان از فرمایشات خدا، پیغمبر(ص) و اهلبیت(علیهمالسلام) روی برگرداند، از قبولش خودداری کند و از انجام آن تکبر کند، چه میشود؟ «وَكانَ مِنَ الْكافِرِينَ»[13] از ناسپاسان واقعی میشود، چنانکه ابلیس از ناسپاسان واقعی شد.
از قبول برنامههای پیغمبر اکرم(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) اعراض و امتناع نکنیم، از عمل نیز تکبر نکنیم؛ وگرنه دنیا و آخرتمان بر باد میشود. این دین است! دین یعنی خیر دنیا و آخرت و قرآن مجید این خیر را در ششهزار و ششصدوشصتوچند آیه توضیح داده است. همچنین روایات پیغمبر(ص) و اهلبیت(علیهمالسلام) توضیح داده است. با خواست خدا، انشاءالله در جلسهٔ بعد، متن روایتی را که حدود پنج سال مورد بحث است و بهخاطر گستردگیاش تمام نشده، متن را کامل برایتان میخوانم و فقط یکییکی را توضیح میدهم تا به شرح حقایق هر کدام از آن قسمت نورانی برسیم که پیغمبر(ص) بیان کردهاند.
دعای پایانی
خدایا! به ما توفیق دریافت پذیرش و عمل به حقایق الهیه را عنایت کن.
خدایا! ریشهٔ این ویروس را از کل مردم جهان قطع کن.
خدایا! بیماران این بیماری و دیگر بیماریها را شفا عنایت کن.
خدایا! شهدا و اموات را سر سفرهٔ رحمت و لطفت قرار بده.
خدایا! وجود مبارک امام زمان(عج) را دعاگوی ما، خانوادههای ما و نسل ما قرار بده.
[1]. نهجالبلاغه، خطبهٔ 193.
[2]. سورهٔ مؤمنون، آیهٔ 11.
[3]. سورهٔ حج، آیهٔ 10؛ سورهٔ آلعمران، آیهٔ 182؛ سورهٔ انفال، آیهٔ 51.
[4]. سورهٔ واقعه، آیهٔ 24.
[5]. سورهٔ آلعمران، آیهٔ 169.
[6]. سورهٔ نساء، آیهٔ 93.
[7]. تفسیر اهلبیت(علیهمالسلام)، ج۱۰، ص۶۳۰؛ بحارالأنوار، ج۱۸، ص۱۹۱؛ أمالی طوسی، ص۵۸۱.
[8]. سورهٔ انبیاء، آیهٔ 107.
[9]. سورهٔ ص، آیهٔ 72.
[10]. سورهٔ ص، آیات 73-74.
[11]. سورهٔ اعراف، آیهٔ 12.
[12]. سورهٔ نازعات، آیهٔ 24.
[13]. سورهٔ ص، آیهٔ 74.
نظرات شما عزیزان: