بفرمایید ، اینجا مجلس اقامۀ عزای فاطمةالزهرا (سلام الله علیها)است ، با احترام وارد شوید
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6704
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 7563
بازدید ماه : 60841
بازدید کل : 10452596
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 10 / 1400



اندوه امام باقر و امام صادق علیهم السلام


هر گاه بیماری تب بر امام باقر(ع) عارض می شد؛ آب سرد بر بدنش می ریخت، سپس با صدای بلند می گفت:«فاطمه بنت محمد» ای فاطمه! دختر محمد(ص).

به احتمال قوی همان گونه که تب در جسم لطیف امام اثر داشت، پوشاندن اندوهش به خاطر مصائب مادر مظلومش در قلب شریفش اثر می کرده است. و همان گونه که گرمی تب را به وسیلة آب، از بدنش می زدود؛ یاد مادرش فاطمه(ع) از شدت اندوه او می کاست،

زیرا تاثیر مصائب حضرت زهرا(ع) در دل های فرزندانش از بریدن شمشیر، دردناکتر و از سوزش آتش سوزاننده تر می باشد چرا که در شرایطی بودند که تقیه می نمودند و قدرت بر آشکار کردن مصائب زهرا(ع) را نداشتند.

از این رو وقتی که نام فاطمه(ع) در حضور آن ها برده می شد، قلوبشان پر از اندوه می شد، به طوری که هر آدم هوشیاری آثار اندوه را از چهرة آن ها مشاهده می کرد.

چنان که در رویات آمده، امام صادق(ع) به سکونی (یکی از یارانش) که خدا به او دختری داده بود، فرمود: چه نامی برای او انتخاب نموده ای؟

سکونی عرض کرد: نامش را «فاطمه» گذارده ام.

امام صادق(ع) فرمود: آه! آه! سپس دستش را بر پیشانی خود گذاشت و اندوهگین نشست و فرمود مبادا به دخترت كه اسمش فاطمه است سیلی بزنی....[1]

[1] - ترجمه بیت الاحزان، ص 156، 157.

منبع: كتاب آتش در حرم

داستان بشار مکاری


بشار مکاری گوید: در کوفه به حضور امام صادق(ع) رفتم و دیدم طبقی از خرمای «طبرزد» برای آن حضرت آورده بودند و از آن می خورد، به من فرمود: بیا جلو از این خرما بخور.

عرض کردم: گوارا باد، قربانت گردم در راه می آمدم حادثه ای دیدم که غیرتم به جوش امد و قلبم درد کرد و گریه گلویم را گرفت.

فرمود: به حقی که بر گردنت دارم جلو بیا و بخور، جلو رفتم و از خرما خوردم، آن گاه به من فرمود: اکنون بگو چه حادثه ای دیده ای.

گفتم: در راه می آمدم یکی از مامورین حکومت را دیدم که بر سر زنی می زند و او را به سوی زندان می برد، و او با صدای بلند می گوید: «پناه می برم به خدا و رسول، و به غیر از خدا و رسول، به هیچ کس پناه نمی برم.»

امام صادق(ع) فرمود: چرا آن زن را می زد و به زندان می برد؟

عرض کردم: از مردم شنیدم که پای آن زن لغزید وبه زمین افتاد، و گفت: ای فاطمه! خدا آنان را که به تو ظلم کردند از رحمت خود دور سازد! گماشتگان حکومت با شنیدن این سخن او را دستگیر و زدند.

امام صادق(ع) تا این سخن را شنید، از خوردن خرما دست کشید، و گریه کرد به گونه ای که دستمال و محاسن شریف و سینه اش از اشک چشمانش تر شد، سپس فرمود: «ای بشار! برخیز با هم به مسجد سهله برویم و برای نجات و آزادی آن بانو، دعا کنیم و از خدا بخواهیم که او را حفظ کند.»

براستی، وقتی امام صادق(ع) با شنیدن حادثه ناگواری که برای یک بانوی شیعه فاطمه(ع) رخ داده، این گونه دگرگون می شود، پس چگونه خواهد شد که اگر جریان مصائب مادرش فاطمه(ع) را برای او نقل کنند؟ که ظالمی به صورت آن حضرت سیلی زد که گویی نگاه می کنم به گوشواره اش که بر اثر شدت ضربه سیلی، شکسته و جدا شده است![1]

[1] - ترجمه بیت الاحزان، ص 157.

منبع: كتاب آتش در حرم



تدفین حضرت زهراسلام الله علیها و گریز به كربلا

جنازه مطهر فاطمه(ع) را بر دوش به سوی قبری معین بردند. قبری برای فاطمه(ع) حفر کرده و چهار نفر از مردان که علی(ع) و عباس و فضل بن عباس و نفری دیگر بودند، آن بدن نحیف و لاغر را نزدیک قبر بردند.


علی(ع) داخل قبر گردید، زیرا وی ولی امر حضرت زهرا(ع) بود و سزاوارترین مردم نسبت به امور ان بانوی بزرگوار، وی جسد پاره تن رسول خدا(ص) را در دست گرفت و او را در لحدش خوابانید و صورتش را که چه بسیار در حال سجود در برابر خدای تعالی به خاک گذارده می شد، آن صورتی را که رسول خدا(ص) هر شب قبل از آن که به خواب رود می بوسید، آری این دخت رسول خدا است..... سپس از قبر خارج گردید، و خشت ها را چید و حاضرات پیش آمدند. خاک ها را بر پیکر مطهر آن بانوی بزرگوار ریختند.



علامه مجلسی گوید:

حضرت امیر(ع) بر دور قبر آن حضرت هفت قبر دیگر ساخت كه ندانند قبر آن بانو کدام است. به روایتی دیگر چهل قبر دیگر را آب پاشید که قبر آن حضرت را پیدا نکنند، و به روایت دیگر، قبر آن حضرت را با زمین هموار کرد تا علامت قبر معلوم نباشد.[1]


شبانه دفن کردم همسرم را

چه گویم من جواب دخترم را


گلستان گشته خاکستر زآتش

زدند آتش نهال پرپرم را!

گریزی به کربلا

اما «لا یوم کیومک یا ابا عبدالله وقتی نوبت به دفن حسین بن علی(ع) رسید، امام سجاد(ع) شخصاً بدن مطهر پدر را برداشت و درون قبر گذاشت.

یکی از آداب قبر این است که وقتی میت را به خاک می سپارند کفن را از صورت او باز کنند و صورت او را روی خاک بگذارند، و بگویند: «اللهم عفوک عفوک» این جزء آداب دفن است، اما امام سجاد(ع) این آداب دفن را چگونه عمل کرد، در حالی که این پیکر مطهر سر به همراه ندارد، و کفن هم ندارد!

وقتی از دفن پدر فارغ شد، با انگشت ولایت روی قبر نوشت: «هذا قبر حسین بن علی بن ابیطالب الذی قتلوه عطشانا»[2]

[1] - جلاء العیون، ص 145.

[2] - مقتل مقرم، ص 320.

منبع: كتاب آتش در حرم




حضرت آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی یکی از استوانه های علم در حوزه علمیه نجف بود و قبل از انقلاب به دست عوامل بیگانه از حوزه علمیه نجف اخراج شد و در حوزه علمیه قم درس خارج می فرمود.

در کشکول زاهدی آمده است: من بارها از خود آیه الله فیروزآبادی شندیم که می گفت:

زمانی که در نجف اشرف بودم، یک شب در عالم رویا دیدم در منزل شخصی خود، مجلسی اقامه شده و در آن مجلس حضرت فاطمه(ع) با چادر نشسته است، افرادی از مومنین به صف ایستاده یکی یکی میآیند عرض ادب می کنند و می روند. چون همه رفتند حضرت چادر را کنار زد. من از این عمل بی بی متوجه شدم که چون من به آن حضرت محرمم، لذا این عمل را انجام داد. چه جمالی! در عالم خواب:

گفتم: صورتش شبیه به صورت پیامبر(ص) است.

سپس جلوتر رفته و عرض کردم:

مادر! آیا این که قریب به هزارو چهارصد سال است خطبا می گویند: شوهرت علی(ع) را با سر بی عمامه و دوش بی ردا و ریسمان به گردن به مسجد بردند، صحت دارد؟
بی بی فرمود: «استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله» علی را بعد از رسول خدا تحقیر کردند!

من به فارسی می گفتم و حضرت عربی جواب می داد.
عرض کردم: مادر! قریب هزارو چهارصد سال است مورخین نوشته اند و خطبا گفته اند که آن نانجیب به بازوی شما تازیانه زد و سیاه شد، «و فی عضدها کمثل الدملج».

فرمود: بلی. آن گاه دست راست را از آستین بیرون آورد، دیدم هنوز بازوی مادرم سیاه و کبود است.

منبع: كتاب آتش در حرم




 
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی