تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4840
بازدید دیروز : 344
بازدید هفته : 5699
بازدید ماه : 58977
بازدید کل : 10450732
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 30 / 5 / 1395

آیا می¬دانید که:

گرمای خانه از آتش مهر است و سردی و افسردگی از خودخواهی، خودمحوری و «خودشیفتگی»؟!

کودکان در هفت سال اول زندگی، خودشیفته-اند؛ یعنی جاده¬ی زندگی را یک طرفه می¬بینند جاده¬ای که فقط خود می¬توانند برانند و برای دیگران حق «ابراز وجود» و «بیان خویشتن» نمی¬شناسند! اما وقتی بزرگ شدند باید دانسته باشند که جاده¬ی زندگی دوطرفه است و برای دیگران نیز فرصت ابراز وجود و بیان خویشتن هست. اما گویا برخی آدم¬ها در بزرگ-سالی نیز کودکانی خودشیفته¬اند! در سیر رشد منطقی تربیت، کودکان به¬تدریج «اجتماعی شدن» را می¬آموزند تا وقتی بزرگ شدند بزرگواری، درک متقابل، مهارت هم¬حسی و همدلی را نیر فرا گرفته باشند.

در این نوشتار برآنیم تا به همراه شما خانه¬ای نو بسازیم و از این ره¬گذر جامعه¬ای سالم را تجربه کنیم.

انقلاب صنعتی و فروپاشی خانواده

«ویل دورانت» در کتاب خواندنی و جذابش «لذات فلسفه» معتقد است که انقلاب صنعتی موجب شد زن نیز صنعتی شود! چرخ و پر کارخانه¬ها تازه به کار افتاده بود و کارفرمایان سودمحور، زنان را کارگران ارزان¬تری یافتند و آنان را بر مردان سرکش گران¬قیمت ترجیح دادند! کارفرمایان در اندیشه¬ی سود و زیان خود بودند و خاطر خود را با اخلاق و ارزش¬ها آشفته نمی¬ساختند!! کسانی که ناآگاهانه «خانه براندازی» کردند کارخانه¬داران قرن نوزدهم انگلستان بودند!

او به طعنه می¬گوید: «نخستین قدم برای آزادی مادربزرگ¬های ما قانون 1882 بود! به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از امتیاز بی¬سابقه¬ای برخوردار شدند و آن این که: پولی را که به دست می¬آوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون عالی اخلاقی و مسیحی را، کارخانه¬داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه¬ها بکشانند

یعنی: غرب پرمدعا تا 126 سال پیش هنوز مالکیت زن را محترم نمی¬شمرد، در حالی که اسلام 1400 سال پیش مالکیت خانم¬ها را با همه¬ی قدرت تثبیت کرد.

این قانون که در واقع حیله¬ای برای هیجانی کردن خانم¬ها و استفاده از نیروی کار آنان بود موجب شد که خانم¬ها بندگی و جان کندن در مغازه و کارخانه را بر آرامش خانه ترجیح دهند. گویا بیرون رفتن زن از خانه و پیدا کردن کار در کارخانه به او آبرو و اعتبار می¬بخشد. او نخستین مزد خود را با همان غرور و خوش¬حالی گرفت که پسران فراری از مدرسه می¬خواهند با یک کار صنعتی و سیگار روز تعطیل، مردی خود را ثابت کنند!

زن، این بردگی جدید و لوکس را با وجد و شادی پذیرفت؛ شادی کسی که سرانجام، کاری پیدا کرده و خود را به نحوی سرگرم ساخته است. چون خانه خالی شد، مردان و زنان آن را ترک گفتند و روی به آن خانه¬های زنبوری که آپارتمانش می¬نامند نهادند. تمام روز و عصر خود را در غوغا و جنجال کوچه و خیابان گذراندند. رسم و عادتی که از ده هزار سال برجای مانده بود در یک نسل از میان رفت. دانشمندان علوم اجتماعی و روان¬شناسان اجتماعی به ما یاد داده بودند که تغییر عادات و رسوم و اخلاق، تدریجی و نامحسوس است اما یکی از بزرگترین تغییرات در تاریخ تمدن بشر در روزگار ما و جلوی چشم ما در فاصله¬ی کودکی و بلوغ یک انسان اتفاق افتاد. نویسندگان، خطبا و سیاست¬مداران مردم را برحذر می¬داشتند که مبادا سوسیالیست¬ها خانه را ویران کنند، اما در برابر چشم¬شان انقلاب صنعتی خانه¬براندازی کرد!

کودکانی که در مزارع مایه¬ی شادی و کمک بودند در شهرهای پرجمعیت و آپارتمان¬های تنگ، افزون بر این که گران تمام می¬شوند، جلوی دست و پا را هم می¬گیرند. ماشین¬ها کارخانه¬ها را آوردند، کارخانه¬ها شهرهای جدیدی ساختند، شهرها دموکراسی، سوسیالیسم و منع آبستنی را آوردند! هیچ کس چنین نمی-خواست. اندرز علمای دین و بزرگان نیز نمی-توانست جلوی این جریان را بگیرد. بایستی تاریخ صد سال اخیر اروپا و آمریکا را عوض کرد تا این جریان پیش نیاید، ولی تاریخ هم مانند انرژی برگشت¬پذیر نیست.

مادر بودن امری عادی به¬شمار نیامد و کاری خطرناک جلوه کرد. زن جدید به علت اشتغال در کارخانه و کار نکردن در خانه از نظر جسمانی ضعیف¬تر از پیشینیان خود گردید! حس زیباشناسی فرومایه¬ی مرد جدید نیز کار را بدتر کرد. مرد امروزی تن باریک و لاغر را پسندید زیرا زیبایی را با جاذبه¬ی زودگذر جنسی سنجید و نه با سلامت و قدرت بنیه که نشانه¬ی مادری است. زنان بیش از پیش از به دنیا آوردن کودکان، ناتوان شدند و تا توانستند از مادرشدن گریزان و آن را به کمترین حد ممکن رساندند. شوهران¬شان نیز تا حد زیادی با آنان همراه شدند و ندانستند که خرج کودکان کمتر از خرج میخانه¬ها و عیاشی¬هاست. زن فارغ از حال بچه و فارغ از آن آخرین وظیفه¬ای که می¬بایست خانه را محیطی پرمعنی و قابل تحمل کند، روی به اداره و کارخانه نهاد. مغرورانه در مغازه درکنار مرد ایستاد و مثل او کار کرد، مثل او فکر کرد و سخن گفت؛ میزان بیشتری از این آزادی را از راه تقلید به دست آورد؛ مانند مرد سیگار کشید، مانند او شلوار پوشید، موی سرش را مثل او اصلاح کرد و در بی¬اعتنایی به مقدسات و نیز در الحاد، به رفتار او گرایید. همانندی روزانه، مردان را زنانه و زنان را مردانه ساخت.

مشاغل همسان، محیط یک¬سان و خواسته¬های یک-سان، هر دو جنس را تقریباً به یک شکل درآورد. پس از یک نسل، لازم است برای تمیز مرد از زن، بر هر یک ورقه¬ای بچسبانند تا از پیش¬آمدهای ناگوار جلوگیری شود؛ تازه باز هم نمی¬توان امیدوار بود. شهر تازه به لزوم فرزندان اعتقادی ندارد، به همین جهت زنان را به فحشا وامی¬دارد تا خود را با مادری آلوده نکنند!!

ویل دورانت نتیجه می¬گیرد و می¬گوید:

«پس آزادی زن نتیجه¬ی پیش¬رفت¬های اقتصادی است و خود او در آن دخالتی ندارد. زن با نرمشی حیرت¬آور و انعطافی دور از انتظار خود را با صنعت سازگار کرد

او می¬گوید: «اگر مزیت دختری در دانش و اندیشه¬ی او باشد نه در ناز و دل¬انگیزی طبیعی و زرنگی نیمه¬آگاهش، در این صورت در پیدا کردن شوهر چندان کام¬یاب نخواهد بود؛ زیرا به جایی قدم نهاده است که مردان از قرن¬ها پیش برای خود قرق کرده¬اند

او می¬گوید: «شصت درصد زنان دانشگاه بی¬شوهر می¬مانند. یک دختر زرنگ تا خیلی دیر نشده است باید برتری ذهنی خود را پنهان کند. زن امروزی مانند مادربزرگ خانه¬دار یا کشاورز خود سالم به نظر نمی¬رسد، رنگش پریده است و دوران بارداری و وضع حمل - که در نظر زن دهاتی کوچک و حقیر است - در او با رنج و بیچارگی دائمی همراه است. مردان نیز چنین هستند. آن¬ها نیز پس از آن که مزارع را ترک گفتند قدرت بنیه¬ی خود را از دست دادند. ذهن امروزی آگاه¬تر و هشیارتر است، ابزار پیچیده را با اطمینان و آرامش به¬کار می-برد، اما جسم مردان امروزی تاب آن رنج¬ها و فشارها را که در روزگار گذشته جزء امور عادی روزانه بود ندارد

او می¬گوید: «دامن¬های کوتاه برای همه¬ی جهانیان به¬جز خیاطان نعمتی است و تنها عیب-شان این است که قدرت تخیل مردان را ضعیف¬تر می¬کند. شاید اگر مردان قوه¬ی تخیل نداشته باشند زنان نیز چندان زیبا نباشند. دختر نوین می¬خواهد روح و جسم خود را بیش از پیش نمایان سازد؛ این کار حواس را موقتاً به خود جلب می¬کند اما به¬سختی ممکن است روح و روان مرد را نیز جلب کند! مرد پخته، امتناع و خودداری ظریفانه¬ی زن را دوست می-دارد. نمی¬خواهیم به زنانی که در خانه و مغازه برای زندگی انسان و در راه تولید کالا برای انسان کار می¬کنند توهین شود. اگر زنی شایسته¬ی توهین باشد آن است که زیبایی خود را در معرض تجارت می¬گذارد، برای تفنن و اسراف در عشق، به سوداگری می¬پردازد، سراسر روز را به پیرایش و آرایش سر و صورت، پیچ دادن مو و پوشیدن لباس می¬گذراند و شب¬ها را در تفریح و پرسه¬زنی به صبح می-رساند.

 در سراسر زندگانی رنگارنگ امروزی هیچ چیزی از بی¬کاری سنگین¬قیمت این گونه زنان زننده¬تر نیست؛ آن¬ها یا بچه ندارند یا اگر هم داشته باشند بیش از یکی دو تا ندارند اما محتاج خدمه¬ی زیاد هستند. کاری ندارند اما احتیاجات¬شان بی¬پایان است. تخصص¬شان در فن انجام¬ندادن کار است! مرد ناگزیر است که جان بکند و اعصاب بفرساید و با تلخی دریابد که جز دست¬یار و کارپرداز خانم چیز دیگری نیست. اگر زنان امروز بیشتر از پیش در انتظار خواستگار می¬مانند تقصیر این زنان طفیلی است. در چنین وضعی ازدواج در نظر مرد عزبِ خرده¬بین، غرض و مقصود یک مرد پخته را تأمین نمی¬کند و به منزله¬ی تسلیم در برابر زن است

با چه کسی ازدواج کنیم؟

«آقای واعظ موسوی من در ازدواج تنها شرطم ایمان طرف مقابل بود اما امروز متوجه شدم که اشتباه کرده¬ام

این سخن را بارها در مشاوره¬ها شنیده¬ام. به-راستی مگر ایمان تأمین¬کننده¬ی خوش¬بختی در ازدواج نیست؟

ایمان شرط لازم است اما کافی نیست. ایمان بدون داشتن اصالت خانوادگی و بدون داشتن شخصیتی سالم و باثبات چگونه می¬تواند خوش-بختی آورد؟! جالب¬تر آن که در آموزه¬های پیشوایان پاک می¬خوانیم:

کسی که از شخصیت سالم و باثباتی برخوردار نیست دین ندارد!

لا دِین لَمَن لا مُروُه لَهُ!

شهید مطهری(ره) می¬فرماید: «ایمان جای علم را نمی¬گیرد و علم هم جای ایمان را. هر کدام کارکرد و آثار خودش را دارد.

بنابراین نباید به صرف ایمان شخص از دقت در حالات دیگرش غفلت کنیم

آیا بالا بودن سطح تحصیلات می¬تواند ملاک ازدواج موفق باشد؟

«آقای واعظ موسوی کاش همسر یک بی¬سواد عاقل و بامعرفت بودم اما همسر این تحصیل-کرده نبودم که از معرفت، احساس و عقل بویی هم نبرده

این جملات را هم بارها از آقایان و خانم-ها در مشاوره شنیده¬ام.

جالب این که از دختران و پسران بسیاری وقتی می¬پرسم برای انتخاب همسر چه معیارهایی دارند؟ می¬گویند: «تحصیل¬کرده باشه

به راستی اگر بالا بودن سطح تحصیلات می-تواند ملاک خوش¬بختی باشد پس چرا بسیاری از کسانی که همسران تحصیل¬کرده دارند از زندگی خود احساس رضایت ندارند؟!

به نظر من بالا بودن میزان تحصیلات نمی-تواند معیاری برای یک ازدواج موفق باشد، بلکه بالا بودن سطح خردورزی و تعقل ملاک خوش¬بختی در ازدواج است.

چه بسیار کم¬سوادانی که عاقلانه تصمیم می-گیرند، خردورزانه حرف می¬زنند، معقولانه سکوت می¬کنند، تحمل و صبوری دارند، از مهارت حل مسئله برخوردارند، عفو و گذشت می¬کنند، از هوش هیجانی و عاطفی بالایی بهره¬مند هستند، به مهارت کنترل هیجان¬ها و استرس¬ آراسته¬اند، خردورزانه از بحث¬های جنجالی و هیجانی پرهیز می¬کنند، عاقلانه زندگی خود و همسرشان را مدیریت کرده، نیز با هنر ارتباط مؤثر، از مهارت سازگاری به¬خوبی بهره می¬جویند.

تحصیلات بالا به شرط آن که حجاب و پرده¬ای بر فهم، درک و خرد نباشد و مواد لازم برای فهم و تعقل بیشتر را فراهم سازد خوب است و الا بر نادانی، کبر و لجاجت انسان می¬افزاید.

چگونه می¬توان به میزان عقل و خرد دیگران و به¬طور کلی به شخصیت سالم و باثبات آنان پی برد؟

خیلی از دختران و پسران می¬پرسند: «چگونه بفهمیم خواستگار و یا دختر مورد نظر ما عاقل است و از شخصیت سالم و باثباتی برخوردار است؟»

نخست باید بدانیم که خردورزی و عقل نسبی است و هر کسی درصدی از عقل و خرد و نیز درصدی از نادانی را در خود دارد. در آموزه¬های دینی کارکردها و رفتارهایی که از شخص عاقل و باشخصیت و نیز رفتارهایی که از نادان و بی¬شخصیت سر می¬زند به¬روشنی بیان شده است که تحت عنوان «روان¬شناسی شخصیت سالم» در پی می¬آوریم.

شما می¬توانید با مصاحبه و تحقیق پیرامون شخص مورد نظر به سطح سلامت شخصیت او پی ببرید.

توصیه می¬کنم حتماً در شناسایی افراد از آدم¬های پخته¬ای که سرد و گرم زندگی را چشیده¬اند و در خشت خام چیزی می¬بینند که ما در آینه نمی¬بینیم استفاده کنید و به نگاه تیزبین آنان اهمیت دهید!

روان¬شناسی شخصیت سالم

1. خوش¬برخورد است ولی زبان¬باز نیست:

مُجامَلَهُ النّاسِ ثُلثُ العَقلِ! أخافُ علَیکُم کُلَّ عالِمِ اللّسانِ، یقولُ ما تَعرِفون و یفعَلُ ما تُنِکرونَ

2. قانع و از زندگی راضی است؛ از این رو تعریف خوبی از زندگی دارد:

اعلم أنَّ مُروَّهَ القَناعَهِ و الرّضا أکثرُ مِن مُرُوّهِ الإعطاءِ

3. همتش بلند است:

قَدرُ الرَّجل علی قَدر همَّته

4. به مال دیگران طمع ندارد:

الطَّمَعُ مِفتاحُ للذُّلَّ، و اخِتلاسُ العقلِ، و اخِتلاقُ المُرُوّاتِ

5. دوست دارد از راه حلال مالی گرد آورد تا به وسیله¬ی آن آبرویش را نگه دارد و بدهکاریش را بپردازد و صله¬ی رحم به¬جا آورد:

لا خَیرَ فیمَن لا یحبُ جَمعَ المالِ مِن حَلال، یکُفُّ بِه وَجهَهُ و یقضی به دینَهُ و یصِلُ به رحِمَهُ

6. سرمایه را به¬کار می¬اندازد و از مال به¬خوبی بهره¬برداری می¬کند:

اِستثمارُ المالِ تَمامُ المُرُوّهَ

7. آزمند و حریص نیست:

الحِرصُ یزری بالمُرُوّه

8. اهل درگیری نیست:

مَن لاحَی الرّجال سقَطَت مُروءتُهُ و ذَهَبت کَرامَتُهُ

9. به خوردن خیلی اهتمام ندارد:

مَن کانَت هِمّتُهُ أکلَهُ کانَت قِیمَتُهُ ما أکَلَهُ

10. در برآوردن خواسته¬ی حلال خود تا آن جا که به شخصیتش لطمه¬ای نزند و به اسراف نیانجامد پیش می¬رود:

إجعَلوا لأنفُسِکُم حظّاً مِن الدنیا بإعطائها ما تَشتَهی مِن الحلالِ و ما لایثِلمُ المُروّهَ و ما لاسَرَفَ فیهِ

11. اندازه¬ی خود را می¬شناسد:

أن یقِفَ الإنسانُ عند حَدِهّ و لا یتَعدّی قَدرَهُ هَلَکَ امرَؤ لَم¬یعرِف قَدرَهُ

12. از دانش بیشتری برخوردار است:

أکثَرُ النّاسِ قیمَهً أکثَرُهُم عِلماً، و أقَلُ النّاسِ قیمَهً أقَلّهَم عِلماً

13. از شناخت خوبی بهره¬مند است:

قیمَهُ کُلَّ امرِیء و قَدرُهُ مَعرِفَتُهُ

14. در سفر، ره¬توشه¬ی خود را به همراهانش می¬بخشد:

أمّا مُروّهُ السّفَرِ فَبَذلُ الزادِ

15. در مسافرت شوخی می¬کند، به¬گونه¬ای که خشم خدا را به همراه نداشته باشد:

أمّا مُروّهُ السّفَرِ. .. المزِاحُ فی غَیرِ ما یسخِطُ الله

16. در مسافرت کم¬ترین مخالفت و ناسازگاری را با همسفران دارد:

أمّا مُروّهُ السّفَرِ. .. قِلّهُ الخِلاف علی مَن تَصحَبُهُ

17. بعد از جدا شدن از همسفران از آنان بدگویی نمی¬کند:

امّا مُروّهُ السَّفَر. .. تَرکُ الرَّوایهِ علَیهِم اذا أنتَ فارقتَهُم

18. راست¬گو است:

صدقُهُ علی قَدرِ مُرُّوّته مَن کَذَبَ افسَدَ مُرُوّتهُ

19. حرکات و رفتارهایش ملایم و پرمهر است:

لطیفُ الحَرکاتِ

20. دیدارش شیرین است:

حُلوُ المُشاهَده

21. وقتی بدون سابقه¬ی ذهنی و آمادگی سخن گوید زیبا، سنجیده و به¬جا است:

عِندَ بَدیهَهِ المقالِ تُختَبَرُ عُقولُ الرّجالِ

22. خوش¬رو است:

بِشرُکَ یدُلّ علی کَرَمِ نفسِکَ

23. خوش¬بوست:

مَن تَطَیبَ اوَّلَ النهارِ لَم یزَل عَقلُهُ مَعهُ الی اللیلِ

24. همنشین خوب و ارزش¬مندی است:

سِتّهُ تُختَبَرُ بِها عُقولُ الرّجالِ: المُصاحَبَهُ

25. خوش¬اخلاق است:

ثلاثهُ تَدُلّ علی کَرَمِ المَرءِ: حُسنُ الخُلُقِ و. ..


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
برچسب‌ها: خانواده سبز
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی