تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
(شعری از علامه اقبال به نام حریت اسلامی و سر حادثهی کربلا)
قیام حسین(رض) بر ضد منفورترین چهرهی آن روزگار، یعنی یزیدبن معاویه بوده است؛ آن که همهی تاریخ نگاران، نویسندگان و شاعران در مذمت او هزاران صفحه نوشتهاند:
این طباطبا(طقطقی) در تاریخ فخری خود دربارهی خلافت سه سال و شش ماههی یزید مینویسد: «سال اول، حسین(رض) را کشت. سال دوم مدینه را چپاول کرد و سال سوم به کعبه هجوم برد.» (ابن طقطقی، ص ۱۵۵)
قبر این چهرهی منفور تاریخ در محلی به نام حوارین است (کامل ابن اثیر، ص ۲۱۶). در این باره شاعری گفته است:
یا اَیُها القَبرُ بِحَوّا رینا
ضَعِنَت شَرُّ الناسِ اَجمَعینا
میگویند مادر یزید، مسیحی بوده و به همین دلیل، یزید به مسیحیت گرایش داشته است. اشعار یزید به طول کامل بیاعتقادی او را به اسلام و وحی ثابت میکند:
لَعِبَت هاشِمٌ بِالمُلکِ فَلا
خَبٌر جاءَ وَلا وَحی نَزَلَ
(محدث قمی، تتمه المنتهی)
یعنی: بنی هاشم با سلطنت بازی کردند، نه نبوتی آمد و نه وحی نازل شد.
مینویسند، وقتی اسیران اهل بیت(رض) به شام و محلهی جیرون رسیدند، یزید گفت: «من انتقام خود را از پیامبر اسلام(ص) گرفتم.» فساد، هرزگی و عیاشی یزید، به حدی مشهور بود که بسیاری از صحابه به او اعتراض کردند. در شرب خمر او تردیدی نیست و او را مست شراب و سکرانالخمیر نامیدهاند. یزید دارای پانزده پسر و چهار دختر بود، اما نسلی از او باقی نماند، ولی از تنها بازماندهی حسین(رض)، زین العابدین(رض) هزاران ذریه پیامبر(ص) به یادگار ماندهاند (حمدالله مستوفی، تاریخ برگزیده، ص ۲۶۶؛ تاریخ الخلفاء، اخبار الطوال، کامل ابن اثیر، ص ۳۱۷).
ابن جوزی حنبلی، از عالمان اهل سنت و صاحب کتاب «الرُّدَ عَلی المُتِعَصِّب العَنید المانِع عَن لَعنِ یزید» است. وقتی از او درباره لعن یزید سوال میشود، در پاسخ میگوید: «احمد حنبل لعنه: یعنی احمد حنبل لعنش را جایز میداند.» (مقتل الحسین المقدم، ص ۱۴؛ مرآت الزمان، ص ۴۹۶؛ حوادث سنه، ص ۵۷)
از آلوسی نیز نقل شده است: «أنا اقول لعنه الله علی یزید و ابن سعد الی یوم الدین مادام عین دمعت علی الحسین(رض) ...» (تفسیر آلوسی ذیل آیه ۲۲ سوره محمد(فهل عیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم))
احادیث و روایات
در این بخش به احادیث اهل سنت در شأن والای حسین(رض) میپردازیم. بیشتر این احادیث از چند کتاب معتبر اهل سنت از جمله «التاج الجامع الاصول فی احادیث رسول(رض)، تألیف شیخ علی ناصف، از علمای الازهر آورده شده است.
الف) شباهت حسینبن علی(رض) به پیامبر اکرم(ص)
بنا به نوشتههای مختلف، یکی از ویژگیها و صفات بارز حسین(رض) شباهت ایشان به پیامبر خدا(ص) بود. صاحبه پیامبر و تابعین آنها، ایشان را از شبیهترین افراد، به رسول خدا(ص) میدانستند. به عنوان نمونه، انس(رض) نقل کرده است که نزد ابن زیاد بودم. پس سر حسین را آورد، در حالی که چوبی در بینی او میکرد. میگفت: «به زیبایی این، کسی را ندیدهام.» من گفتم: همانا او از شبیهترین افراد به رسول خدا(ص) بود. (التاج، ص ۳۵۷) علی(رض) نیز فرموده است: «حسن(رض)، شبیهترین افراد به رسول خدا(ص)، از سینه تا به سر و حسین(رض) شبیهترین افراد به رسول خدا(ص)، از سینه به پایین است.» (همان، ص ۳۵۸)
ب) گلهای پیامبر(ص)
پیامبر مکرم اسلام(ص) دو سبط محبوب خویش را گلهای دنیایی خود میخواند و این تنها به سبب جمال ایشان نبود، بلکه به دلیل بلندی شأن، رفعت و علو درجه ایمان و اخلاقشان بود:
در پرسش و پاسخی که مشروح آن در مأخذ این حدیث آمده است، از عبداللهبن عمر نقل شده است که پیامبر خدا(ص) فرمود: «آنها، حسن و حسین، دو شاخه گل من در دنیا هستند.» به نقل دیگری، عبداللهبن عمر گفت که من از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: «همانا حسن و حسین، دو گل من در دنیا هستند.» (همان، ص ۳۵۶)
ج) محبوبان خدا و پیامبر:
براء روایت کرده است که رسول خدا(ص) حسن و حسین(رض) را دید، پس فرمود: «بار خدایا! من این دو را دوست دارم. تو نیز آنها را دوست بدار.» (همان، ص ۳۵۸)
علاقهی بیش از حد حضرت رسول(ص) با توجه به شخصیت عظیم ایشان نمیتواند تنها به دلیل علایق خانوادگی باشد. محبت ایشان در جهت محبت الهی بوده است و اظهار علاقه آن حضرت به ایشان آن هم در این حد، نشانگر آن است که خدا به آنها لطف و محبت داشته و آن بزرگواران را تأیید کرده است. به پیروی از آن حضرت(ص) علاقه، محبت و عشقورزی به حسین(رض) جزء ضروریات برای مسلمین و عشاق حضرت نبوی(ص) است، زیرا مؤمن باید حب و بغضهایش تنها در جهت الهی باشد. به قول علامه اقبال، حسین(رض) سطر عنوان نجات مسلمین را نوشته و راه جهاد و مبارزه در راه دین را به ما آموخته است (اشاره به این بیت اقبال: نقش الله بر صحرا نوشت، سطر عنوان نجات ما نوشت).
ه) سروران جوانان بهشت
در قرآن کریم، بارها تصریح شده است که بهشت جایگاه ابدی مؤمنان است. پیامبر خدا(ص) بنا به امر خدا، مومنان، صابران، مجاهدان و شهیدان را به آن بشارت میداد. بهشت طبقات و درجاتی دارد، سروری در آن جا، مخصوص بندگان خاص الهی است. در نتیجه، آن که در دنیا سروری بهشت را به او بشارت داده باشند، انسانی بزرگ و صاحب علو مقام و رفعت ایمان است. همچنین این بشارت بر تأیید کامل اعمال وی از جانب خداوند دلالت دارد. رسول خدا(ص) بارها این بشارت را در حق حسین(رض) اعلام فرموده است. در این زمینه ابی سعید از رسول خدا نقل کرده است که فرمود: «حسن و حسین؛ دو سرور جوانان بهشتاند.» (التاج، ص ۳۵۸)
جذیفه در روایتی مفصل از ترمذی نقل کرده است: پیامبر خدا(ص) پس از نماز عشا و اعلام این که خداوند (حذیفه و مادرش را بخشیده است) فرمود: «همانا این فرشتهای که تا به حال و قبل از امشب بر زمین فرود نیامده بود، از سوی پروردگار اجازه یافت که سلام خود را به من ابلاغ کند (مؤلف کتاب مأخذ حدیث در توضیح این قسمت گفته است که ملائک نیز مشتاق و علاقهمند به پیامبر(ص) هستند، همانگونه که انسانها و بلکه سایرین موجودات نیز به ایشان علاقهمندند) و مرا بشارت دهد که به راستی فاطمه، سرور زنان اهل بهشت است و حسن و حسین نیز، سرور جوانان اهل بهشتاند.» (التاج، ص ۳۵۹)
و ) حب حسین، حب خدا:
حسینبن علی(رض) مورد محبت شدید الهی بوده است و این محبت به حدی است که خداوند دوستدار حسین را نیز دوست دارد. یعلیبن مرّه از پیامبر خاتم(ص) نقل کرده است که فرمود: «حسین از من است و من از حسین. خداوند آن که حسین را دوست داشته باشد، دوست دارد. حسین سبطی از سبطها است.» (همان) به همین دلیل بوده است که علامه اقبال لاهوری، مثل او را میان امت مانند جایگاه سوره اخلاص در قرآن کریم میدانسته است.
در میان امت آن کیوان جناب
همچو حرف قل هو الله در کتاب
درست پس از پنجاه سال، از وفات نبی مکرم اسلام(ص) آنان که خلافت را به ملوکیت بدل کرده بودند و زهر اندر کام آزادی و آزادگی ریخته بودند (اشاره به بیت اقبال: چون خلافت رشته از قرآن گسیخت؛ حریث را زهر اندر کام ریخت)، گل محبوب او در دنیا را پرپر کردند. اینگونه بود که سمبل آزادگی، معنای ذبح عظیم و تفصیل اجمال حضرت ابراهیم(س) و حضرت اسماعیل(س) شد. تیغ او در این راه فقط برای عزت دین و مقصد او تنها حفظ آیین بود و در این راه برای رضای حق شهید (اشاره به بیت اقبال: بهر حق در خاک و خون غلطیده است پس بنای لا اله گردیده است) شد. به قول اقبال لاهوری:
ای صبا، ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان
در کتاب الاوسط طبرانی و مجمع الزوائد هیثمی، حدیثی بدین مضمون درج شده است:
ام سلمه(رض) گفته است که روزی رسول خدا(ص) در منزل من بود. فرمود: کسی را نزد من نفرست. حسین(رض) بر حضرت وارد شد، صدای پیامبر را شنیدم که میگریست، متوجه حضرت شدم. حسین(رض) را در دامان رسول خدا(ص) یافتم. پیامبر(ص) به صورت او دست میکشید و میگریست. به خدا سوگند خوردم که متوجه آمدن حسین(رض) نشدم. پیامبر(ص) فرمود: «پیک وحی الهی، جبرئیل(رض) با ما در خانه بود، از من پرسید: آیا حسین را دوست داری؟ گفتم: بلی، در دنیا او را دوست دارم، جبرئیل گفت: امت تو او را در زمینی خواهند کشت که کربلا نام دارد. آن گاه جبرئیل قسمتی از خاک کربلا را به پیامبر(ص) نشان داد و ایشان نیز، آن را به من نشان داد. بعدها، وقتی حسین(رض) را قبل از شهادت محاصره کردند، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ پاسخ دادند: کربلا فرمود: خدا و رسولش راست گفتند که کرب است و بلا.»
ابن سعد و طبرانی از امالمؤمنین عایشه(رض) روایت کردهاند که پیغمبر فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین، بعد از من به شهادت میرسد، در زمین طف و این خاک را برایم آورد و خبر داد که در آن مضجع اداست.» (صواعق المحرقه، ص ۷۴ و ینابیع الموده، ص ۳۴۰) احمدبن حنبل در المسند روایات زیادی از رسول اسلام(ص) و دیگران دربارهی حسین(رض) نقل کرده است.
نظرات شما عزیزان: