تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3489
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 3904
بازدید ماه : 109270
بازدید کل : 11166121
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398

Image result for ‫تاثیرگذارترین آیه قرآن‬‎

نظارت خداوند بر اعمال بندگان

ديگر چه؟ مسأله‌ي ديگر. جمله‌ي «وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ» (بقره/223) «وَ اعْلَمُوا» بدانيد، «أَنَّكُمْ مُلاقُوهُ» شما با خدا ملاقات مي‌كنيد. در جاده گاهي وقت‌ها ما داريم مي‌رويم، مي‌بينيم راننده سرعت را كم كرد. گفتيم: چرا كم كردي؟ گفت: جلو پليس است. البته از اين معلوم مي‌شود خودمان هم خلافكار هستيم. من كه رانندگي بلد نيستم، آنهايي كه مي‌روند. ولي يكبار مي‌بينند كم شد، مي‌گويند: چه شد؟ مي‌گوييد: پليس ايستاده! ما اگر بدانيم با پليس ملاقات مي‌كنيم كنترل مي‌كنيم. بدانيم «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (فجر/14) بدانيم خدا در كمين است.

يكي از علماي نجف نقل شد كه وقتي مي‌خواست ايران بيايد، نزد استادش رفت و گفت: آقا ما سالها در نجف درس خوانديم، مي‌خواهيم به ايران برويم. يك جمله‌ي يادگاري به من بدهيد. اين جمله يادگاري: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى‏» (علق/14) بشر نمي‌داند خدا او را مي‌بيند. خدا مي‌بيند. چرا كم فروشي مي‌كني؟ بازرس نمي‌خواهيم. اگر اين آقاي فروشنده بداند كه خدا او را مي‌بيند. قرآن يك آيه دارد مي‌گويد: كم فروشي نكنيد. بعد مي‌گويد: «أَ لَا يَظُنُّ أُوْلَئكَ أَنهَُّم مَّبْعُوثُونَ، لِيَوْمٍ عَظِيمٍ» (مطففين/4و5) نمي‌داني تو روز قيامت مبعوث مي‌شوي و بايد جواب اين كم‌فروشي را بدهي. نمي‌داني لقمه‌ي حرام كه در شكم بچه‌ات رفت، اين بچه‌ات فاسد مي‌شود و بايد پول بدهي و او را از زندان بيرون بياوري.

حديث بخوانم، نه يكي و دوتا. يك هيأت حديث داريم. رزق همه حلال اندازه‌گيري شده است. كساني كه حالا شما هم در شهرداري هستيد. فرق نمي‌كند. شهرداري و همه اداره‌ها، اگر خداي نكرده با رشوه كسي گول خورد، فكر مي‌كند يك ميليون گرفت و كار اين را حل كرد. اين يك ميليون از گلويت پايين نمي‌رود. يعني بعد عروست، دامادت، پسرت، همسرت، شريكت، يك كاري مي‌كند اين يك ميليون از گلويت در بيايد. حديث داريم نه يكي و دو تا و چند تا، كلي حديث داريم كه رزق همه‌ي شما از حلال اندازه‌گيري شده است. كساني كه به حرام مي‌پرند، خدا از حلال كمشان مي‌گذارد.

موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398

Image result for ‫تاثیرگذارترین آیه قرآن‬‎

سختي‌هاي دنيا، عامل دل كندن از دنيا

من تا حالا به بسياري از پيرمردها گفتم: حتي به بعضي از پيرزن‌ها گفتم: مي‌خواهي برگردي دوباره جوان شوي؟ گفت: نه، نه! اگر اين تلخي‌ها نبود، همه به دنيا مي‌چسبيديم. تلخي‌ها باعث مي‌شود كه انسان بگويد: خوب اين همه بچه شد ما اين همه جان كنديم؟ اين تلخي كه از بچه‌ات مي‌بيني، اين همين شيريني است. يعني دل به هيچ‌كس خوش نكن. دل به هيچ‌كس خوش نكن. به پول دل خوش نكن. مي‌بيني پول داشتي و همين پول باعث ذلت تو شد. به مدرك دكترا دل خوش نكن. ممكن است همين مدرك دكترا عامل سقوط تو شود. به شهر بزرگ دل خوش نكن. ممكن است همين شهر بزرگ عمرت را دارد مي‌سوزاند. هركس در تهران زندگي كند ميانگين سه ساعت تقريباً، ميانگين روزي سه ساعت عمرش در ماشين است. سه ساعت يك هشتم 24 ساعت است. يعني ما يك هشتم عمرمان در ماشين است. يعني تمام هشتاد ساله‌‌هاي تهران هفتاد سال عمر مي‌كنند. اگر تفرش زندگي مي‌كرد، اگر نائين زندگي مي‌كرد، مراغه زندگي مي‌كرد، اگر شهرهاي جهرم و جيرفت زندگي مي‌كرد هشتاد سالش، هشتاد سال بود. آمده تهران آنوقت آنجا خانه‌اش بزرگ است، اينجا خانه‌اش تنگ است، عوضش پشت خانه‌اش سنگ مرمر است. در خانه خفه مي‌شود، پشت خانه سنگ مرمر است. ده سال هم از عمرش كم شده، متوجه هم نيست! آنوقت آن زن جهرمي و مراغه‌اي و نائيني مي‌گويد كه: ما شانس نداريم، شوهر خواهر ما تهران رفت... اوه... چي چي سوت مي‌كشي! هوا سالم مي‌خوري،

تبليغ در شهرهاي كوچك آسان است. مثلاً در يك شهر كوچك با يك جعبه پرتقال مي‌شود بيست نفر، پنجاه نفر را جمع كرد. تهران هركس مي‌خواهد در يك جلسه‌ي نهج‌البلاغه بيايد، فكر مي‌كند يك ساعت و نيم برود و يك ساعت و نيم برگردد، يك ساعت و نيم يك پروژه است. ولي شهرهاي كوچك، كلاس‌هايش، درس‌هايش، صله رحمش... فاصله‌هاي دور صله رحم را ساليانه كرد. فقط عيد! سه سالي يكبار و دوبار، مرگ و عزايي باشد.شهرهاي كوچك ارتباطاتشان نزديك‌تر است. انوقت ما گاهي وقت‌ها ديگر در روستاها هم زمين ورزش مي‌سازيم. در روستا زمين ورزش ساختن مثل فواره در اقيانوس اطلس است. آخر روستا آب است و خاك است و اصلاً خود ورزش بهترين كشاورزي است. ما از بچه روستايي بيل مي‌گيريم، فوتبال دستش مي‌دهيم.بعد هم فكر مي‌كنيم خدمات ارائه داديم. نخير! كار بيخودي كردي. فكر مي‌كنيم اگر قالي ابريشمي را كنار بگذاريم، دست‌هايمان را لاك بزنيم، ماشين نويس شويم، اين ايجاد اشتغال است. اين ايجاد اشتغال نيست. تو هم نباشي كس ديگري ماشين مي‌نويسد. قالي ابريشم چند ميليون آدم را به نان رسانده است. چند ميليون آدم را به نان رسانده است؟ حالا من ديپلم هستم باز هم قالي ببافم؟ اصلاً فكر ما عوض شده است. ما فكر مي‌كنيم ديپلم قالي ببافد ننگ است. اگر كسي مثلاً ليسانس بگيرد و كار كند ننگ است، ولذا هي دنبال اداره مي‌گرديم. اين مشكل را ما كراهت داريم از كار.

همسر بنده در اول جواني‌اش سال اول‌ ازدواج يك قالي ابريشمي بافت. آن سرمايه شد براي اينكه ما داديم و يك خانه رهن كرديم. آن خانه‌ي رهن را بعد خانه‌ي خشتي خريديم. بعد خانه‌ي آجري خريديم. الآن بخشي از زندگي من به خاطر همان هنر خانم من است. چند تا از اين خانم‌هاي ماشين نويس شوهرهايشان را خانه‌دار كرده‌اند؟ 500 تومان مي‌گيرند، بايد صد تومان هم رويش بگذارند، پول آرايش را بدهند، با پيراهن ساده كه نمي‌شود اداره رفت. ما در دنياي خيال هستيم. مسؤولين ما فكر مي‌كنند در روستا زمين ورزش بسازند، پول زمين ورزش را به روستايي بدهيد چاه آب بزند. هرچه مي‌خواهد ورزش كند، در همان كشاورزي ورزش هست. خدا در كشاورزي ورزش جاسازي كرده است. اصلاً عبادات ما پايه‌اش در ورزش است. مي‌گويد: هر قدمي كه براي نماز برداري. هر قدمي كه براي تحصيل علم برداري. هر قدمي كه براي صله رحم برداري. يعني ثواب‌ها را روي قدم زدن برده است. اسلام اتوماتيك ورزش را گذاشته است.

ما صله رحم نمي كنيم، مسجدمان هم خلوت است، صله رحم هم سالي يكبار است، آنوقت مي‌گوييم چه كنيم؟مي‌گوييم: 5تومان رنو بگذاريم، مردم به اسم روزي با نمي‌دانم چه... با عمل سزارين، با زور رنو، مردم را مي‌كشانيم چند قدم راه بروند.

موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 1 / 8 / 1398

Image result for ‫تاثیرگذارترین آیه قرآن‬‎

ياد خدا، عامل دريافت لطف خدا

آيه‌ي دوم، قرآن مي‌گويد: «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ» (بقره/152) ياد من باشيد، من هم ياد شما هستم. اگر به شما بگويند: هركس تلفن كند، به مقام معظم رهبري خودش گوشي را برمي‌دارد. همه‌ي ايران زنگ مي‌زنند، مي‌گويند: ببينيم صداي خودش است! يك نفر خودش گوشي را برمي‌دارد، بگويند: رئيس جمهور خودش گوشي را برمي‌دارد. مي‌گويد: تو ياد من باش، خودم گوشي را برمي‌دارم. «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ» ياد من باش، ياد شما هستم.ما اگر ياد خدا نباشيم، ياد چه كسي باشيم... ياد خدا خيلي مهم است. آنوقت اگر ما ياد خدا باشيم چيزي گير  خدا نمي‌آيد، ما اگر ياد خدا باشيم چيزي گير خدا نمي‌آيد، اما خدا توجه به ما كند خيلي چيز گير ما مي‌آيد. «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ» دو كلمه‌اي، «فَاذْكُرُوني‏» ياد من باشيد. «أَذْكُرْكُمْ»!

ذكر خدا چيست؟ بالاترين ذكر خدانماز است، «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري» (طه/14) بالاترين ذكر خدا قرآن است. «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر» (حجر/9) يعني «نَحْنُ نَزَّلْنَا القرآن».

 مشكلات، مقدمه رشد و پرورش انسان

جمله‌ي سوم، «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُم‏» (بقره/216) اين هم جمله‌ي قشنگي است. خيلي از مشكلات را حل مي‌كند. «عَسى‏» يعني چه بسا، «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا» چه بسا شما كراهت داريد، «شَيْئاً» از چيزهايي بدتان مي‌آيد. «وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُم‏» ولي به نفع شماست. اينطور نيست كه من خوشم نمي‌آيد. ممكن است خوشمان نيايد، اما خير ما در آن باشد. شما ماشينت به نرده مي‌خورد، ناراحت مي‌شويد، «تَكْرَهُوا» كراهت داريد، ناراحت مي‌شويد. اما وقتي مي‌آيي پايين مي‌گويي: اوه، خوب شد به نرده خورد. اگر نرده نبود، در دره مي‌افتادم. گاهي وقت‌ها يك بيماري جلوي يك بيماري سختي را مي‌گيرد. ما نمي‌دانيم در اين هستي چه خبر است.

يكي از خادمين امام رضا مي‌گفت: چهارپايه‌هاي چوبي است كه روي آن مي‌روند و گلدان‌هايي كه روي قبر است عوض مي‌كنند. مي‌گفت: دختري بود غش مي‌كرد، دكتر و درمان هم چاره‌اي نينديشيده بودند، يا چاره‌هايشان مفيد نبود. باباي دختر، اين دختر را حرم آورد. گفت: دختر جان، خودت پاي ضريح امام رضا برو بگو: من كه خسته شدم. دختر در جمعيت رفت و خودش را به ضريح چسباند. اين بنده خدا كه چهارپايه گذاشته بود گلدان را جا به جا كند، رفت گلدان كهنه را بدهد و گل نو روي قبر بگذارد.اين گلدان از دستش افتاد و خورد روي سر اين دختر! خون فوّاره زد! حالا رفتيم به امام رضا توسل پيدا كنيم، بدتر شد! هيچي، دختر را بيمارستان آوردند، مي‌گفت: اين خادم مي‌گفت، من هم كه گلدان عوض مي‌كردم منتظر بودم بيايند مرا بگيرند. بگويند: دختر مرا...! يك روز، دو روز ديديم هيچكس سراغ ما نيامد، بعد از چند روز ديدم كه يك كسي با شيريني و گل آمده، گفت: آن كسي كه گلدان را برداشت كه بود؟ گفتم: من، من منتظر هستم كه ببينم هرچه جريمه است بدهم. گفت: نه، يك رگي پاره شد، مقداري كه خون آمد، مرض حمله‌ي دختر من هم خوب شد. حالا آمدم به شما شيريني بدهم. ما نمي‌دانيم چه سختي‌هايي...

جواني عاشق دختري شد، خيره خيره نگاه كرد، رفت ببيند اين دختر كيست و خانه‌اش كجاست، همينطور كه مي‌رفت سرش به يك ديوار خورد. يك كلوخي پرت شد و سر و صورتش خوني شد. برگشت امام ايشان را ديد. گفت: چرا صورتت خوني است؟ گفت: آقا راستش را بخواهي چنين شده است. گفت: خدا تو را دوست دارد. چون دوستت دارد وسط كار حال تو را گرفت. اگر تو را دوست نمي‌داشت رهايت مي‌كرد بروي تا به فساد برسي. خدا دوستت داشته كه وسط راه حال تو را گرفته است. قرآن مي‌فرمايد: «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً» خيلي وقت‌ها چيزي را دوست نداري «وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُم». ‏

موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی