درباره خدیجه، همسر گرامی پیامبر اکرم(ص)، اطلاعات زیادی گزارش نشده است و کاش فقط با کمبود اطلاعات روبه رو بودیم. زیرا همان گزارشاتی هم که واصل شده دارای تناقصات فراوان و شگفت آور است و متأسفانه آن قسمتی که بر سر زبانها جریان دارد، زندگی واقعی آن بانوی بزرگوار را به نمایش نمیگذارد و این مقاله، در پی آن است، تا علاوه بر آنچه که بر افواه جاری است سیمای دیگری از خدیجه کبری عرضه کند. در سرزمین حجاز، مردی پا به عرصه زندگی گذاشت نام احمد (یا محمد (ص)) را برایش در نظر گرفتند و او همان کسی است که در چند دهه بعد، بشریت را با آئینی آسمانی آشنا کرد. و بارزترین نقطه عطف را در طومار دینداری رقم زد.
براستی چه ویژگیهایی در آن شخص، موجب گزینش الهی وی شد؟ نگارنده مقاله در صدد پرداختن به این موضوع نیست. ولی برای پرداختن به سیمای خدیجه طاهره، ناگزیر از ذکر بعضی خصوصیات محمد (ص) است. آن حضرت مظهر و نماد پاکی و پاکیزگی بود. کسی بود که در جامعه منحط آن دیار، به عنوان یک فرد پسندیده و ستوده، شهرت یافت و راستگو و راست کردار بود و در شهر نا آشنا با آب، به پاکیزگی، بسیار اهمیت میداد.
استحمام و مسواک زدن جزو برنامه مستمرش محسوب میشد. درد مردم و جامعه آزارش میداد و برای رفع آلام مردم اقدام عملی نیز میکرد و به همین دلیل در گروه معدود جوانمردان و آزادگان جای گرفت و همه از خود میپرسیدند چنان شخصی برای ازدواج چه برنامهای خواهد داشت؟ و معیارهای انسانی که صلاحیت ابلاغ وحی الهی را دارا خواهد شد، برای پیوند زناشوئی چیست؟ گزیده گزیش شده الهی کیست و باید چه صفائی داشته باشد؟ آیا همانطور که خدا از میان آدمیان، وی را به دلایل انسانی و صفاتی نیکو برگزید، او نیز از میان بانوان آن دیار، کسی را گزینش خواهد کرد که چنین باشد؟ مگر غیر از این احتمال دیگری متصور است؟
پس سیمای همسر محمد را باید از این منظر در کتب تاریخ جستجو کرد. آری، خدیجه همان کسی است که در جامعه مکه به طاهره یعنی بانوی پاک مشهور شد. گر چه جامعه جاهلی آن زمان به تدریج با پاکی و پاگیزگی به مفهوم عام آشنا میشد، ولی قدر مسلم با پاکی بیگانه هم نبود و پاکان را میستود و به همین دلیل خدیجه را، طاهره لقب داد و احمد را محمد. طاهره، لقبی که نماد تمام نمای خوبی در آن زمان و آن دیار بود.
بنابر این، حلقه اتصال محمد و خدیجه (طاهره) را براحتی میتوان از این رهگذر بدست آورد و از بسیاری از گزارشات نامعقول دوری جست. گزارشاتی که در پی آنند تا خدیجه را دارای ثروت فراوان و بی حساب معرفی کنند و همان را، نقطه آغاز این آشنائی و ازدواج دانسته و نوشتهاند.
خدیجه قبل ازدواج با حضرت محمد (ص) دو بار دیگر ازدواج کرده و دارای چند فرزند نیز بوده و زمان ازدواج با محمد (ص)، 40 سال و یا کمی بیشتر سن داشته است و نیز میگویند خدیجه بود که پیشنهاد ازدواج با محمد را مطرح کرد. اینکه معروف است خدیجه طاهره قبل از ازدواج با پیامبر (ص) 2 بار ازدواج کرده، صرفاً یک گزارش تاریخی است که متضاد آن نیز گزارش شده و در چند کتاب تاریخی آمده: «ان النبی (ص) تزوج بها و کانت عذرا (پیامبر گرامی با خدیجه ازدواج کرد در حالیکه خدیجه دوشیزه و باکره بود) ولی مظلومیت مضاعف خدیجه در طول تاریخ به دست بعضی سیره نویسان کم دقت و راویان اولیه مغرض رقم خورده است.
آنان دلیل ازدواجهای قبلی وی را وجود فرزندانی از آن ازدواجها میدانند در حالیکه کودکان، مورد اشاره مورخان فرزندان خواهر خدیجه یا فرزندان شوهر خواهر خدیجه از زن دیگر بودند که علی الظاهر بعد از مرگ والدین آنها (یا هر دلیل دیگری) و فقدان سرپرست آن بانوی نمونه، فداکاری کرد، آنها را به نزد خود آورد و به همراه پیامبر گرامی (ص) با تمام محبت از آنها نگهداری میکرد و به همین دلیل است که خدیجه، علاوه بر صفت طاهره، دارای لقبی دیگر یعنی «ام الایتام، مادر یتیمان نیز هست. و این لقب در رابطه با مادری کردن وی در حق آن کودکان است.
البته این عنوان را مردم آن دوران به وی دادند و بدیهی است که شخصیت طاهره خدیجه راضی به کاربرد کلمه ایتام و یتیمان نبوده باشند زیرا او فقط مادری کرده بدون هیچگونه طعن و نیش. حال آنکه در لقب مذکور، نوعی بی مهری مشاهده میشود.
بهر جهت، این لقب را هر کس به خدیجه داده باشد نشان از روحیه بلند و انسانی خدیجه دارد. حس نوعدوستی، فداکاری و آزادگی همان ویژگیهایی که شوی او نیز در مرتبه بالاتر، دارای آن بود. متأسفانه در گزارش بعضی راویان مغرض، نه تنها با انتساب این فرزندان به خدیجه، ویژگی فداکاری و انسانیت او نادیده گرفته شده، بلکه همان فرزندان را یکی از دلایل ازدواجهای قبلی وی قلمداد کردهاند.
هر چند که گزارشگران دیگری به این واقعیت مهم پی برده و آن را تصحیح کردهاند. از دلایل محکم در رد ازدواجهای قبلی خدیجه، گزارشی هست که در بسیاری از کتب تاریخ آمده و کسی نیست که آنرا نشنیده باشد. این مضمون که میگویند، خدیجه به دلیل شخصیت ممتازش، دارای خواستگارهای فراوان بود و بزرگان و اشراف قریش، خواهان ازدواج با وی بودند ولی او به تمام اشراف مدعی جواب رد داد و چون جواب مثبت به محمد داد، مورد اعتراض زنان قریش واقع شد که چرا به احدی از امیران جواب مثبت ندادی اما با یتیم ابوطالب (محمد) ازدواج کردی؟
گزارش مذکور علاوه بر اینکه به روشنی ازدواجهای قبلی وی را مردود اعلام میکند، حاکی از آن است که خدیجه همانطور که از القابش (طاهره و ام الایتام) بر میآید، برای ازدواج ملاکهایی جز ملاکهای موجود در جامعه را مد نظر داشته و ثروت و دارایی امیران و بزرگان قریش او را نفریفته بلکه پاکی او بدنبال پاکی بزرگتری بوده است (جذب پاکی بزرگتر شدن پاکان).
در مورد سن خدیجه هم برخلاف آنچه بر افواه جاری و ساری است و عدد چهل قید شده، گفتنی است که به احتمال قریب به یقین این عدد ناشی از تخمین بعضی سیرهنویسان بهدلیل فرض قبلی آنان در مورد دوبار ازدواج کردن خدیجه و فرزند داشتن وی بوده و اگر ازدواجهای قبلی او را منتفی بدانیم، موضوع سنش نیز خود به خود حل خواهد شد.
بنا به نقل جعفر مرتضی عاملی درکتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم، سن خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر (ص) متفاوت ذکر شده و مورخان مختلف آن را 25 سال، 28 سال، 30 سال، 35 سال، 40 سال، 44 سال، 45 سال و 46 سال اعلام کردهاند. در بحارالانوار (ج 16 ص 12) از قول ابنعباس سن وی هنگام ازدواج با پیامبر (ص)، 22 سال ذکر شده است.
جعفر مرتضی عاملی، عدد 28 سال را قول ترجیحی اکثریت دانسته و باتوجه به رد ازدواجهای قبلی وی، قطعی است که سن او هنگام وصلت با پیامبر گرامی (ص)، باید خیلی کمتر از آنچه شهرت دارد، بوده باشد. و اگرچه نمیتوان بهطور قطع سن خدیجه طاهره را بهدست آورد ولی به نظر میرسد سن اعلام شده در بحارالانوار از قول ابنعباس به صحت نزدیکتر است که در اینصورت با قول ترجیحی اکثریت (بنا به ادعای جعفر مرتضی عاملی) خیلی تفاوت ندارد.
در هر صورت بعضی از سنهای ادعائی یاد شده (بویژه از 35 تا 46 سال) نه باتحلیل صحیح وقایع تاریخی سازگار است و نه باعلوم پزشکی و تجارب انسانها. زیرا کسانی که سن حضرت خدیجه را هنگام ازدواج با پیامبر (ص) حدود 40 سال اظهار کردهاند همان کسانی هستند که ولادت حضرت زهرا (س) را، 5 سال بعد از بعثت، یعنی 20 سال بعد از ازدواج رسول اکرم (ص) با خدیجه میدانند.
بدین ترتیب سن خدیجه هنگام تولد حضرت فاطمه (س) باید حدود 60 سال باشد که طبیعی است در این حدود سن (بین 55 سال تا 66 سال) بارداری از نظر علمی و پزشکی و تجربه و واقعیت مردود است. و اگر عوامالناس بگویند سن بارداری برای سادات، 10 سال بیش از حد معمول است، باید گفت: اگر چنین باشد، همین مطلب بزرگترین سند و معجزه برای حقانیت آئین اسلام در نزد جهانیان میتوانست باشد که البته نه چنین مطلبی واقعیت دارد و نه نگارنده به دنبال چنین موهوماتی است.
گذشته از آنکه اصولا خدیجه جزو سادات مرسوم به شمار نمیآیند، از سویی ممکن است عدهای استدلال کنند در قرآن مواردی از بارداری در سنین کهنسالی مطرح شده (همسر حضرت ابراهیم (ع) و حضرت زکریا) و این امر در مورد حضرت خدیجه نیز میتواند از این نوع (معجزه الهی) باشد. جواب این است که آیا اجازه داریم هرگاه از تحلیل و تحقیق کم میآوریم، متمسک به استثنائاتی شویم که در قرآن و خود قرآن نیز غیرعادی و غیرطبیعی بودن آن را ذکر کرده است.
ثانیا وقتی قرآن، دو مورد مزبور را در مورد پیامبران پیشین ذکر کرده چطور ممکن است معجزهای را که مربوط به آورنده قرآن است مسکوت گذاشته باشد.
از این نکته نیز اگر بگذریم نوبت به موضوع خواستگاری خدیجه از پیامبر میرسد بدون تردید خواستگاری یک زن بیوه چهل و چند ساله که دارای چند فرزند بوده و سابقه دوبار شوهر کردن را داشته از یک جوان نمونه قریش با حدود 25 سال سن، گستاخانه و خودخواهانه است و این امر با اخلاق قریش سازگاری نداشته است و اگر بپذیریم وی یک دوشیزه (عذراء) فداکار و پاکی بوده که سنی حدود سن پیامبر (ص) را داشته، لذا موضوع خواستگاری از این زاویه با صفات وی منتفی است و به خصوص که مراسم خواستگاری رسمی کسان پیامبر (ص) (بهویژه حضرت ابوطالب) از خدیجه و کسان وی، در کتب معتبر تاریخی ذکر شده است. هرچند که ممکن است بدلیل وجود صفات برجسته محمدبن عبدالله (ص)، پیامهای اولیه از سوی خدیجه ارسال شده باشد، ولی طبیعیتر، همان خواستگاری معمول محمد (ص) و کسان وی از خدیجه و بزرگ وی بهدلیل وجود صفات نیکو در این زن آزادهای بود که به پاکی و مهر و محبت شهرت داشته است.
ظاهرا اصلیترین امتیازی که برای حضرت خدیجه در امر پیشقدم شدن در ازدواج مطرح میکنند همانا مال و ثروت زیاد وی است. که اگر چنین شخصیت ملکوتی و منحصر بهفرد پیامبر به ازدواج با فردی که تنها امتیازش ثروت اوست راضی نمیشد. مگر در اصل ثروت فراوان و بسیار خدیجه، تردید کنیم هرچند نظر قطعی نمیتوان داد.
خدیجه در جامعهای پا به عرضه وجود نهاد که بسیاری از ارزشها و اخلاقیات در آن کمرنگ شده بود و او در همان جامعه ملقب به صفت طاهره (پاک) شد. او نهاد دقیق مهرورزی و محبت به کودکان بیسرپرست بود. و به دلیل همان صفات برجسته انسانی و بسیاری صفات نیکوی دیگر که متأسفانه خبری از آنها نداریم، با اشرف انسانهای دوران آفرینش، سرچشمه نیکی و پاکی، محمد مصطفی (ص)، پیوند برقرار کرد و به همراه آن حضرت به ادامه سرپرستی از فرزندانی پرداخت که بعدها منتسب به پیامبر (ص) و خدیجه شدند و حتی همسران آن دختران نیز، به لقب دامادهای پیامبر (ص) مفتخر شده اند .
شاید بدلیل وجود همین فرزندان بوده که آن خانواده نورانی از داشتن فرزندان حقیقی به تعداد متعارف زمان حیاتشان منصرف شدهاند. اگر چه گفته میشود خدیجه طاهره اولین کسی بود که به حضرت محمد (ص) ایمان آورد و آغاز ایمان وی به رسولالله (ص) به لحظه آغازین وحی و بعثت وی برمیگردد او از سالها قبل به پاکی محمد (ص) و خداباوری وی ایمان آورده بود و بدیهی است اگر بعد از سفارت رسمی الهی خاتمالانبیاء (ص)، اولین گرونده رسمی باشد.
در روایات اسلامی که از طریق شیعه و اهل تسنن نقل شده، و نیز در کلام بزرگان و اندیشمندان، در شأن و مقام ارجمند ام المومنین حضرت خدیجه کبری (س) سخن فراوان با تعبیرات گوناگون به میان آمده است.
به گفته صاحب مستدرک سفینةالبحار، «فضائل حضرت خدیجه (س) که در ابواب مختلف روایات آمده، بیش از آن است که (قابل) شمارش باشد».(1)
حاصل توجه به این روایات پیبردن به راز عظمت او، و شناخت شایستگیهای او است. از رسول اکرم (ص) نقل است که : «خیر نسائها خدیجة و خیر نسائها مریم ابنة عمران» «بهترین زنان دنیا خدیجه (س) و مریم دختر عمران هستند»(2)
«خیرنساء العالمین مریم بنت عمران، و آسیه بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد(ص)»
بهترین زنان جهانیان عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه (س) دختر حضرت محمد(ص)(3)
ابن عباس میگوید: روزی رسول خدا (ص) چهار خط کشید. آنگاه پرسید: آیا میدانید این خطها چیست؟ گفتیم: خدا و رسولش داناتر است. فرمود: «خیر نساء الجنة مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمد، و آسیة بنت مزاحم امراة فرعون: بهترین زنان بهشت، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد (ص) و آسیه دختر مزاحم، همسر فرعون است»(4)
پیامبر (ص) به عایشه که در حال برتری جویی به فاطمه (ع) بود فرمود: «او ما فاعلمت ان الله اصطفی آدم و نوحا و آلابراهیم و آلعمران و علیا و الحسن و الحسین و حمزه و جعفرا و فاطمة و خدیجة علیالعالمین.
آیا نمیدانی که خداوند، آدم، نوح، آلابراهیم، آلعمران، علی (ع)، حسن (ع)، حسین (ع)، حمزه، جعفر، فاطمه (ع) و خدیجه (ع) را بر جهانیان برگزید».(5)
پیامبر (ص) فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای رسول خدا! این خدیجه (ع) است، هرگاه نزد تو آمد، براو از سوی پروردگارش و از طرف من، سلام برسان: «و بشرها ببیت فیالجنة من قصب لاصخب و لانصب؛ «و او را به خانهای از یک قطعه (زبرجد) در بهشت که در آن رنج و ناآرامی نیست مژده بده»(6)
«اربع نسوة سیدات سادات عالمهن مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد، و افضلهن عالما فاطمة؛ چهار زن سرور زنان جهان خود میباشند که عبارتند از: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص)، و بهترین آنها در جهان فاطمه (ع) است»(7)
«حسبک من نساء العالمین مریم بنت عمران، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد (ص) و آسیة بنت مزاحم.
درمیان بانوان دو جهان، در فضیلت و کمال کافی است: مریم، خدیجه، فاطمه و آسیه (علیهن السلام)»(8)
پیامبر اکرم (ص) در تفسیر (آیه 22 مطففین) «عینا یشرب بها المقربون، همان چشمه بهشتی که مقربان از آن مینوشند.» فرمود:
«المقربون السابقون؛ رسول الله، و علیبن ابیطالب و الائمة، فاطمة و خدیجة»(9)
روزی پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: «تو همسری مانند فاطمه (س) داری که من چنان همسری ندارم، تو مادر زنی مثل خدیجه (س) داری که من چنین مادرزنی ندارم.»(10)
روایت شده است؛ روزی جبرئیل به حضور پیامبر (ص) آمد و جویای خدیجه (ع) شد، پیامبر (ص) او را نیافت، جبرئیل گفت: «وقتی که او آمد، به او خبر برده که پروردگارش به او سلام میرساند.»(11)
پیامبر اکرم (ص) در چهل شبانهروز اعتزال از خدیجه (ع) توسط عمار یاسر به خدیجه چنین پیام داد: «ان الله عز وجل لیباهی بک کرام ملائکته کل یوم مرارا؛
همانا خداوند متعال به افتخار وجود تو هر روز به طور مکرر به فرشتگان بزرگش افتخار میکند»(12)
روزی رسول خدا (ص) در مسجد در حضور مردم در شأن حسن و حسین (ع) مطالبی فرمود، از جمله چنین گفت: «ایها الناس الا اخبرکم بخیر الناس جدا و جده؛
ای مردم! آیا شما را خبر ندهم به بهترین انسانها ازجهت جد و جده؟»
حاضران عرض کردند: «آری، خبر بده!» فرمود:
«الحسن و الحسین، جدهما رسولالله و جدتهما خدیجة بنت خویلد؛
آنها حسن و حسین (ع) هستند که جدشان رسول خدا محمد (ص) است و جده آنها خدیجه (ع) دختر خویلد میباشد»(13)
در آن هنگام که پیامبر (ص) در بستر رحلت قرار گرفت، حضرت زهرا(س) بسیار پریشان و گریان بود، پیامبر (ص) حضرت زهرا را به وجود پربرکت مولاعلی دلداری داد، و در فرازی ضمن یاد از خدیجه (ع) فرمود: «دل خوش دار که: ان علیا اول من آمن بالله عزوجل و رسوله من هذه الامة، هو و خدیجة امک؛ همانا علی (ع) نخستین شخص از این امت است که به ذات پاک خدا و رسولش ایمان آورد، او و خدیجه (س) مادر تو اولین افرادی هستند که به اسلام پیوستند.»(14)
پیامبر اکرم بعد از وفات خدیجه کبری (ع) همواره از خاطرات شیرین و ایثار آن بانوی گرامی به نیکی یاد میکرد و هرگاه به یاد او میافتاد، اشک فراق بر دیدگانش جاری میشد از جمله:
روزی پیامبر (ص) در نزد چند از نفر از همسران خود بود، ناگاه سخنی از حضرت خدیجه (ع) به میان آمد، پیامبر (ص) آن چنان آشفته و پراحساس شد که قطرههای اشک ازچشمانش سرازیر گشت.
عایشه به آن حضرت گفت: «چرا گریه میکنی؟ آیا برای یک پیرزن گندمگون از فرزندان اسد، باید گریه کرد؟»
پیامبر در پاسخ به او فرمود: «صدقتنی اذ کذبتم، و آمنت بی اذکفرتم، و ولدت لی اذ عقمتم؛
او هنگامیکه شما مرا تکذیب میکردید، تصدیق کرد و هنگامیکه کافر
بودید، او به من ایمان آورد؛ و برای من فرزندانی آورد در حالی که شما نازا هستید.»(15)
نیز روایت شده:
روزی پیرزنی نزد رسول اکرم (ص) آمد، آن حضرت او را مورد لطف سرشار قرار داد، وقتی آن پیرزن رفت، عایشه علت آن همه مهربانی به پیرزن را از پیامبر (ص) پرسید، او در جواب فرمود:
«انهاکانت تاتینا فی زمن خدیجة، و ان حسن العهد من الایمان؛
این پیرزن در عصر زندگی خدیجه(ع)، به خانه ما میآمد و از کمکها و الطاف سرشار خدیجه(ع) برخوردار بود، همانا نیک نگهداری عهد و سابقه، از ایمان است.»(16)
و مطابق روایت دیگر عایشه گفت: «هرگاه پیامبر (ص) گوسفندی ذبح میکرد، میفرمود: از گوشتش برای دوستان خدیجه (ع) بفرستید، یک روز در این باره با آن حضرت سخن گفتم، فرمود:
«انی لاحب حبیبها: من دوست خدیجه (ع) را دوست دارم.»(17)
یاد خدیجه در خواستگاری حضرت زهر
در جریان مراسم خواستگاری مولا علی (ع) از حضرت زهرا پس از آن کهام سلمه به همراه امایمن کنیز آزاد شده و برخی دیگر از همسران پیامبر نزد وی رفتند تا او را در جریان درخواست امام علی (ع) برای همسری با فاطمه الزهرا(س) قرار بدهند، در بخشی از گفتار خود به حضرت خدیجه اشاره نمودند و آرزو کردند ای کاش آن مادر یگانه در این مراسم حضور مییافت و میتوانست در مراسم ازدواج جگرگوشهاش حاضر باشد.
تا سخن به نام خدیجه رسید ناگهان پیامبر اکرم (ص) به صدای بلند شروع به گریستن نمود؛ سپس فرمودند: «خدیجة و این مثل خدیجة صدقتانی حین کذبنی الناس، و وازرتنی علی دین الله و اعانتنی علیه بمالها، ان الله عزوجل امر فی ان ابشر خدیجة ببیت فیالجنة من قصب لا صخب فیه و لانصب؛
خدیجه! کجاست همانند خدیجه؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب میکردند، او مرا تصدیق کرد، و او برای دین خدا با من همکاری و همیاری نمود، و با ثروت خود مرا برای پیشبرد دین کمک کرد، خداوند متعال به من فرمان داده است که خدیجه (ع) را به داشتن خانهای از یک گوهر در بهشت که رنج و ناآرامی در آن نیست مژده بدهم.»
خدیجه در احادیث معراج نبی
ابوسعید خدری میگوید: رسول خدا (ص) فرمود: وقتی که در شب معراج، جبرئیل مرا به سوی آسمانها برد و سیر داد، هنگام مراجعت به جبرئیل گفتم: «آیا حاجتی داری؟»
جبرئیل گفت: «حاجت من این است که سلام خدا و سلام مرا به خدیجه(ع) برسانی»
پیامبر (ص) وقتی که به زمین رسید، سلام خدا و جبرئیل را به خدیجه(ع) ابلاغ کرد، خدیجه گفت: «انالله هو السلام، و منه السلام، و الیه السلام، و علی جبرئیل السلام؛ همانا ذات پاک خدا سلام است، و از او است سلام، و سلام به سوی او باز گردد و بر جبرئیل سلام باد.»(18)
گفتار انبیای الهی، ائمه و اصحاب صدر اسلام
ابنسعد مورخ عرب از قول آدم (ع) چنین میگوید:
«آدم در بهشت به حوا گفت یکی از مزایایی که خدا نصیب رسولالله کرد این بود که جفتی چون خدیجه نصیب او نمود و خدیجه پیوسته برای انجام رسانیدن مشیت خداوند به محمد کمک میکرد در صورتی که حوا سبب گردید که من در بهشت بر خلاف اراده خداوند رفتار نمایم.»(19)
امام حسین (ع) در روز عاشورا در ضمن خطبهای که خود را به دشمن معرفی میکرد، فرمود: «شما را به خدا سوگند، آیا میدانید که جده من خدیجه(ع) دختر خویلد است؟»(20)
و نیز خطاب به دشمن فرمود: «آیا میدانید که من فرزند همسر پیامبر شما خدیجه (ع) هستم؟»(21)
امام سجاد (ع) در مجلس شاهانه یزید در دمشق در خطبه معروف خود، این چنین خود را معرفی میکند: «انا بن خدیجة الکبری؛ من پسر خدیجه بانوی بزرگ اسلام هستم.»(22)
حضرت زینب (س) در کربلا در روز یازدهم محرم سال 61 هـ. ق هنگامی که کنار پیکرهای پاره پاره شهیدان آمد، و مطالبی جانسوز گفت، از جمله در آنجا پس از ذکر پیامبر (ص) و علی (ع) از خدیجه یاد کرد و فرمود: «بابی خدیجة الکبری: پدرم به فدای خدیجه بانوی بزرگ باد.»(23)
زیدبن علی (ع) که انقلاب و شورش عظیمی بر ضد حکومت طاغوتی هشامبن عبدالملک نمود و سرانجام به شهادت رسید، در سخنی در برابر دشمن، چنین احتجاج میکند:
«و نحن احق بالمودة، ابونا رسولالله وجدتنا خدیجة...؛
و ما سزاوارتر به مودت و دوستی هستیم، چرا که پدر ما رسول خدا (ص) وجده ما خدیجه (ع) است.»(24)
عبدالله ابنزبیر با آن که با خاندان رسالت دشمنی کرد در گفتگویی باابنعباس، به خدیجه(ع) به عنوان عمهاش افتخار نموده و میگوید:
«الست تعلم ان عمتی خدیجة سیدة نساء العالمین؛ آیا نمیدانی که عمهام خدیجه (ع) سرور بانوان جهان است؟»(25)
«در عصر امامت امام حسن (ع) پس از آنکه معاویه بر اوضاع مسلط شد، به کوفه آمد و چند روز در کوفه ماند، و از مردم برای خود بیعت گرفت، پس از پایان کار بر بالای منبر رفت و خطبه خواند و در آن خطبه آنچه توانست به ساحت مقدس امیرمومنان علی (ع) جسارت کرد و ناسزا گفت، با این که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در مجلس حاضر بودند، حسین (ع) برخاست تا پاسخ معاویه را بدهد، امام حسن (ع) دست او راگرفت و نشانید و خود برخاست و فرمود: «ای آنکه علی (ع) را به بدی یاد کردی؟ منم حسن و پدرم علی (ع) است، و تویی معاویه و پدرت ضحر میباشد، مادر من فاطمه علیها سلام الله و مادر تو هند جگرخوار است، جد من رسول خدا (ص) است جد تو حرب است، «و جد تیخدیجة و جدتک فتیله...؛
جده من خدیجه (بانوی بزرگ اسلام) ولی جده تو فتیله (زن زشتکار جاهلیت) است. خداوند لعنت کند از ما آنکس که نامش پلید و حسب و نسبتش پست و سابقهاش بد، و دارای کفر و نفاق است.»(26)
در حدیث موثقی از حضرت زهرا (س) منقول است که چون خدیجه از دنیا رفت فاطمه علیهاالسلام بر گرد پدر بزرگوار خود میگردید و میگفت: «ای پدر! مادر من کجاست؟ پس جبرئیل نازل شد و گفت: پروردگارت تو را امر میکند که فاطمه را سلام برسانی و بگویی که مادر تو در خانهای است ازنی که کعب آنها از طلا است و به جای پی، عمودها از یاقوت سرخ میباشد و خانة او در میان خانه آسیه و مریم دختر عمران است؛ چون حضرت رسول (ص) پیغام حق تعالی را به فاطمه (س) رسانید. فاطمه (س) گفت: خدا است سالم از نقصها و از اوست سلامتیها و به سوی او برمیگردد تحیتها»(27)
خدیجه (ع) در ادعیه، زیارتنامهها، و واژگان مقدس
کتاب مقدس تورات حضرت خدیجه (س) را به نهر آبی تشبیه نموده است که آب آن، آب حیات است، و در دوطرف کنار آن آب، درخت حیات وجود دارد، آن درخت دارای دوازده نوع میوه است، و برگهای آن درخت، موجب شفای امتها است.(28)
در یکی از زیارتنامههای رسول خدا (ص) چنین آمده است:
«السلام علی ازواجک الطاهرات الخیرات، امهات المومنین، خصوصا الصدیقة الطاهرة، الزکیة الراضیه المرضیة، خدیجة الکبری ام المومنین؛
سلام بر همسران پاک و نیک تو، مادران مومنان به خصوص سلام بر بانوی راستین و پاک و پاکیزه، خشنود و پسندیده، خدیجه بانوی بزرگ، مادر مومنان.»(29)
در یکی از زیارتنامههای دیگر از خدیجه (ع) چنین تعبیر شده: «السلام علی خدیجة سیدة نساء العالمین؛ سلام بر خدیجه (ع) سرور زنان جهانیان.»(30)
حضرت خدیجه (ع) ارتباط عمیق و بسیار بالایی با درگاه خداوند داشت، از این رو دارای قوت قلب محکم واستوار بود. آن بانوی بزرگوار اسلام برای خود دارای حرز (کلمات پرمحتوای پناهندگی به خدا) بود و در پرتو آن همواره رابطه خود را با خدا برقرار میساخت.
سیدبن طاووس در کتاب مهجالدعوات دو حرز را نقل کرده که این چنین است:
1ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، یا حی یا قیوم، برحمتک استغیث فاغثنی ، ولا تهلکن الی نفسی طرفة عین ابدا، و اصلح لیشائب کله؛
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر! ای خدای زنده و استوار! به رحمتت پناهنده شدم، به من پناه بده، و مرا هرگز به اندازه یک چشم برهم زدن به خودم وانگذار، همه حال و زندگی مرا سامان بخش.»
2ـ «بسمالله الرحمن الرحیم، یا الله یا حافظ یا حفیظ یا رقیب؛
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر! ای خدا، ای نگهبان، ای نگهدارنده و ای مراقب و پاسدار.»
خدیجه در کلام اندیشمندان و بزرگان معاصر
دانشمند عرب (سنیه قراعد): تاریخ در مقابل عظمت امالمومنین خدیجه(ع) سر فرود میآورد، و در برابرش متواضعانه دست بسته میایستد، نمیداند نام این بانو را در کدام شناسنامه بزرگان ثبت نماید.»(39)
سلیمان کتانی، نویسنده عرب: خدیجه ثروتش را به محمد بخشید. ولی این احساس را نداشت که میبخشد، بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را که بر همه گنجهای سراسر جهان برتری دارد، کسب مینماید، او احساس میکرد محبت و دوستی را به حضرت محمد (ص) اهدا میکند، ولی در عوض همه ابعاد سعادت را از او کسب میکند.»(32)
عالم بزرگ شیخ حرعاملی متوفی به (1140 هـ.ق) صاحب کتاب وسایل الشیعه شعری در وصف او سورده است.
زوجتة خدیجه و فضله
ابان عند قولها و فعله
بنت خویلد الفتی المکرم
الماجد الموید المعظم
لها من الجنة بیت من قصب
لاصخب فیه ولالها نصب
و هذه مورة لفظ الخبر
عنالنبی المصطفی المطهر
«همسر پیامبر خدیجه که فضل و برتری او از گفتار و رفتارش آشکار است، دختر خویلد آن جوانمرد بزرگوار، و ارجمند تایید شده و بلند مقام برای خدیجه و در بهشت خانهای از یک قطعه گوهر بلورین آماده شده است که در ناآرامی و رنج نیست.
این موضوع عین سخن پیامبر برگزیده پاک خدا است که خدیجه در بهشت دارای چنین خانهای میباشد».
بنت الشاملی نویسنده عرب: آیا دیگری غیر از خدیجه را میشناسید که با عشقی آتشین، و مهر و ایمانی استوار بیآن که اندک تردیدی به دل راه دهد یا ذرهای از باورش به بزرگداشت همیشگی خدا و پیغمبر بکاهد، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود».(33)
_________________________
1ـ خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، صفحه 186، اشتهاردی، محمدمهدی
2ـ صحیح بخاری، ج 4، ص 164.
3ـ الاستیعاب، ج 2، ص 720.
4ـ بحارالانوار، ج 13، ص 162، ج 16، ص 2.
5ـ خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار، ص 187، نقل از بحار ج 37، ص 63.
6ـ اسدالغابه، ج 5، ص 438.
7ـ ذخائر العقبی، ص 44.
8ـ کشف الغمه، ج 2، ص 71.
9ـ جمعالبیان، ج 10، ص 320.
10ـ بحار، ج 40، ص 68 به نقل از خدیجه؛ اسطوره مقاومت و ایثار ص 190.
11ـ همان، ج 16، ص 8.
12ـ کشفالغمه، ج 2، ص 72.
13ـ بحار، ج 43، ص 302، به نقل از خدیجه، اسطوره مقاومت و ایثار، ص 198.
14ـ بحار، ج 22، ص 502.
15ـ همان، ج 16، ص 8.
16ـ خدیجه اسطوره ایثار و مقاومت، ص 207.
17ـ ریاحین الشریعه، ج 2، ص 206.
18ـ کشفالغمه، ج 2، ص 133.
19ـ محمد پیغمبری که از او باید شناخت، کنستان ویرژیل گئورگیو، ترجمه ذبیحالله منصوری، ص 50.
20ـ بحار، ج 44، ص 318.
21ـ همان، ج 45، ص 6.
22ـ همان، ج 44، ص 174.
23ـ همان، ج 45، ص 59.
24ـ خدیجه، اسطوره ایثار و مقاومت، ص 200.
25ـ شرح نهجالبلاغه، ابنابیالحدید، ج 9، ص 325.
26ـ خدیجه (ع) اسطوره مقاومت و ایثار، ص 201.
27ـ حیوهالقلوب، علامه محمدباقر مجلسی، ج 3، ص 218.
28ـ کتاب مقدس، عهد جدید، مکاشفه یوحنا، باب 22.
29ـ بحار ج 100، ص 189.
30ـ همان، ج 102، ص 272.
31ـ نساء محمد (ص)، ص 38.
32ـ خدیجه (ع)، علی محمد دخیل، ص 32.
33ـ حیاةالائمه، هاشم معروف الحسنی، ص 67.
نظرات شما عزیزان: