جهان در آستانه بعثت حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در انحطاط و بحران شگفت انگیزی قرار داشت. جهالت، غارتگری، ظلم و ستم، تضییع حقوق ضعیفان و محرومان، فساد و بی بند و باری، تبعیض و ناعدالتی، نگرانی و دلهره، دوری از اخلاق و انسانیت، تمام جوامع بشری را در آن روزگار فرا گرفته بود.
در این میان منطقه جزیره العرب و به ویژه شهر مکه از منظر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، پایین¬ترین و بدترین وضع را تحمل می¬کرد. خضوع اعراب جاهل در مقابل چوبهای خشکی که به صورت بت درست شده بود و اهالی مکه در مقابل آن اجسام بی¬جان قربانیها کرده و استمداد می¬طلبیدند، هر انسان فهمیده و عاقلی را به تعجب و تأسف وا می¬داشت. زنان نه تنها از حقوق اساسی خود محروم بودند، بلکه همانند کالای بی¬جان خرید و فروش می¬شدند و… .
خداوند متعال در آیات وحیانی خویش به برخی از ناهنجاریها و آداب غیر انسانی و جاهلانه آن روز اشاره کرده و می¬فرماید: ﴿قُلْ تَعالَوْ اَتْلُ ما حَرّمَ رَبُّکُم عَلَیْکُمْ اَلاّ تُشْرِکوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوالِدَیْنِ إحْساناً وَلاتَقْتُلوا أوْلادَکُمْ مِنْ إمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإیّاهُمْ وَلاتَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ وَلاتَقْتُلوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ إلاَ بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّیکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلونَ﴾[1]؛ «بگو: بیایید آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده است [برایتان] بخوانم: اینکه چیزی را شریک خدا قرا ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید. فرزندانتان را از ترس فقر نکشید. ما شما و آنها را روزی می¬دهیم. و به کارهای زشت نزدیک نشوید چه آشکار و چه پنهان. و انسانی را که خداوند محترم شمرده به قتل نرسانید مگر به حق [و از روی قانون الهی]. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید.»
﴿ وَلاتَقْرَبوا مالَ الْیَتیمِ إلاّ بِالَّتی هِیَ أحْسَنُ حَتّی یَبْلُغَ أشُدَّهُ وَأوْفوا الْکَیْلَ وَالْمیزانَ بِالقِسْطِ، لانُکَلِّفُ نَفْساً إلاّ وُسْعَها وَإذا قُلْتُمْ فَاعْدِلوا وَلَوْ کانَ ذا قُربی وَبِعَهْدِ اللهِ أوْفوا ذلِکُمْ وَصّیکُمْ بِهِ لَعَلّکُمْ تَذَکَّرونَ﴾[2]؛ «و به مال یتیم جز به بهترین صورت [و برای خدمت به او] نزدیک نشوید تا به حد رشد خود برسد، و حق پیمانه و وزن را به عدل و دادگری رعایت کنید. ما هیچ کس را به بیش از توانائی و قدرتش وادار نمی¬کنیم. هنگامی که [در مقام داوری یا شهادت] سخنی می¬گوئید، عدالت را مد نظر قرار دهید حتی اگر در مورد نزدیکان شما باشد، و به پیمانهای خداوند وفادار باشید. اینها مواردی است که خداوند شما را به آن سفارش می¬کند، تا شاید پند گیرید.»
خداوند متعال در این آیات از رسمهای باطل و غیر اخلاقی دوران جاهلیت خبر داده و به موضوعات غیر انسانی رایج، از جمله شرک و بت¬پرستی، آزار پدر و مادر، کشتن فرزندان، ارتکاب اعمال زشت و فساد انگیز، کشتن افراد بی¬گناه، تجاوز به اموال یتیمان، بی¬عدالتی در توزیع اموال و امکانات عمومی، پایمال کردن حقوق دیگران، عهد شکنی و نادیده انگاشتن پیمانها و قوانین اجتماعی می¬پردازد و در عین حال راهکارها و دستورات سازنده¬ای در این زمینه به مسلمانان ارائه می¬کند.
ناگفته پیداست که برخی از علل و انگیزه¬های بعثت پیامران الهی نیز در این آیات مطرح شده است که عدالت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی از جمله آنهاست. در روایتی از اوضاع نابسامان عربستان در آستانه بعثت نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمده است: روزی قیس بن عاصم به نزد حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمده و عرضه داشته: یا رسول الله! من در ایام جاهلیت هشت دختر خود را زنده به گور کرده¬ام، حالا چه کنم؟ پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: در مقابل هر دختر یک برده آزاد کن![۳]
در روایت دیگری آمده است: هنگامی که قیس یکی از موارد زنده به گور کردن دخترانش را در حضور رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ شرح داد، رسول مهربان الهی در حالی که از شدت تأثر حلقه¬ های اشک بر گونه¬های مبارکش می¬لغزید، از سنگ دلی و قساوت آن مرد جاهل تعجب کرده و به یارانش فرمود: «إنَّ هذهِ لَقَسْوَهٌ وَمَنْ لایَرْحَمْ لایُرْحَمْ؛ این [عمل] سنگدلی است و هر کس رحم نداشته باشد، مشمول رحمت [الهی] نخواهد بود».
بنابراین جهان در آستانه بعثت، غرق در انواع خرافات، افکار و اندیشه¬های جاهلانه بود و شاید در آن روزگاران در هیچ جای عالم خرافه پرستی و بی¬بند و باری و رواج مفاسد اجتماعی مثل منطقه جزیره العرب نبود. مردم آن عصر بدون آنکه خود متوجه باشند، نیاز شدیدی به امور معنوی، اخلاقی و انسانی داشتند ودر آتش ناعدالتی، نابرابری و تضییع حقوق انسانی می-سوختند. در این فرصت برخی از علل و عوامل بعثت انبیاء را _ که در رأس آن بعثت رسول گرامی اسلام قرار دارد _ مرور کرده و به موارد اهم آن اشاره می¬کنیم:
۱ . انقلاب ارزشها
بعد از بعثت رسول گرامی اسلام، اصول و ارزشهای جاری در جامعه که علیه مصالح دنیا و آخرت مردم بود، به ارزشهای انسانی و الهی تبدیل شد. خرافه پرستی به حقیقت¬یابی، جنگ و خونریزی و ناعدالتی به قسط و عدل و مساوات بدل گردید و انسانهای در ظاهر پایین درجه، به افرادی مورد اعتماد و دارای منزلت اجتماعی والائی تبدیل شدند. تمام قوانین و ملاکهای ظاهری و مادی جای خود را به معیارهای ارزشمند و متعالی داد.
آری بعثت پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ ارزشهای ضد انسانی را دگرگون کرد و تمام رسمهای ایام جاهلیت، به قوانین عادلانه اسلامی تبدیل شدند. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیشترین تلاش خود را در تحول افکار عمومی متمرکز کرده و برای از میان بردن باورهای خرافاتی و ناپسند، از هیچ کوششی فروگذار نمی¬کرد.
آن رهبر فرزانه اسلامی حتی به کارگزاران خویش تأکید می¬نمود که در تبدیل و تغییر روشهای غلط و رسوم جاهلانه نهایت تلاش خود را به عمل آورند. هنگامی که معاذ بن جبل را به سوی یمن می¬فرستاد به او فرمود: «ای معاذ! آثار جاهلیت و رسوم باطل را بمیران و سنتهای متعالی اسلامی را در میان مردم ترویج کن!».
آن گرامی، حتی در آخرین فرازهای پیام حج خود، به انقلاب ارزشها و حرکت به سوی زیبائیها و کمالات تأکید ورزید و فرمود: «ألا کُلُّ شَیءٍ مِنْ أمْرِ الْجاهِلیّهِ تَحْتَ قَدَمی موضوعٌ[۴]؛ بدانید تمام باورها و رسمهای ایام جاهلیت را زیر پای خود نهاده و باطل اعلام می¬کنم.»
امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ در توضیح فلسفه بعثت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر این نکته تأکید کرده و آن را به عنوان انقلاب ارزشها مطرح می¬کند و می¬فرماید: «ألا وَإنّ بَلیَّتَکُمْ قَدْ عادَتْ کَهَیئَتِها یَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبیَّهُ ـ صلّی الله علیه و آله ـ وَالَّذی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَهً وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَهً وَلَتُساطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتّی یَعُودَ أسْفَلُکُمْ أعْلاکُمْ وَأعْلاکُمْ أسْفَلَکُمْ؛ آگاه باشید تیره روزیها و فتنه¬های شما همانند عصر قبل از بعثت پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ بار دیگر روی آورده است. سوگند به خدائی که پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ را به حق مبعوث کرد، سخت آزمایش خواهید شد و چون دانه¬هائی که در غربال ریزند یا غذائی که دردیگ گذارند، زیر و رو خواهید شد تا اینکه پائین شما به بالا، و بالای شما به پائین بیاید».[۵] یعنی دقیقاً همانند عصر بعثت دگرگون و منقلب خواهید شد، و بار دیگر انقلاب ارزشها رخ خواهد نمود.
امام ـ علیه السلام ـ به جایگزین شدن افراد طبقه پائین به جای بالا نشینها و تبدیل شدن ارزشهای ظاهری مادی به ارزشهای انقلابی و معنوی اشاره کرده و می¬فرماید، چون به جاهلیت قبل از بعثت پسرفت داشته¬اید، دقیقاً باید همان حادثه رخ نماید و حق به محور خود برگردد.
۲٫ تزکیه و پرورش روح
از مهم¬ترین علل بعثت انبیاء، تهذیب نفوس و تربیت انسانهای مستعد است. پیامبران الهی کوشش می¬کنند نیروهای درونی انسانها را از قوه به فعلیت رسانده و برای رسیدن به قلّه سعادت و کمال، آنان را همراهی و یاری نمایند. آنان برای ارتباط افراد با مبدأ هستی زمینه سازی کرده و مقدمات تعالی آنان را فراهم می¬آورند.
قرآن کریم در سوره آل عمران با اشاره به این نکته می¬فرماید: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلیَ المُؤْمِنینَ إذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَکّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُم الْکِتابَ وَالْحِکْمَهَ وَإنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ﴾؛[۶] «خداوند متعال بر مؤمنان منت نهاد هنگامی که در میان آنها پیامبری از جنس خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد، گرچه قبل از بعثت در گمراهی آشکاری بودند».
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز با تلاوت آیات کلام وحی، روح و جسم آنان را صیقل داده و با زدودن زنگارهای جهل و خرافات و خودپرستی، برای پذیرش حق و گام نهادن در راه کمال یاری¬شان می¬نمود.
۳٫ رساندن به مقام عبودیت
طبق آموزه¬های قرآنی، هدف از آفرینش انسان چیزی جز پرستش خدای یگانه نیست و تمام نعمتهای الهی و اشیائی که در این عالم آفریده شده و در اختیار انسان قرار گرفته، همه برای طی مسیر عبودیت است. عبودیت کامل آن است که انسان جز به آفریدگار مطلق جهان و کمال مطلق نیندیشد و همه افکار و اعمال خود را به این امر معطوف دارد.
خداوند در قرآن می¬فرماید: ﴿وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالانْسَ إلاّ لِیَعْبُدونَ﴾[7]؛ «جن و انس را نیافریدم جز اینکه مرا عبادت کنند.»
یکی دیگر از علل بعثت انبیاء، دستگیری افراد بشر در راه رسیدن به مقام عبودیت است. رهبران الهی با تلاشها و آموزه¬های خود انسانها را به کانال عبودیت هدایت کرده و از این رهگذر آنان را به قرب الهی می¬رسانند. پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از آغازین لحظات بعثت شعار معروف خود را در این زمینه پیوسته تکرار می¬کرد که: «قُولُوا لا إلهَ إلاّ اللهُ تُفْلِحُوا»[۸] و به مخاطبان خود این پیام را می¬رساند که رستگاری تنها و تنها در گرو بندگی خدای یگانه و نفی خدایان دیگر و بت پرستان است.
۴٫ تحکیم وحدت انسانها
ریسمان محکم نبوت تنها وسیله¬ای است که انسانها را در زیر لوای وحدت و برادری فراهم می¬آورد؛ انسانهایی که از تفرقه و تشتت و نزاع و اختلافها به تنگ آمده و به دنبال راهکاری مورد اعتماد برای حل معضلات زندگی خود می¬گردند.
آتش خانمان سوز اختلاف، نیروهای عظیم بشری و سرمایه¬های فراوان آنان را به باد داده و زیباترین محیطهای زندگی را به جهنمی سوزان بدل می¬کند. اگر انسانها به سخنان پیام¬آوران وحی توجه کرده و زیر عَلَم توحید گرد آیند، مطمئناً از تفرقه و تشتت در امان بوده و در سایه کلمه توحید به توحید کلمه نیز دست خواهند یافت. در سوره بقره آمده است: ﴿کانَ النّاسُ أُمَهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللهُ النَّبیّینَ مُبَشّرینَ وَمُنْذِرینَ وَأنْزَلَ مَعَهُمْ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النّاسِ فیما اخْتَلَفوا فیهِ﴾[9]؛ «مردم [در آغاز امت واحدی بودند [سپس بنابر عللی در میان آنان اختلاف پدید آمد]، پس خداوند نیز پیامبرانی را برانگیخت تا مردم را بشارت دهند وانذار کنند و به همراه آنان کتاب [آسمانی] فرستاد تا در میان مردم در مورد آنچه در آن اختلاف کرده بودند داوری کند. »
طبق این آیه یکی از اهداف مهم بعثت انبیاء، پایان بخشیدن به اختلافات مردم است که از روی جهل و غفلت و ناآگاهی و پیروی هوای نفس و برتری جویی صورت می¬گیرد.
۵٫ واسطه فیض الهی
برای آدمیان خاکی که هنوز گام در مرحله¬ای بالاتر نگذاشته¬اند، ارتباط با آفریدگار هستی که در منتها درجه اقتدار و کمال است امری سهل و آسان نیست. برای رسیدن به آن مقام بی¬نهایت و اوج گرفتن در آسمان عرفان و معنویت، نیاز به واسطه فیض و وسائل نیرومندتری است. قرآن کریم نیز به این نکته اشاره کرده و فرمود: ﴿وَابْتَغُوا إلَیْهِ الْوَسیلَه﴾[10]؛ «برای تقرب به درگاه الهی وسیله¬ای بجویید.»
انجام دستورات رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ می¬تواند بهترین وسیله برای ارتباط با خداوند متعال باشد.
امام رضا ـ علیه السلام ـ در گفتاری حکیمانه می¬فرماید: «از آنجایی که در آفرینش مردمان و نیروهای نهفته در درون آنان، آنچه که مصالحشان را کامل کند وجود نداشت، و آفریدگار جهان، برتر از آن بود که [به چشم ظاهر] دیده شود و ضعف و ناتوانی آنان در ادراک ظاهری او بود، چاره¬ای جز این نبود که فرستاده¬ای معصوم میان او و آدمیان واسطه فیض باشد و امر و نهی الهی را به ایشان برساند[۱۱]؛ «لَمّا لَمْ یَکُنْ فی خَلْقِهِمْ وَقُواهُم ما یُکْمِلوا لِمَصالِحِهِمْ وَکانَ الصّانِعُ مُتَعالِیاً عَنْ أنْ یُری وَکانَ ضَعْفُهُمْ وَعَجْزُهُمْ عَنْ إدْراکِهِ ظاهِراً لَمْ یَکُنْ بُدٌّ مِنْ رَسولٍ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ مَعْصومٍ یُؤَدّی إلَیْهِمْ أمْرَهُ وَنَهْیَهُ ».
۶٫ احیای پیمان فراموش شده
پیامبران الهی بر خود لازم می¬دانند تا انسانها را به پیمان فطری که فراموش¬شان شده است یادآور شوند، همان میثاق دیرین که در میان تمام موجودات فقط انسان آن را تقبل و تعهد کرده است، اما بر اثر مرور زمان و وسوسه¬های شیطان آن را به بوته فراموشی سپرده است.
امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ می¬فرماید: «واصْطَفی سُبْحانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أنْبیاءَ أخَذَ عَلَی الْوَحْیِ میثاقَهُمْ وَعَلی تَبْلیغِ الرِّسالَهِ أمانَتَهُمْ لَمّا بَدَّلَ أکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللهِ إلَیْهِمْ فَجَهَلوُا حَقَّهُ واتَّخَذُوا الاَنْدادَ مَعَهُ وَاجْتالَهُم الشَّیاطینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَاقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ وَواتَرَ إلَیْهِمْ أنْبیاءَهُ لِیَسْتَأدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ وَیُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ[۱۲]؛ [خداوند سبحان] از میان فرزندان آدم، پیامبرانی را برگزید و از آنان بر وحی پیمان گرفت و بر تبلیغ رسالت امانت آنان را، آنگاه که اکثر مردم عهد و پیمان الهی را تبدیل کرده و حق خدا را نشناختند و در مقابل خداوند خدایان دروغین و بتهای بی¬ارزش را پرستیدند و شیاطین آنان را از معرفت خدا باز داشته و از عبادت او جدا کردند. [در آن حال] خداوند پی در پی پیامبرانی را مبعوث نمود تا آنان را بر پیمان فطرت خویش وادار کنند و نعمتهای فراموش شده او را به یادشان آرند.»
پیامبران الهی در کنار معارف و برنامه¬های حیاتبخش خود پیوسته به آدمیان می¬آموزند که در مورد اصول دین و باورهای مهم اعتقادی به فطرت و خرد خود رجوع کنند. قرآن کریم انبیاء الهی را به عنوان «مذکّر» معرفی می¬کند.
آنان تلاش می¬کنند انسانها را به پیمان الهی و وفای به آن سوق دهند تا به ندای عقل و فطرت خویش پاسخ مثبت داده باشند. قرآن کریم نیز در مورد پیمان فراموش شده الهی به فرزندان آدم می¬فرماید:﴿ألَمْ أعْهَدْ إ ِلَیْکُمْ یا بنی آدَمْ أنْ لاتَعْبُدوا الشَّیْطانَ إنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین﴾؛ «ای فرزندان آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را نپرستید، همانا که او دشمن آشکار شماست.»
۷٫ ترویج فضائل اخلاقی
ترویج فضائل اخلاقی و صفات متعالی انسانی، از دیگر علل وانگیزه¬های بعثت انبیاء الهی است. اگر مروری اجمالی به آموزه-های وحیانی پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ داشته باشیم متوجه خواهیم شد که گفتارها و رفتارهای آن گرامی مملو از سفارشهای اخلاقی و تربیتی است.
اساساً هر گونه خوبی، زیبایی و کمالی که زیبنده و شایسته انسانها است، در تعالیم انبیاء الهی به روشنی دیده می¬شود. در حدیث معروفی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می¬خوانیم که آن حضرت فرمود: «إنّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخْلاقِ[۱۳]؛ من برای تکمیل و توسعه زیباییهای اخلاقی مبعوث شده¬ام.» رسول خدا خود دارای کامل¬ترین صفات اخلاقی بود و عادات پسندیده و آداب برجسته انسانی در وجود آن گرامی موج می¬زد.
۸٫ ایجاد و توسعه عدالت اجتماعی
انسانها فطرتاً طالب عدالتند و سالم¬ترین جوامع، آنهایی است که عدالت در تمام ابعاد خود در میان آن جوامع حاکم گردد.
قرآن کریم در آیات متعددی از عدالت خواهی پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ سخن گفته و آن را یکی از اهداف بعثت می-شمارد. در سوره اعراف از اهتمام ویژه آن گرامی به اجرای عدالت خبر داده و می¬فرماید: ﴿قُلْ أمَرَ رَبّی بِالْقِسْط﴾؛[۱۴] بگو: پروردگارم مرا به عدالت فرمان داده است».
عدالت طلبی در تمام زوایای زندگی پیامبرـ صلّی الله علیه و
آله ـ جلوه¬گر بود و گستره آن، گفتار، رفتار، روابط عمومی، معاملات، حتی محیط خانواده و دوستان و نزدیکانش را نیز شامل می¬شد. امام صادق ـ علیه السلام ـ فرموده است: «کانَ رَسُولُ اللهِ یُقَسِّمُ لَحَظاتَهُ بَیْنَ أصْحابِهِ فَیَنْظُرُ إلی ذا وَیَنْظُرُ إلی ذا بِالسَّویَّه[۱۵]؛ رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نگاه خود را در میان یارانش به طور مساوی تقسیم می¬کرد، گاهی به این و گاهی به آن دیگری به طور مساوی نگاه می¬کرد.»
آن گرامی به مهم¬ترین فلسفه بعثت انبیاء که ایجاد قسط و عدل است به طور کامل معنی و مفهوم می¬بخشید که خداوند فرمود: ﴿لَقَدْ أرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَأنْزَلْنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لیَقومَ النّاسُ بِالقِسْطِ﴾؛[۱۶] «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل کردیم، تامردم به عدالت قیام کنند.»
[۱] . انعام / ۱۵۱٫
[۲]. انعام / ۱۵۲٫
[۳]. تفسیر قرطبی، محمد بن احمد انصاری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۵، ج۱۹، ص۲۳۳٫
[۴]. سیره ابن هشام، ابو محمد عبد الملک بن هشام حمیری، دار القلم، بیروت، ج۴، ص۲۵۰٫
[۵]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نشر ائمه، قم، ۱۳۷۹، ش، خطبه۱۶٫
[۶]. آل عمران/ ۱۶۴٫
[۷]. ذاریات / ۵۶٫
[۸]. بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، نشر الوفا، بیروت، ۱۴۰۴، ج۱۸، ص۲۰۲٫
[۹]. بقره / ۲۱۳٫
[۱۰]. مائده / ۳۵٫
[۱۱]. بحار الانوار، ج۱۱، ص۴۰٫
[۱۲]. نهج البلاغه، خطبه ۱٫
[۱۳]. مستدرک الوسائل، محدث نوری، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۸، قم، ج۱۱، ص۱۸۷٫
[۱۴]. اعراف / ۲۹٫
[۱۵]. بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۶۰٫
[۱۶]. حدید / ۲۵٫
نظرات شما عزیزان: