همه ميدانيم اميرمؤمنان عليهالسلام در سال چهلم هجري از جهان خاكي به عالم ملكوت رخت بركشيد و حدود ده سال، امامت و رهبري امت بر عهده امام حسن مجتبي عليهالسلام بود. سبط اكبر رسول خدا نيز در سال پنجاهم به دست دشمن مسموم شد و راهي جنان الهي گرديد و پرچم امامت در دست حسين بن علي عليهماالسلام قرار گرفت و از امامت تا قيام سيدالشهداء عليه السلام حدود ده سال فاصله است. در اين مقاله برآنيم تا فلسفه عدم قيام آن بزرگوار در عصر معاويه را مورد بررسي قرار دهيم. 1. تفاوت معاويه و يزيد
در اينجا تنها بخشي از عوامل تأثيرگذار در عدم قيام سيدالشهداء عليهالسلام در عصر معاويه را، بر ميشماريم:
با نگاهي به تاريخ، در مييابيم كه معاويه از مكر و شيطنت ويژه اي برخوردار بود؛ به طوري كه برخي كوته انديشان خيال ميكردند او از امام علي عليهالسلام سياستمدارتر است.
امام علي عليهالسلام در برابر اين خيال باطل ميفرمايد: «واللّه ما معاوية بِاَدهي منّي و لكنَّهُ يَغْدُرُ وَ يَفْجُرُ و لولا كراهية الغدر لكنت ادهي النّاس»1؛ به خدا سوگند! معاويه زيركتر از من نيست، ولي او مكر و حيله گري ميكند و اگر نبود ناپسندي خدعه، من از زيركترين افراد بودم.»
او با همين حيله ها، در صفّين خود را از كشتن عمّار تبرئه كرد.
پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم از قبل، خطاب به عمّار فرموده بود: «تو را گروه ستمگر خواهند كشت.»2 زماني كه عمار توسّط لشكر معاويه به شهادت رسيد، نقل اين حديث موجب اضطراب و ترديد آنان گشت. اما وي در مقابل با تحليلي وارونه به آنان وانمود كرد: ما او را نكشتهايم، اين علي بوده است كه او را با خود همراه كرده و سبب كشته شدنش شده است. و نيز در آخرين لحظات كه ميرفت سپاه اميرمؤمنان عليهالسلام غائله حكومت اموي را براي هميشه پايان دهد، با دسيسه قرآن بر نيزه كردن، خود را از سقوط حتمي نجات داد. او با كاربرد همين شيوهها، سبب از هم گسستگي سپاه امام مجتبي عليهالسلام و ايجاد تفرقه در ميان صفوف آنان گشت و از سويي ديگر با تطميع راويان آخرت فروش، فضايي ابهام آلود بر افكار حاكم ساخت؛ به گونهاي كه قدرت تشخيص سره از ناسره براي بسياري از افراد مشكل شد. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: عقل چيزي است كه بدان، خداوند عبادت شود و بهشت به دست آيد. راوي سؤال ميكند: پس آنچه معاويه داشت، چه بود؟ حضرت پاسخ داد: «اَلنّكراء، الشّيطنة»3؛ مكر و شيطنت بود.»
اين چنين بود كه امام حسين عليهالسلام با قدرت تبليغاتي معاويه و جهل عمومي، زمان را براي قيام خويش مناسب ندانست. زيرا به خوبي آگاه بود كه معاويه با همان حيلهها و نيرنگهاي صفّين به صحنه ميآيد و مانع درخشش حق و سبب سركوب بيشتر مؤمنان خواهد شد. از سوي ديگر، امام مجتبي عليهالسلام با معاويه بيعت نموده بود و اگر سيدالشهدا عليهالسلام قيام مينمود، معاويه با استناد به همين اصل كه نقض بيعت شده، حقيقت را در اذهان و افكار مردم مشتبه و آن را تحريف ميكرد و خود را چهرهاي حق به جانب قلمداد ميكرد. برعكس، يزد فردي سبك سر و خام بود كه تجربههاي شيطاني پدر را خوب نياموخته بود و توان مقابله با آثار نهضت عظيم حضرت را نداشت. بدين جهت، امام حسين عليه السلام در پاسخ بنيجعده، اين چنين نگاشت:
«اكنون حركتي نكنيد و از آشكار شدن دوري كنيد و خواسته خود را پنهان كنيد و تا (معاويه) فرزند هند زنده است، از اقدام نابه جا بپرهيزيد. اگر او مرد و من زنده بودم، نظرم به شما خواهد رسيد. ان شاء اللّه.»4
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: چرا امام حسين(ع) در روزگار معاويه قيام نكرد؟
(هل اتي'ك حديث الغاشية * وجوه يومئذ خاشعة * عاملة ناصبة * تصلي ناراحامية.) (والفجر * وليال عشر * والشفع والوتر * والليل اذا يسر)
سهل بن محمد از حضرت ابي عبدالله نقل ميكند: مراد از حديث غاشيه، قائممهدي(عج) است كه با شمشير خروج ميكند و كساني كه به غير حق بر مردم سلطنت ميكنند،ميجنگند.
حضرت ابي عبدالله فرمود: مراد از فجر، فجر ظهور قائم(عج) است و شبهاي عشر،دولت ائمه علیهما السلام تا دولت قائم(عج) است.
(والشمس و ضُحي'ها * و القمر اذا تلي'ها * و النهار اذا جلّيها * و الليل اذايغشيها)
سليمان ديلمي از ابي عبدالله نقل ميكند: كه در اين سوره معناي شمس و قمرسوال كردند، فرمود: شمس شخصيت رسول خدا (ص) و قمر امير المؤمنين و نهار فاطمهالزهرا و مراد «جلّيها» نسل فاطمه زهرا سلام الله علیها مخصوصاً مهدي قائم(عج) است و «وضحي'ها» قيام قائم(عج) است.
(والليل اذا يغشي * و النهار اذا تجلي)
از حضرت ابي عبدالله روايت شده كه مراد از شب، تاريكي دولت ابليس است ونهار، متجلي دولت قائم آل محمد(ص) است.
(امن يجيب المضطر اذا دعاهُ و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض)
از حضرت ابي عبدالله (ع) روايت است كه فرمود: قائم ما وقتي خروج ميكند، واردمسجد الحرام ميشود و رو به قبله ميايستد و پشت به ديوار كعبه ميدهد و دو ركعت نمازميخواند و با صداي بلند ميگويد: « ايها الناس انا أولي الناس بآدم يا ايهاالناس انا أوليالناس بابراهيم يا ايهاالناس انا اولي الناس باسماعيل يا ايهاالناس انا اولي الناس بمحمدثم يرفع يده الي السماء و يدعو و يتضرع حتي يقع علي وجهه و هو قول ا... عز و جل (امنيجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض أءله مع الله قليلا ماتذكرون)؛ اي مردم! من اكنون اوليتر از آدم و از ابراهيم و از اسماعيل و از محمد (ص) به شما هستم. آن گاه دست بلند كند و دعا و تضرع نمايد و ميخواند آيا كسي هست اجابت كند مضطر را، و بديهاي واردة بر او را برطرف كند. آري، قرار داد خداوند خلفاي خود را درزمين. آيا با وجود خداي يكتا، خدائي هست، ليكن مردم اندكي يادآور اين حقيقتاند.
در كتاب مسطور از علي بن احمد از عبدالله بن موسي از برقي از پدرش از محمدبن سليمان از ابي بصير از ابي عبدالله در آيه معروف (يعرف المجرمون بسيماهُم)روايت كرده كه آن حضرت فرمود: خدا مجرمان را ميشناسد، ليكن قائم (عج) ايشان را ازسيما و صورت ميشناسد و با شمشير ايشان را ميزند.
مفصل بن عمر روايت كرده كه از ابي عبدالله تأويل آيه: (ولنذيقنهم من العذابالادني' دون العذاب الاكبر) را پرسيدم، فرمود: عذاب ادني گراني نرخها و قحط، و عذاباكبر شمشير مهدي است.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: تفسير آيات از زبان امام حسين ( علیه السلام )
مقدمه حسيني كه با آوردن نامش، چشمها به دريا و دلها به آتشفشانها مبدل ميشود.حسيني كه ما را با درسهايش به اين زندگي و دنيا آشنا كرد و به ما آموخت تنها هدفمان در دنيا قرب عندالله باشد. حسيني كه خود عاشق بود، اما همه را شيفته خود كرد و چه زيباشباهتي است بين قيام امام حسين (ع) و مهدي موعود (عج) آن منتقم خون حسين (ع).در اين نوشتار، با بررسي احاديثي كه از زبان امام حسين (ع) در مورد اباصالح (ع) روايتشده است، در مييابيم كه در ساية تحقيق و غوطه ور شدن در سخنان و روايات ائمهاطهار خصوصاً سيدالشهدا، ميتوان هر چه بيشتر به حد اعلايي از شناخت، محبت وعشق به ايشان دست يافت، چرا كه روح لطيف انسان هر چه بيشتر تحت تاثير و تأديبپرتو انوار الهي ـ كه همان قرآن و عترت است ـ قرار گيرد، زودتر و بهتر ميتوان به سعادتدنيا و آخرت و كام يابي بزرگ ـ كه همان قرب الهي است ـ دست پيدا كرد.
به نام او كه مظهر عشق و شهادت را در زمين آفريد و ما را با نام حسين عاشقگرداند. حسيني كه در سرزمين كرب و بلا مردانگي خود را به صحنه نمايش گذاشته وفرزند شش ماهه خود را قرباني راه سپيد خوش بختي كرد.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام زمان (عج) از زبان امام حسين ( علیه اسلام )
بخشهاي كم اهميتتر جنگ
گزارش جنگ در بردارنده بخشهايي متعدد است؛ در اين جا اسناد قسمت هايي را كه موضوع طولانيترين نقلها را تشكيل ميدادهاند و نسبتاً شناخته شدهاند، ارائه ميكنيم: توبه حر، جنگيدن او كنار [امام] حسين [ع] و مرگ او58؛ قتل فردي از قبيله كلب و همسرش به خاطر آرمان [امام] حسين [ع] 59؛ مرگ عبدالله بن حوزه بعد از نمازي با [امام] حسين [ع] 60 نافع زخمي، اسير و اعدام شد61؛ برادران روياروي يكديگر ميجنگند62؛عابس، جنگجويي پير اما شجاع با سنگ كشته شد63؛ ياري كه گريخت64 پهلواناني كه در جنگهاي تن به تن به زمين افتادند: مسلم بن عوسجه كه در لشكركشي عليه كفار شركت داشت65، برير، سيد قراء قرآن66، حبيب بن مظاهر67، زهيربن قين68. وقايع بعد از جنگ
بدن [امام] حسين [ع] از زخم و جراحت پوشيده بود69 و گفته شده اسبان ده مرد داوطلب براي وارد كردن اين آخرين بياحترامي بر سبط پيامبر آن را لگدكوب كردند. بعد از عزيمت ابن سعد، جسد بي سر [امام] حسين [ع] با ديگر شهيدان توسط مردان قبيله اسد از روستاي غديريه در محل كشتار دفن شد70 (در حرمي كه بعداً به احترام آنها بنا نهاده شد، ). سر [امام] حسين [ع] به همراه سرهاي ديگر طالبيان ابتدا به كوفه و سپس به دمشق برده شد. وقتي سر در برابر ابن زياد و يزيد نهاده شد، هر كدام به گونهاي متفاوت عمل كردند: ابن زياد به آن اهانت كرده و با شلاق خود تعدادي از دندانهايش را بيرون انداخت در حالي كه خليفه بر اساس بيشتر اخبار احترامآميز برخورد كرد و به نظر ميرسيد كه در شتابي كه حاكمانش به خرج داده بودند متأسف است تا آنجا كه ميرفت " پسر سميه" را لعن كند: در گزارش آمده كه او گفته بود اگر [امام] حسين [ع] به نزد او ميآمد، او را ميبخشيد. زنان طالبيان و كودكان نيز ابتدا به كوفه و سپس در دمشق برده شدند، جايي كه خليفه سرانجام با مهرباني با آنها رفتار كرد، اگرچه در ابتداي گفتگويش آنها را با خشونت مورد خطاب قرار داد و زينب دختر [امام] علي [ع] نيز به همان شكل پاسخ او را داد. زنان در گريه و زاري همسران يزيد بر كشتگان با آنها همراهي كردند. آنها غرامت اموال دزديده شده از آنها در كربلاء را دريافت كردند و چند روز بعد به همراه محافظاني قابل اعتماد روانه مدينه شدند.[10]
[امام] علي [ع] كه درباره او گفته بودند به تازگي به سن بلوغ رسيده است از خطر قتل جسته بود و يزيد تقريباً با احترامي محبت آميز با او رفتار كرد و دستور داد تا به همراه زنان طالبيان به مدينه برود. گزارشهاي مختلفي درباره مدفن سر [امام] حسين [ع] وجود دارد 1- در كنار پدرش [امام] علي [ع] كه در نجف است؛ 2- بيرون كوفه ولي نه در كنار [امام] علي [ع] ؛ 3- در كربلا در كنار بقيه اجساد؛ 4- در مدينه در بقيع؛ 5- در دمشق اما در مكاني نامشخص؛ 6- در رقّه؛ 7- در قاهره، به جايي كه بنا بر اقوال، توسط فاطميون انتقال يافته71، و دقيقاً در مكاني كه مسجدي به نام آن ساخته شده است72. (درباره توبه كوفيان و انتقام آنها در سالهاي 5-64ق/5-683م نك. سليمان بن صرد الخزاعي و توابين)، در مورد مراسمي كه در يادبود واقعه كربلاء برگزار ميشود نك. محرم، در مورد هنرهاي نمايشي مردمي ايراني كه [امام] حسين [ع] غالباً قهرمان داستان آن و يا يك شخصيت است.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسين بن علي بن ابي طالب ( عليهما السلام)
واقعه كربلا حوادث اصلي:
اگر بپذيريم كه ابن سعد سعي داشت تا شورشيان را با قرار دادن در وضعيت دشوار تشنگي و به اسارت گرفتن طالبيان يا محاصره كردن آنها، مجبور به تسليم كند(كه به نظر ميرسد بايد بررسي بيطرفانهاي درباره اين اخبار صورت گيرد)، ميتوان قبول كرد كه واقعه كربلاء از سپيدهدمان تا بعدازظهر همراه با يك سري جنگهاي تن به تن، حمله و ضدحملههايي محدودو نيز وقفهها و درگيريهايي در دفاع از خيمهها و غيره طول كشيده باشد. نيز ميتوان پذيرفت كه اين سخن كه تا غروب آفتاب سپاهيان ابن زياد به خاطر مقاومت قيامكنندگان به ستوه آمده و تصميم به پايان دادن اين ماجرا گرفتند و در نتيجه به طالبيان باقي مانده حمله ور شده و آنها را قتلعام كردند، نميتواند درست باشد. در چنين مواجههاي كه همانند يك نوع مسابقه مرگبار، تنها با تعداد اندكي جنگجو و تعداد زيادي تماشاگر و سربازان مراقب صورت گرفت، امكان وقوع گفتگوهايي ميان دو طرف بر اساس نقل منابع وجود دارد. لامنس 27 به خبري كوتاه از ابومخنف مبني بر اينكه جنگ به اندازه يك چرت بعدازظهر طول كشيده 28 اهميت زيادي ميدهد و نتيجه ميگيرد كه: "حادثه غمانگيز كربلاء به جاي هفتهها طول كشيدن تنها يك درگيري بوده و در عرض ساعتي به اتمام رسيده است ..." در ميان اخبار وارده از ابومخنف تعدادي از آنها قطعاً جعلي اند اما همه با هم داستاني منسجم و قابل قبول ميسازند؛ حاصل آن كه انتخاب يك خبر منفرد، از آنجايي كه اين خبر با قسمت عمده ديگر اخبار متفاوت بوده و يا به نظر متفاوت ميرسد، روشي انتقادي است كه ارزش آن قابل مناقشه است به ويژه در مورد حاضر كه راوي يكي است و خبر مورد بحث ممكن است يا به خودستايي يك جنگجو در برابر خليفه تعبير شود و يا به توصيف آخرين پرده اين تراژدي.
صبح دهم محرم، [امام] حسين [ع]، يارانش (32 اسب سوار و 40 سرباز پياده، جناح راست به فرماندهي زهيربن قين و جناح چپ به فرماندهي حبيب بن مظاهر) را در جلوي خيمهها به صف كرد و در حالي كه علم را به برادرش عباس ميسپرد به آنها دستور داد تا كومه چوبها و نيها را شعلهور كنند. او براي خود خيمهاي بر افراشته بود كه در آن بدن خود را نظافت كرده و با مشكي كه در كاسهاي رقيق كرده بود، خود را معطر ساخت. پس از آن، سوار اسب شد و در حالي كه قرآن در برابرش قرار داشت، در مناجاتي بلند و زيبا از خدا طلب ياري كرد29. او سخناني براي دشمنانش ايراد كرد و اعلام كرد كه خداوند ولي اوست- و از متقين حمايت ميكند- از آنها دعوت كرد كه به دقت بينديشند كه آيا كشتن او جايز است و سخن [حضرت] محمد [ص] را به يادشان آورد كه او و برادرش سيد جوانان بهشتند و امتيازات بزرگ خانواده پيامبر را برايشان بازگو كرد، بار ديگر كوفيان را به خاطر فرا خواندن او، مورد سرزنش قرار داد و خواست تا اجازه داده شود به جايي برود كه امنيتش فراهم گردد. هنگامي كه به او مكرر گفته شد كه ابتدا بايد به اطاعت عموزادگانش تن در دهد، در پاسخ گفت كه هيچ گاه خود را همچون بردهاي خوار و حقير نخواهد كرد30. پس از آن از اسب فرود آمده و دستور داد تا به اسب پا بند بزنند، به اين نشان كه هرگز نخواهد گريخت.
اگر چه اخبار متواتر قسمتهايي كه در درجه دوم اهميتاند، از بين رفتهاند: اما عبارات جنگ با وضوحي نسبي قابل پيگيرياند. بعد از سخنان [امام] حسين [ع]، زهيربن قين دشمنان را به پيروي از [امام] حسين [ع] فراخواند؛ اما هنگامي كه جز اهانت و تهديد پاسخي نشنيد، از آنها خواست تا او را نكشند31. پرتاب تير آغاز شد و جنگهاي تن به تن در گرفت32؛ جناح راست سپاه حكومتي به رهبري عمرو بن حجاج حمله ور شدند اما با مقاومت آنها دست به عقب نشيني زدند، فرمانده دستور داد كه هيچ كس نبايد در هيچ جنگ تن به تني درگير شود33. آنها ترجيح دادند كه از دور تير بيندازند. رزمايشي از حمله و محاصره توسط جناح چپ به دستور شمر صورت گرفت اما به تلفاتي منجر شد، فرمانده سواره نظام از ابن سعد خواست تا پياده نظام و تيراندازان را به كمك آنها بفرستند34؛ شيث بن ربعي كه قبلاً از هواداران [امام] علي [ع] بود و در اين جنگ تحت فرمان پياده نظام ابن زياد، هنگامي كه دستور حمله به او داده شد، به وضوح عدم علاقه خود را به اين كار ابراز داشت35. سواره نظام با اسباني زرهپوش و پانصد نفر تيرانداز وارد عمل شدند. سواران [امام] حسين [ع] كه اسبانشان پي شده بود، پياده ميجنگيدند36. از آنجايي كه [امام] حسين [ع] و طالبيان تنها راه دسترسي شان از جلو بود، ابن سعد تعدادي را از چپ و راست به سوي خيمهها فرستاد، تا خيمهها را برچينند، اما ياران [امام] حسين [ع] كه در ميان خيمهها بيسروصدا حركت ميكردند، با تمام قدرت از خيمهها دفاع كردند. ابن سعد دستور داد تا خيمهها را آتش بزنند. اين كار صورت گرفت. اما اين كار اول به نفع [امام] حسين [ع] بود، چرا كه شعلههاي آتش مانع پيشروي مهاجمان از همان سو ميشد. شمر كه به خيمه [امام] حسين [ع] و همسرانش نزديك شده بود و قصد آتش زدن آن را داشت، وقتي همدستانش نيز او را از اين كار سرزنش كردند، خجالت زده دور شد37.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسين بن علي بن ابي طالب ( عليهما السلام)
دعوت كوفيان اعزام مسلم بن عقيل به كوفه:
كوفيان كه اكثرشان شيعه بودند از خبر مرگ معاويه خشنود گشتند. طولي نكشيد كه از كوفه، نامهها و سفيراني براي دعوت [امام] حسين [ع]، به شهري كه ديگر نميتوانست رژيم اموي را تحمل كند فرستاده شد. رژيمي كه نزد كوفيان متهم به تصرف ناروا [هم] بود و اجازه داده بود تا اموال الهي به دست قدرتمندان و ثروت اندوزان بيفتد و بهترين انسان را كشته بود(اشاره به حجربن عدي و حاميانشان) در حالي كه پستترين انسان را زنده گذاشته بود9. [امام] حسين [ع] در پاسخ چنين گفت كه او اميد ايشان را براي به هم پيوستن در راه راست و پيجويي حقيقت به همت و اتكاي او ميداند، نيز افزود:"امام نبايد جز بر اساس كتاب خدا عمل كند، [پول رعيتش را] با درستكاري بگيرد، به حق قضاوت كند و به خدمت الهي درآيد".
با اين وجود، او قبل از تصميمگيري، فرستادن پسر عمويش، مسلم بن عقيل را به كوفه براي بررسي اوضاع بخردانه دانست. طولي نكشيد كه مسلم هزاران عهدنامه ياري گرد آورد و حتي توانست كه كنترل جمعي را از منبر مسجد به دست بگيرد.10 اما فعاليت هاي پنهاني او به خليفه يزيد گزارش شده بود و او كه ديگر به حاكم شهر، نعمان بن بشير انصاري، اعتماد نداشت، كنترل شهر را به پسر زياد، عبيدالله حاكم سابق بصره سپرد و به او دستور داد كه خود بيدرنگ به كوفه رفته و آشوبها را سركوب كند. ابن زياد با لباس مبدل وارد كوفه شد و اقدامات شديدي اتخاذ كرد كه هواداران [امام] حسين [ع] را به وحشت افكند. مسلم كه تلاشهايش براي سازماندهي يك شورش فوري ناكام مانده بود، گريخت و مخفي شد؛ او شناسايي شده و به قتل رسيد(نهم ذي الحجه 60ق/11 سپتامبر680م).از بخت بد حسين مسلم نامهاي بسيار اميداوارانه، در مورد موفقيت دعوتش به [امام] حسين[ع] نوشته بود و حتي به نظر ميرسد هزاران نامة امضاء شده از سوي كوفيان نيز براي او ارسال كرده است.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسين بن علي بن ابي طالب ( عليهما السلام)
چکيده: مقالة حاضر که در صفحات 607 تا 615 جلد چهارم ويرايش جديد دائرهالمعارف اسلام Encyclopedia of Islam, New Edition به چاپ رسيده است، پس از مروري بر زندگينامه امام حسين عليه السلام و زمينهها و مراحل قيام آن حضرت، حوادث روز عاشوراء را به استناد برخي از منابع تاريخي مسلمانان بررسي کرده است و سپس وجه ماورائي امام عليه السلام را با تکيه بر کرامات منسوب به امام مورد توجه قرار داده و با گزارشي از داوريها در بارة امام حسين عليه السلام پايان يافته است. تذكر: يادآوري ـ طبيعي است القاب و ادعيهاي كه ما شيعيان براي تكريم امامان عليهم السلام و به هنگام ياد كردن از آنها بر زبان ميآوريم از سوي نگارندة مقاله بسان عموم مستشرقان به كار نرفته است و نميتوان بر آنها خرده گرفت و ما نيز در اين مقاله در حد ميسور اين القاب و ادعيه را در داخل كروشه افزودهايم.
امام حسين [ع] بن علي بن ابي طالب سبط پيامبر است و فرزند حضرت فاطمه [س] [هم] است. شهرتش به علت قيام اوست كه به شكلي غمانگيز در كربلا در دهم محرم سال 61 ق/ اكتبر 680م پايان پذيرفت.
دوران كودكي و جواني
[امام] حسين [ع] بر اساس بيشتر منابع در مدينه در آغاز شعبان سال 4 ق / ژانويه 626 م متولد شد. بنابراين او هنگام مرگ پيامبر كودكي بيش نبود. از اين رو تنها ميتوانسته خاطراتي بسيار اندك از پدر بزرگ خويش به ياد داشته باشد. شماري از احاديث، به ذكر عبارات محبتآميزي كه [حضرت] محمد [ص] در مورد نوههايش به كار برده، پرداختهاند.
به عنوان مثال، " هر كس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر آن كس با آنها دشمني ورزد مرا دشمن داشته" و "[امام] حسن [ع] و [امام] حسين[ع] سيد جوانان بهشتند". ( اين گفته نزد شيعيان از آن رو كه از آن يكي از توجيهات اساسي خود را در مورد حق امامت فرزندان ساختهاند، داراي اهميت زيادي است. سيد شباب الجنه يكي از القابي است كه شيعيان به هر يك از دو برادر ميدهند)؛ احاديث ديگري، [حضرت] محمد [ص] را با دو نوهاش كه بر زانوان او نشستهاند و يا بر دوش او و يا حتي بر پشت او به هنگام نماز و در حال سجده قرار گرقتهاند نشان ميدهد.1شمار قابل ملاحظهاي از اين گزارشها را عمدتاً از مجموعههاي حديثي ابن حنبل و ترمذي جمعآوري كرده است). تعدادي از محدثين به اين تصاوير كوچك زيبا و واقع نما، جزيياتي افزودهاند كه براي غيرمسلمان عجيب و غريب و در صورت وجود فرشتگان در آنها، خيال پردازانه به نظر ميآيد در حالي كه نزد مسلمانان، از آن رو كه معتقد به ديدار مستمر جبرئيل با [حضرت] محمد [ص] ميباشند، اينگونه نيست؛ در ديگر اخباري كه تحت عنوان "افسانه [امام] حسين [ع] '' در همين مدخل ميخوانيم، نفوذ شيعه را به وضوح مييابيم. [امام] حسين [ع] دوران جواني را در سايهسار پدرش و با فرمانبرداري از او گذراند.2 او در جنگهاي پدرش شركت ميجست.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسين بن علي بن ابي طالب ( عليهما السلام)
5- اصل عدالتخواهي و ظلمستيزي :
فطرت بيدار آدمي عدالتخواه و ظلم ستيز است و انسان زنده نميتواند نسبت به بيعدالتي و ستمگري سكوت كند و دم برنياورد. از اين روست كه فرياد عدالتخواهي و ظلم ستيزي حسين(ع) پيوسته شنيده ميشود:
«الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لايتناهي عنه؟»[17]
آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود و از باطل دوري نميشود.
عدالتخواهي و ظلمستيزي از برجستهترين وجوه مكتب حسين(ع) است، چنانكه حسين(ع) از ابتداي نهضت خويش تا گاه شهادت آن را مطرح مينمود و بدان دعوت ميكرد.
6- اصل حفظ حدود الهي و مرزباني :
مشي و منش امام حسين(ع) در جريان نهضت و در سختترين اوضاع و احوال گوياي اين حقيقت است كه حفظ حدود و حريمهاي الهي و مرزباني براي او از هر چيز مهمتر بوده است و اساساً امام حسين(ع) براي اين به پا خاست كه حدود الهي زيرپا گذاشته شده بود و حرمت مردمان دريده شده بود و حقوق انسانها پايمال گشته بود. چنانكه خود فرمود:
«الا و ان هولاء و قدلزموا طاعه الشيطان و تركوا الرحمان، واظهر والفساد و عطلوا الحدود واستأثروا بالفيء. واحلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من غير»[18]
مردم! آگاه باشيد كه اينان (امويان) پيروي از شيطان را بر خود واجب نموده و اطاعت خدا را ترك كردهاند و فساد را ترويج نموده و حدود الهي را تعطيل كردهاند، و اموال عمومي را به خود اختصاص دادهاند و حرام خدا را حلال نموده و حلال را حرام ساختهاند، و من شايستهترين كسي هستم كه اين وضع را تغيير دهم.
همچنين آن حضرت در نخستين خطبه خود در سرزمين كربلا، مردم را بدين امر توجه داد كه نسبت به پايمال شدن حقوق و برپاشدن باطل و لگدمال شدن حرمتهاي انساني و شكستهشدن مرزهاي اخلاقي و بيارزش كردن دينداري چشم بگشايند؛ و نسبت به اين دگرگوني ها بيتفاوت و متساهل نگردند؛ و از خود غيرت نشان داده و در برابر اوضاع پيشآمده ايستادگي نمايند.
لذا تأكيد در مكتب حسين بر اين است كه انسانها مرزبان شوند و حريمها را پاس بدارند و با حفظ حدود سير نمايند. زيرا نقض و حريم انساني و حدود الهي ميتواند منشأ همه پستيها و تباهي ها گردد.
7- اصل بينايي و بيداردلي :
زندگي ودينداري در مكتب حسين(ع) بر پاية بينايي و بيداردلي است و حسن(ع) پيوسته بر اين امر تأكيد كرده و تلاش نموده تا پيروانش به روشنبيني دست يابند و براساس بينايي عمل كنند. آن حضرت در دعايي والا چنين فرموده است:
(اللهم) اجعل علي البصيره مدرجتي، و علي الهدايه محجتي، و علي الرشاد مسلكي، حتي تنيلني و تنيل بي امنيتي، و تحل بي علي ما به اردتني و له خلقتني و اليه آويتني»[19]
خدايا حركتم را براساس بينايي و راهم را با هدايت و روش و طريقهام را قرين رشد و تعالي قرار ده تا مرا به مقصد نائل گرداني. و ديگران را بوسيلة من به مقصد برساني و مرا در آنچه تو خواهان آني و به جهت آن مرا آفريدهاي و بدان سوي پناه دادهاي، وارد نمايي.
بنابراين مكتب حسين مكتبي است براي گشودن ديدهها ودلها و سير به سوي بينايي و بيداردلي و تربيت انسانهاي رباني و همه چيز آن در اين جهت است به بيان امام حسين(ع): «درايه العلم لقاح المعرفه»[20]
علم براي باروري معرفت است.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: اصول ماندگاري وجاودانگي انديشه امام حسين( علیه السلام )
سؤال اساسي :
چه عواملي باعث ماندگاري انديشة امام حسين(ع) در طول تاريخ در ميان افكار و انديشههاي انسانهاي آزادانديش بوده است؟
روش مورد مطالعه :
در تدوين و نگارش مقاله، از ميان روشهاي تحقيق، از روش كتابخانهاي و تحليل محتوي استفاده ميگردد؛ كه در اين روش ضمن مراجعه به منابع معتبر تاريخي و علمي، موضوع مورد تحليل و تدقيق قرار ميگيرد.
در اين مطالعه جاودانگي انديشة امام حسين(ع) به عنوان متغير وابسته و اصول وعواملي كه موجب ماندگاري اين انديشة تابناك گشته است به عنوان متغيرهاي مستقل درنظر گرفته شده است.
علل و عوامل ماندگاري و جاودانگي انديشة امام حسين(ع ):
در اين بخش به مهمترين اصول و عواملي كه در ماندگاري انديشة حضرت امام حسين(ع) در جريان تاريخ اثرمند بودهاند با استناد به شواهد تاريخي اشاره ميگردد:
1- اصل خداترسي و ترسناپذيري از غيرخدا :
اگر عظمت الهي در دل آدمي جلوه كند، انسان به معرفتي ميرسد كه به صورت خداترسي و ترسناپذيري از غيرخدا جلوه ميكند، از اين رو جز در برابر خدا سر تسليم فرود نميآيد و در ناملايمات و ملايمات، و در سختيها و راحتيها استوار و شكرگزار خواهد بود. در مكتب امام حسين(ع) بالاترين معرفت دريافت عظمت حق و خداترسي است. چنانكه امام حسين(ع) از پدرش روايت كرده است:
«حسبك من العلم ان تخشي الله».[7]
از دانش تو را همان بس كه از عظمت خدا بترسي.
سر خم كردن در برابر غيرخدا و تندادن به پستيها از آنجاست كه: عظمت الهي ادراك نشده است و اگر آدمي بپذيرد كه همه چيز از اوست و جز او هيچ قدرتي وجود ندارد، ديگر تسليم امر باطلي نميشود.
امام حسين(ع) خود برترين نمونة اين منطق است. چنانكه وقتي حربن يزيد رياحي راه وي را به سوي كوفه سد كرد و او را از كشتهشدن بيم داد، شأن خود را اين گونه بيان فرمود:
ليس شذني شأن من يخاف الموت ما اهون الموت علي سبيل نيل العز و احياء الحق.
يعني شأن من شأن كس نيست كه از مرگ بهراسد. چقدر مرگ در راه رسيدن به عزت و احياي حق سبك و راحت است.
مواضع امام حسين(ع) در قيام شكوهمندش گوياي اين حقيقت است. چنانكه وقتي عبدالله بن جعفر پسر عموي حضرت، وي را از حركت به سوي عراق نهي نموده و از ايشان ميخواهند كه از اين سفر منصرف گردند و امان نامهاي را براي وي ارسال ميدارند، لكن امام در جواب نامه و امان نامة پسر عمو، چنين پاسخ مي دهند، كه اين گواه روشن و صادق بر منطق خداترسي و ترسناپذيري از غيرخداست:
«اما بعد فانه لم يشاقق الله و رسوله من دعا الي الله وعمل صالحا و قال انني من المسلمين و قد دعوت الي الامان و البر والصله، فخير الامان، أمان الله…»[8]
«اما بعد، آن كه به سوي خداي عزوجل دعوت نمايد عمل صالح انجام دهد و گويد من از تسليم شدگانم، با خدا و رسولش مخالفت نكرده است و اينكه به من وعدة امان و نيكي و پاداش دادهاي، پس بدان كه بهترين امان، امان خداست و آن كه در دنيا از خدا نميترسد هرگز در قيامت امان نيابد، از خداوند ميخواهم ترسي از خود در دنيا عنايت فرمايد كه موجب امان ما در روز قيامت گردد…»
بنابراين چون خداترسي در وجود آدمي جاي گيرد، ترس از غيرخدا بيمعنا ميشود و خداترسي حريمي است كه حافظ حرمت آدمي و موجب استقامت و شكستناپذيري در انسان ميگردد، راه كمال به سوي حق، با خداترسي و ترسناپذيري هموار ميشود و حسين(ع) اين راه را چنان تصوير نموده است كه هركس بتواند ببيند و هر عدالتخواه و آزادهاي آن را سير كند.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: اصول ماندگاري وجاودانگي انديشه امام حسين( علیه السلام )
در قلوب و تاريخ انديشهها امام حسين(ع) با برافراشتن پرچم حماسة كربلا و عاشورا، مكتبي را بنيان گذاشت كه مردمان در آن نيكوترين و والاترين تربيت (تربيت نبوي و تربيت علوي) دست يابند. چنانكه خود هنگام حركت ازمدينه به سوي مكه در آغاز نهضت خويش در وصيتنامهاش نوشت:
مقدمه :
مكتب حسيني عنواني است براي رويكردي تربيتي به بزرگترين حماسة انساني، حماسهاي فراتاريخي و فراجغرافيايي، براي دميدن روح حقيقت انساني در همگان، و راه نمودن مردمان به سوي تعالي. راهي كه امام حسين(ع) در تعريف زندگي نشان داد، حريّت و عزت است؛ و پرچمي كه برافراشت فرا راه همة آزاديخواهان و عزتجويان تا قيام قيامت است. فرامندي اين مكتب هر عقل منصف و آزادي خواه را متحير و متأثر از خود ساخته و فراراه نجات هر نهضت از يوغبردگي و بندگي قرار داده است. گاندي، رهبر بزرگ هند، به تأسي از اين مكتب است كه گفته است:«من مبارزه را از شهيدان عاشورا آموختم»[1]
«اريد ان آمر بالمعروف وأنهي عن المنكر و اسير بسيره جدي محمد، و سيره أبي علي بن ابيطالب».[2]
من ميخواهم به خوبي ها سفارش و از زشتي ها جلوگيري كنم، و به سيرة جدّم حضرت محمد(ص) و سيرة پدرم علي(ع) رفتار كنم.
مكتب حسيني. مكتب احياي اسلام نبوي و اسلام علوي است، مكتبي كه اسلام حقيقي در آن جلوهدارد و تربيتشدگانش بينا و دانا،كريم و عزيز، آزاد از دنيا و مطيع خدا، و اهل شجاعت و استقامت اند. چنانكه بزرگ مربي اين مكتب، حسن(ع) جلوة تام اين ويژگيهاست. آن هنگام كه حربن يزيد رياحي راه را براي او وكاروانش بست و آن حضرت را از مرگ بيم داد،امام حسين(ع) خطاب به او سخني فرمود كه بيانگر فرهنگ مكتب حسيني است:
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: اصول ماندگاري وجاودانگي انديشه امام حسين( علیه السلام )
گهواره ای به یغما رفته...
چه حکایت غریبیست حال امروزم
چه باور سختیست بدون تو به غربت رفتنم علی کوچکم
می روم اما بدون تو بر دستهای نانجیبان و غارتیان
علی کوچکم!!! کجا امروز را میدیدم؟؟؟
بعد از تو مهد آرامش کدامین طفل گردم و همنوای لالایی کدامین مادر؟
کاش در این روزهای بی تو بودن دستهای مادرت رباب همدمم بود
کاش باز هم لالایی مادرانه اش این بار مرا آرام میکرد
خوب میدانم چشمان مادرت به دور از تو به دنبال من است
خوب میدانم چقدر دلتنگ است بوی تو را از من استشمام کند...
دلم به اندازه ی تمام ثانیه هایی که از این هزاره گذشته سخن دارد
هزاره ی سرخی که هر روزش عاشورایی باید و هر جایش کربلایی
پرچم سرخی باید که شور حسینی به پا کند و خواب هزارساله را بیدار
از این سکوت وحشت وخواب در عجبم
بیرق سرخ تو هنوز بین زمین و آسمان رقص خون دارد
خونی که فدیه بیداری آدمیان کرده ای و هنوز شیرینی خواب از راهمان دور کرده
قدمی به صلابت تو میخواهد این خاک تشنه زمین
قدمی حسینی از جنس تو می خواهد تا دگر بار به بیداری رسد
یا لثارات الحسین
مشک اینجا خالیست عموی مهربانم
آب ومشک خالی بهانه بود تا دست مهربان وصدای گرمت امید به خیمه آورد
رد نمناک مشک برخاک زیر عمود خیمه نام تو را فریاد میزند
عموی مهربانم شنیده ام گفته ای ز روی ما شرمنده ای
چشمان من حضور تو را میطلبد و من شرمنده ی چشمانم ز دیدار توام
کاش تو باشی وآبی نباشد که تشنگی دیدار جانکاه تر است
صدای قدمهایت به خیمه ها جان میداد عموی من
عموی من کجاست دستان پهلوان تو که باردیگر مرا به آسمان پرواز دهد
ببین کودکان چگونه دامان پدر را گرفته اند و تو را میطلبند
عمو جانم ما آب نمیخواهیم
برگرد تو را می خواهیم
آخر سرزمین نینوا سکوی پرواز است و جنون
آغاز تا پایانش همه زیباییست
همه ی زیبایی های زمان در خون رنگ میگیرد
کربلای ما بیرق ظهور مهدی (عج) است
ذره ذره خاکش نام حسین علیه السلام را با جنون میخواند
تا عشق حسین نباشد چگونه میتوان به عشق موعود رسید
دلی که حسینی نشد چگونه میتواند مهدوی شود؟
ای همه ی دلهای حسینی !!!!
آیا یاری کننده ای هست که حسین را یاری کند؟؟؟صدای او را از اعماق تاریخ به گوش دل بشنود؟
بیرق حسین رد اشکهای مهدی موعود (عج) است
یاری دهندگان را پای عبور از جاده ها هست؟؟؟
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: دل نـــــــــوشته هـای حســـــــــــــینی
ج- زنده كردن كتاب خدا
1- عزت فرهنگی در کلام امام حسین (علیهالسلام)
بدینسان در واژه عزت، غلبه و برتری نهفته است. حال اگر این عزت بالاصاله باشد، چنان كه در خداوند است، قدرت بلامنازع خواهد بود و اولیای الهی به میزان ارتباطشان با خداوند از این قدرت برخوردار میباشند.
واژه عزت و عزیز در قرآن بیش از 112 مورد به كار رفته است، ولی خداوند به صراحت اعلام میفرماید كه «فانّ العزة لله جمیعا»(نساء/139)؛ بدون تردید تمام عزت نزد خداوند است، اگر دیگران از این نعمت برخوردار میباشند به دلیل ارتباط با خداوند است.
لذا امام حسین(علیهالسلام) عزت را تنها در پیوند با خداوند میبیند. به بعضی از بخشهای دعای مشهور عرفه توجه كنید:
«انت الذی اعززت» (3)؛
ای خدای من، این تویی كه عزت دادهای.
«و ذلیلاً فاعزّنی» (4)؛
این خداست كه منِ ذلیل را عزیز كرده است.
«فاولیائه بعزّته یعتزّون»(5)؛
اولیای خداوند از عزت او طلب عزت میكنند.
عزت در اندیشه امام حسین(علیه السلام) هدفی است كه دستیابی به آن، ارزش جان نثاری و كشته شدن در راه آن را دارد. وی میفرماید:
«لیس شأنی شأن من یخاف الموت. ما اهون الموت علی سبیل نیل العزّ و احیاء الحقّ، لیس الموت فی سبیل العزّ الاّ حیاة خالدة و لیست الحیاة مع الذلّ الاّ الموت الذی لا حیاة معه.»(6)
شأن و منزلت من، شأن و منزلت كسی نیست كه از مرگ بترسد. چقدر آسان است مرگ برای رسیدن به عزت و زنده كردن حق. مرگ در راه رسیدن به عزت نیست، جز زندگی ابدی و زندگی با ذلت چیزی نیست جز مرگ تدریجی.
امام حسین(علیهالسلام) در سخن دیگری سرمایه گذاری برای رسیدن به عزت را چنین وصف میكند:
«موت فی عزّ خیر من حیاة فی ذلّ» (7)؛
مرگ در راه رسیدن به عزت از زندگی با ذلت بهتر است.
پایبندی به فرهنگ دینی یا استحاله فرهنگی مسئله عصر امام حسین(علیه السلام) یا مسئله امروز و فردای جامعه ما نیست، بلكه درگیری اساسی میان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و مخالفان آن حضرت نیز در اینگونه مسائل بود.
الف- حمایت از دین
بر اساس آیات و روایات هر مسلمانی موظف است در مقام اندیشه و عمل به دستورات دین و سنت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) پایبند باشد و تمام تلاش خود را برای ترویج و گسترش این اندیشه به كار گیرد، چرا كه رواج دین و پایبندی به آن یكی از شاخصه های اصلی تمایز جامعه دینی است، چنان كه امام حسین (علیهالسلام) حمایت از دین را یك وظیفه و مایه عزت مسلمانان میداند.
به كلام سیدالشهدا در آخرین ساعات زندگی حضرتش در این جهان توجه كنید:
«این رسول خداست - كه درود خدا بر او و خاندان او باد - و این شهیدان راه خدایند كه منتظر آمدن شمایند و آمدن شما را به یكدیگر بشارت میدهند. بنابر این از دین خدا و دین پیامبرش دفاع كنید.»(8)حمایت از دین، نخست پذیرش آن در مقام اندیشه و پایبندی به آن در مقام گفتار و رفتار میباشد و در مرحله بعد تبلیغ و ترویج اندیشههای دینی و در حوزه سیاسی تلاش برای استقرار حاكمیت قوانین دینی در ساختار اداری و قانونگذاری و قضایی است.
بر اساس حدیث ثقلین و روایات دیگر، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای هدایت خلق به سوی خدا بعد از خودش به دستور خداوند، كتاب خدا و اهل بیت خود را به عنوان مفسران وحی الهی كه علم آن را از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به ارث برده اند، به عنوان امانت در بین امت نهاده است و خداوند در قرآن، محبت خاندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را به عنوان پاداش رسالت آن حضرت میداند و میگوید:
«قل لا اسئلكم علیه اجرا الاّ المودّة فی القربی» (شوری/23)؛ بگو من در ازای رسالتم پاداشی جز محبت خویشاوندان از شما طلب نمیكنم.
در روایات فراوانی كه از طریق شیعه و سنی نقل شده محبت به خاندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و دفاع از آنان و تلاش برای رفع مشكلات آنان مورد تأكید قرار گرفته است كه به عنوان نمونه به یك روایت اشاره میكنیم:
«پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: در قیامت برای چهار گروه شفاعت میكنم: كسی كه فرزندانم را احترام كند. كسی كه خواسته های آنان را برآورد. كسی كه هنگام نیاز آنان برای رفع نیازشان تلاش كند و كسی كه آنان را دوست داشته باشد و این دوستی را با قلب و زبان ابراز كند.»(9)
امام حسین(علیه السلام) درباره این شاخصه عزت در روز عاشورا در آن شرایط دشوار كه هیچ امیدی به شكست نظامی دشمن وجود نداشت، به یاران و اصحاب خود فرمود: «ذبوا عن حرم الرسول»(10)؛ از خاندان پیامبرتان دفاع كنید.عاشورائیان در عاشورا از حرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دفاع كردند و زینبیان امروز باید از مكتب اهل بیت(علیهم السلام) دفاع كنند و امیدواریم كه آخرین بازمانده خاندان رسول خدا، حضرت مهدی(علیه السلام و عجل الله فرجه) قیام جهانی خود را آغاز كند تا عاشقان اهل بیت(علیه مالسلام) در كنار حضرتش به دفاع از او و اندیشه های الهی اش بپردازند و به این وظیفه خود نیز جامه عمل پوشند.
قرآن كتابی است كه برای هدایت جامعه بشری به سوی خداوند نازل شده است. گرچه خواندن قرآن با تدبر وظیفه هر مسلمانی است، ولی صرف خواندن آن زنده كردن آن نیست. زنده كردن قرآن این است كه حاكمیت در جامعه اسلامی از آنِ قرآن باشد، به طوری كه اگر مسلمانان به وظایف فردی خود عمل كنند، ولی حاكمیت سیاسی در اختیار قرآن نباشد و قرآن در ساختار قانونگذاری و اداری و قضایی كشور نقشی نداشته باشد، از منظر امام حسین(علیهالسلام) در چنین جامعهای قرآن مرده است و باید برای زنده كردن آن تلاش كرد، چه این كه عزت مسلمانان در زنده نگهداشتن قرآن است.
سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) یعنی مجموعه گفتار، رفتار و كردار و تاییدات آن حضرت برای مسلمانان لازم الاتباع است و مسلمانان موظفند ضمن پایبندی به سنت پیامبر اکرم در همه ابعاد آن را زنده كنند. در نگاه امام حسین(علیهالسلام) در جامعه اسلامی اگر مسلمانان در حوزه وظایف فردی به سنت رسول خدا عمل كنند، ولی در حوزه سیاسی حاكمیت در اختیار پیروان پیامبر اکرم نباشد و در آن عرصه به سنت نبوی عمل نشود، در این جامعه سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) مرده است و باید برای زنده كردن آن تلاش كرد.در عصر امام حسین (علیهالسلام) شاید بیشتر مسلمانان در حوزه فردی به كتاب و سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عمل میكردند، ولی بیگمان حاكمیت سیاسی در اختیار حاكمان بنی امیه بود؛ حاكمانی كه ساختار سیاسی كشور را از فرهنگ دینی و كتاب خدا و سنت رسول خدا بیگانه كرده بودند. در چنین جامعه ای امام حسین(علیه السلام) برای زنده كردن كتاب خدا و سنت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) قیام میكند و از مردم میخواهد كه در این زمینه او را یاری كنند تا بتواند جامعه را به راه راست رهنمون سازد. در این زمینه به یكی از نامه هایی كه حضرتش به سران بصره نوشته است توجه كنید:
«این نامه ام را برایتان فرستادم. من شما را به كتاب خدا و سنت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دعوت میكنم. بدون تردید سنت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مرده است؛ بنابر این اگر به پیامم پاسخ مثبت دهید و از دستوراتم اطاعت كنید شما را به سوی سعادت و خوشبختی هدایت میكنم.»(11)
ویژگی مهم جامعه اسلامی رواج نشانه های دین در همه ابعاد جامعه است. در فرهنگ دینی به افرادی كه با پوشش دین، برای نابودی دین تلاش میكنند منافق گفته میشود و اندیشه های آنان را كه به نام دین در جامعه منتشر میكنند، ولی این اندیشه ها مبنای دینی ندارد بدعت مینامند. امام حسین (علیه السلام) نابودی بدعتها را وظیفه مسلمانی و یكی از شاخصه های عزت فرهنگی میداند و از همه میخواهد كه او را برای نابودی بدعتها یاری كنند. او در یكی از نامه هایی كه برای سران بصره نوشت و از آنان خواست كه او را در این قیام یاری كنند میفرماید:
«اما بعد، فانّی ادعوكم الی احیاء معالم الحقّ و اماتة البدع، فان تجیبوا تهتدوا سبل الرشاد»(12)؛ بعد از سلام، همانا من شما را به زنده كردن نشانه های حق و میراندن بدعتها دعوت میكنم. بنابر این اگر به پیام من پاسخ مثبت دهید به سعادت و خوشبختی رهنمون خواهید شد.
1ـ مفردات راغب، ص 333.
2ـ لسان العرب، ج 5، ص 374.
3ـ دعای عرفه.
4ـ همان.
5ـ همان.
6ـ نهجالشهادة، ص 225/ ادب الحسین و حماسته، ص 169.
7ـ نهجالشهادة، ص 332/ بحارالانوار، ج 44، ص 192.
8ـ نهج الشهادة، ص 148/ اكسیر العبادات فی اسرار الشهادات/ ج 2 ص 266/ ادب الحسین و حماسته، ص 170.
9- بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 70.
10ـ نهجالشهادة، ص 148/ اسرارالشهادات، ج 2، ص 266.
11ـ بحارالانوار، ج 44، ص 340/ نهجالشهادة، ص 280/ تاریخ طبری، ج 4، ص 266.
12ـ نهجالشهادة، ص 276
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: معیارهای عزت اندیشه امام حسین(علیهالسلام)
1. لؤلؤ و مرجان 2. عروه الوثقي 3. پيروزي بزرگ 4. خويشاوندان پيامبر (ص)
«يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» ( الرحمن 22)
و خارج كرد از آن دو دريا ، لؤ لؤ و مرجان را .
از امام صادق (علیه السلام) روايت است كه منظور از” لؤلؤ و مرجان “ امام حسن و امام حسين عليهماالسلام است . ( تفسير البرهان ، ج 4 ، ص 265، حديث 3)
«... فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها...» ( بقره 256)
به رشته محكم و استواري چنگ زده و هرگز گسسته نخواهد شد .
امام باقر (علیه السلام) از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل مي كند كه آن حضرت فرمود: هر گاه مي خواهيد به رشته محكمي چنگ بزنيد ، پس علي و حسن و حسين را به ولايت بگيريد . ( کامل الزيارات ، ابن قوليه ، ص 51، حديث 6)
«يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً» (نساء73)
مي گويند: اي كاش ما هم با آنها بوديم و به رستگاري بزرگي مي رسيديم .
امام رضا (علیه السلام) به “ ريان بن شبيب“ فرمود: اي پسر شبيب! اگر دوست داري كه در مكان هاي بنا شده در بهشت با پيامبر و خاندانش باشي ، پس قاتلان حسين (علیه السلام) را لعنت نما ، اي پسر شبيب ! اگر دوست داري به ثواب كشته شدگان در راه حسين برسي پس چون او را ياد كني بگو: “ اي كاش با آنان بودم و به پيروزي و كاميابي بزرگي مي رسيدم “ . ( امالي ، صدوق ص130)
«وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى...» (نساء 36)
و خداي يكتا را بپرستيد و هيچ چيزي را شريك او نگيريد و احسان كنيد به پدر و مادر و خويشاوندان .
در روايتي از امام صادق (علیه السلام) آمده است كه منظور از” والدين “ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علي (علیه السلام) است و منظور از “ ذي القربي “ حسن و حسين عليهما السلام است . (بحارالانوار،ج23،ص269، ص19 )
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: آيات قرآن كريم در شأن امام حسين (عليه السّلام)
مقدمه ابا عبدالله الحسين(ع) داراي 11 فرزند بود، هفت پسر و چهار دختر. عمر شريفآن حضرت پنجاه و هفت سال و چهار ماه و هفت روز است. دوران امامتش هم يازده سالو ده ماه و سه روز بود.
ابا عبدالله الحسين(ع) سومين امام معصوم شيعيان است كه در سوم ماه شعبان،سال چهارم هجري قمري در مدينه منوّره ديده به جهان گشود.
مادر آن حضرت فاطمه زهرا، دختر رسول الله(ص)، سيده بانوان جهان است، و پدر بزرگوارش حضرت علي(ع) فرزند ابو طالب، پسر عمّ رسول خدا(ص) است. حضرت محمّد مصطفي(ص) ـ آخرين پيامبر و فرستاده خداوند ـ جدّ بزرگوار آن حضرت است.
حسين(ع) وقتي به دنيا آمد پيامبر او را در آغوش گرفت، در گوش راست او اذان ودر گوش چپش اقامه گفت و بدينسان در گوش او نخستين بار بانگ توحيد طنين انداز گرديد.
رسول خدا(ص) به امر خداي يكتا، او را حسين ناميد. زبان در دهان نوزادشگذاشت و كودك زبان جدّش را بمكيد.
حضرت فرمود: فرزندم! خداوند لعنت كند كساني را كه تو را به شهادت ميرسانند.
پيامبر خدا(ص) در هفتمين روز تولّد او دو گوسفند عقيقه كرد، يك رانش را به قابلهداد. سر نوزاد را تراشيد و هم وزن موي سر او نقره به فقرا صدقه داد. شكمهاي بينوايان راسير كرد.
رسول خدا(ص) نوزاد را بر دامن نهاد و فرمود: كشته شدنت بر من بسي گران است.و حضرت بسيار گريست و فرمود: براي فرزندم ميگريم. او را گروهي كافر و ستمكارخواهند كشت.
حسين بن علي(ع) شش سال از دوران كودكي خود را همراه جدّش محمد مصطفي(ص) سپري كرد. مدّت سي سال با پدر بزرگوار علي بن ابي طالب(ع) زندگي نمود،پس از شهادت پدر بزرگوارش، ده سال با برادرش امام حسن مجتبي(ع) بود، پس از آنكه برادرش در سال 50 هجري قمري مسموم شد و به شهادت رسيد، ده سال تمام دردوران حكومت ظالمانه و ستمگرانه معاويه زيست و هميشه با او در ستيز بود.
پس از درهم پيچيده شدن طومار عمر معاويه، فرزندش يزيد كه ولي عهد معاويهبود، به حاكميت رسيد، و در نيمه ماه رجب 60 هجري به وليد پسر عُتبه كه حاكم مدينهبود، نامه نوشت تا از امام حسين(ع) براي يزيد بيعت بگيرد.
حاكم مدينه امام را براي بيعت با يزيد فراخواند، و امام(ع) در جواب حاكم مدينه فرمود: «اي حاكم مدينه! تو ميداني كه ما اهل بيت پيامبر و معدن رسالتيم، خانه ما محلنزول و رفت و آمد ملائكه و جايگاه نزول رحمت الهي است. خداوند اسلام را از خاندان ما آغاز و افتتاح نموده و تا پايان نيز با ما پيش خواهد برد. ولي يزيد مرد شرابخوار و قاتل انسانهاي بيجرم و بيگناه است. يزيد فردي است كه آشكارا از حدود الهي تجاوز كرده وبه طور علني دست به فسق و فساد ميزند، هيچگاه مردي همانند من، به فردي مثل يزيددست بيعت نميدهد.
امام از بيعت با يزيد سرباز زد، و از اين كه تحت فشار شديد بود در 2(ع) رجب همانسال، مدينه رسول الله را به قصد مكّه مكرّمه ترك گفت و در سوم شعبان در مكّه رحلاقامت افكند، و به افشاگري از حكومت يزيد پرداخت.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: حسين بن علي(ع) در گفتار و رفتار رسول الله(ص) ، (بر اساس مهمترين منابع اهل سنّت)
الحمد لله و الصلوة على سيدنا و نبينا ابى القاسم محمد صلىالله عليه و على اهل بيته الطيبين الطاهرين المعصومين. امام و اهتمام به عاشورا قال الله العظيم فى كتابه «لله العزة و لرسوله و للمؤمنين» (2)
يكى از افتخارات بزرگ ملت ايران اين است كه داراى عواطف روحانى و معنوى نسبت به اهل بيت رسول اكرمند و قرنها است كه عزادارى عاشورا را احترام كردهاند. پدران و مادران و اجداد و گذشتگان شما، همگى يك چنين روزى را بسيار احترام مىكردند. پس از انقلاب اسلامى، بر اين احترام افزوده شد؛ براى اينكه رهبر كبير انقلاب، امام راحل سفارش كردند كه مردم به عزادارى بيشتر اهميت بدهند.
نفوذ كلام رهبر كبير انقلاب اثرش اين بود كه تمام مملكت بيش از گذشته تكان خورد و مردم در مقام عزادارى، حد اعلاى تكريم و احترام را نسبت به امام حسين عليه السلام ابراز نمودند.
شناخت حق امام عليه السلام
در قضاياى امامت مطلبى وجود دارد كه نكته اى معرفتى است. شما شنيدهايد كه در همهجا در روايات، وقتى در باب زيارت - مثلا - صحبت مىشود مىگويند «عارفا بحقه» (3) اين عارفا بحقه يك معناى وسيعى دارد كه من دو سه جمله از آن را مىگويم: - عارفا بحقه يعنى آدمى بداند كه امام معصوم عليه السلام به وسيله پيامبر ، برگزيده خداست. - عارفا بحقه يعنى تمام مسائل اسلام كه وحى الهى است در نزد امام عليه السلام است. ولى امام حسين عليه السلام علاوه بر همه اينها چون قضيه كربلا و حادثه عاشورايش بسيار مهم است، اين عارفا بحقه بايد در قضيه عاشورا شناخته شود. اغلب شما مردم مسلمان بيش و كم در منابر و مجالس و مطالعاتتان به سر قيام حسين بن على عليهما السلام واقفيد و عارف.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: شناخت حق امام حسين (عليه السلام ) (1)
اين روح،از روز اول تا لحظه آخر در وجود مقدس حسين بن على عليه السلام متجلى بود،به قول خودش جزء خون و حياتش شده بود،امكان نداشت از حسين جدا شود.در لحظات آخر[حيات]اباعبد الله،وقتى در آن گودى قتلگاه افتاده است و قدرت حركت كردن ندارد،قدرت جنگيدن با دشمن ندارد،قدرت ايستادن بر سر پا ندارد و به زحمت مىتواند حركت كند،باز مىبينيم از سخن حسين غيرت مىجهد،عزت تجلى مىكند،بزرگوارى پيدا مىشود. لشكر مى خواهند سر مقدسش را از بدن جدا كنند ولى شجاعت و هيبت سابق اجازه نمى دهد،بعضى مىگويند نكند حسين علیه السلام حيله جنگى به كار برده كه اگر كسى نزديك شد،حمله كند و در مقابل حمله او كسى تاب مقاومت ندارد.نقشه پليد و نا مردانه اى مى كشند،مىگويند اگر به سوى خيمه هايش حمله كنيم او طاقت نمى آورد.امام حسين علیه السلام افتاده است.من نمىتوانم آن حالت ابا عبد الله را مجسم كنم.لشكر به طرف خيام حرمش حمله مىكند. يك نفر فرياد مىكشد:حسين(ع)،تو زنده اى؟!به طرف خيام حرمت حمله كردند! امام به زحمت روى زانوهاى خود بلند مىشود،به نيزه اش تكيه مىكند و فرياد مىكشد:
«ويلكم يا شيعة آل ابى سفيان،ان لم يكن لكم دين و لا تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم» (1)
اى مردمى كه خود را به آل ابوسفيان فروختهايد،اى پيروان آل ابوسفيان!اگر خدا را نمى شناسيد،اگر به قيامت ايمان و اعتقاد نداريد،حريت و شرف انسانيت شما كجا رفت؟!شخصى مىگويد:ما تقول يابن فاطمة؟پسر فاطمه چه مىگويى؟فرمود:«انا اقاتلكم و انتم تقاتلوننى و النساء ليس عليهن جناح»طرف شما من هستم،اين پيكر حسين حاضر و آماده استبراى اينكه آماج تيرها و ضربات شمشيرهاى شما واقع شود. ولى روح حسين حاضر نيست او زنده باشد و ببيند كسى به نزديك خيام حرم او مىرود.
و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم،و صلى الله على محمد و اله الطاهرين.
_________________________________________________
1.اللهوف،ص 50.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: غيرت امام حسين عليه اسلام



دهه اول محرم یادآور حادثهای بسیار مهم است که گذشت سالها از اهمیت آن نمیکاهد
زیرا کربلا جریانی است که برای شیفتگان راه حقیقت همواره منشأ حرکت و نکته آموزی بوده است.
آنانکه عقل خود را به کار میگیرند، حادثه کربلا را یکی از اوراق باطل شده دفتر تاریخ حساب نمیکنند
بلکه آن را تاریخ زنده و جاری انسان میدانند و دست از تکاپوی دائمی خود
برای همراهی با جریان حقیقت در عاشورای زمان خود کوتاه نمیکنند.
در اینجا میخواهیم با اشاره به یک درس مهم از این حادثه، از خدا بخواهیم که ما را در عمل به آنچه میدانیم یاری کند و این مطلب را با سوالی آغاز میکنیم:
آیا مردم در زمان امام حسین علیه السلام متوجه ویژگیهای خاص و مقام آن حضرت نزد خداوند بودند؟ به عبارت دیگر آیا امام حسین علیه السلام در میان مردم یک شخص عادی حساب میشد یا یک شخص خاص؟
اگر به تاریخ نگاهی کنیم، در مییابیم که مردم مدینه در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله، شاهد محبت خاص آن حضرت به امام مجتبی و امام حسین علیهما السلام بودند. بجز آن، حوادث متعددی رخ داده است که شخصیت این دو کودک را خاص کرده است مانند شرکت آنها در جریان مباهله، قرار دادن پیامبر صلی الله علیه و آله ایشان را به عنوان شاهد نامه ای که به ثقیف نوشته بودند، حضور آنها در بیعت رضوان.
پیامبر صلی الله علیه و آله به این دو برادر لقب دو آقای جوانان بهشتی را اعطا کردند و مومنان میدانند که از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز کلامی به خلاف رضایت و اشاره خدا خارج نمیشود. بجز همه اینها، آن حضرت یکی از پنج نفری است که آیه تطهیر در شأن آنان نازل شده است.
امام حسین علیه السلام در اکثر ایام عمر خویش در مدینه سکونت داشتند بنابراین انتظار میرود که همشهریان آن جناب از قدیم ایشان را بشناسند؛ اما با این همه، میدانیم که مردم آن زمانه حرمت واقعی ایشان را نگاه نداشتند یعنی حتی آنان که علیه ایشان جنگ هم نکردند، باز هم در طول زندگانی خود رفتاری متناسب با شأن امام حسین علیه السلام از خود نشان ندادند.
اگر بخواهیم از کنار این قضیه بگذریم، راه ساده آن است که به اشکال گیری و بدگویی از مردم آن زمان بپردازیم و آنان را مردمی نالایق، بیوفا و حقناشناس معرفی کنیم.
از این راه میتوانیم با تخطئه دیگران، به فراموشی خودمان بپردازیم و خواب غفلت خویش را پریشان نکنیم؛ اما اگر اهل جدیت و صداقت باشیم، جا دارد از خودمان بپرسیم که مگر فرق ما با مردم آن دوران چیست که تنها آنان را لایق این نسبتها میدانیم.
آیا اگر ما نیز در آن دوران زندگی میکردیم، حقیقتاً راهی جز راه زندگی آنان را در پیش میگرفتیم؟
این پرسش جزو سوالات اساسی است که هر شخص حقیقت دوستی را از اشکال جویی دیگران به سمت اشکال یابی از خود سوق میدهد.
مسلم است که اگر امام حسین علیه السلام را لشگری از ملائک به شکل دائمی محافظت میکردند یا اینکه آن جناب هر ماه معجزه و کرامتی از خود بروز میدادند، دیگر مردم به عنوان یک شخص عادی به آن حضرت نگاه نمیکردند. از اینجا معلوم میشود که "انسانهای خدایی، ظاهری ماوراء بشری ندارند" به عبارت دیگر، اگر مقیاسهای ما منحصر به امور دنیایی باشد، در شناسایی اولیای الهی راه به جایی نخواهیم برد.
نکته قابل تأملی در اینجا وجود دارد. حجتهای خاص الهی، از لحاظ دنیایی هم بر دیگران برتری دارند.
قدرت جسمانی و روانی ایشان در حد اعلای کمال خود قرار دارد و اگر بخواهند از روشهای معمول دنیایی هم به هدف خود برسند، بهتر و سریعتر از دیگران در اهداف خود موفق میشوند.
چنین حالاتی اگر برای هریک از مردم پیش بیاید، به سرعت معروف و محبوب میشود؛ با این حال میدانیم که اطراف ایشان معمولا پیروان مخلص بسیاری گرد نمیآمدهاند.
تفکر به این امور ما را به این حقیقت راهنمایی میکند که گویا اولیای خدا همواره مراقب آن هستند که جلوههای خاص خود را پنهان کنند.
به ندرت ممکن است نیاز باشد که معجزه یا کرامتی از خود نشان دهند و نیز از بیان فضایل و کرامات خود برای مردم، زیاده روی نمیکنند.
به عبارت دیگر، مردم باید خودشان تمایل نشان دهند تا به ائمه معصومین علیهم السلام نزدیک شوند و از فضایل ایشان مطلع گردند، در غیر اینصورت، ائمه علیهم السلام کاری نمیکنند که مردم به شکل اجباری و از ترس معجزات یا عذاب الهی به سراغ آنها بیایند.
این سخن به این معنا نیست که مردم از شناسایی و درک اولیای خاص خدا ناتوانند؛ بلکه هر کس که مراقب فکر و قلب و زبان و جسم خود باشد، یعنی رعایت تقوا را بکند، به قوه تشخیص میرسد زیرا قرآن فرموده است که هر کس که تقوا پیشه کند خدا برایش راه تشخیص قرار میدهد
(سوره انفال: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ یُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَیِّئاتِكُمْ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ).
بنابراین اگر از خود مراقبت نکنیم، عزاداری برای امام حسین علیه السلام تبدیل به راهی برای مقصر نشان دادن دیگران و فراموشی خودمان میشود و این امر به هیچ وجه مورد رضایت خدا و رسول او نخواهد بود.
عزاداری ما وقتی مقبول الهی قرار میگیرد که ثمره آن، رعایت تقوا و یافتن قوه تشخیص باشد؛
در غیر اینصورت فرق ما با مردم آن دوران چیزی جز مسافتی زمانی نخواهد بود و نزد خدا که حقیقت امور برایش مهم است، هیچ تفاوتی با آنان نخواهیم داشت.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسین علیهالسلام مولایی نشاندار یا بینشان
احسان به قدر معرفت و بينش اعرابى گفت: يابن رسول الله (ص) آيا مثل تو از مثل من مىپرسد حال آنكه تو از اهل علم و شرف هستى؟ امام (ع) فرمود: بلى از جدم رسول خدا (ص) شنيدم، مىفرمود: «المعروف بقدر المعرفة» احسان به اندازه معرفت بايد باشد.
روزى يك نفر از اعراب بيابان محضر حضرت حسين (ع) آمد و گفت: يابن رسول الله به يك خون بهاى كامل ضامن شده و از پرداخت آن عاجز شدهام، پيش خود گفتم: بروم مشكل خود را پيش بزرگوارترين مردم مطرح كنم و از او كمك بطلبم و از اهل بيت رسول الله، اصيل تر و بزرگوارتر نيافتم، لذا مشكل خودم را محضر شما آوردهام.
امام (ع) فرمود: اى برادر عرب سه مسأله از تو خواهم پرسيد اگر از يكى جواب بدهى يك سوم مال را به تو خواهم داد و اگر از دو مسأله جواب دادى دو سوم مال و در صورت جواب به هر سه مسأله، همه خونبها را به تو خواهم داد.
اعرابى گفت: حالا كه اين طور است بپرسيد اگر توانستم جواب مىدهم وگرنه از شما مى آموزم و لاقوة الا بالله.
امام (ع) فرمود: «أَىّ الاعمالِ أفضل؟»كدام عمل از همه اعمال افضل است؟ اعرابى جواب داد: «الايمان بالله» ايمان به خدا، امام فرمود: «فما النجاة من المهلكة؟»نجات از هلاكت كدام است؟ جواب داد: «الثقة بالله» اعتماد به خدا.
امام (ع) فرمود: كدام چيز مرد را زينت مىدهد؟ «فما يزيّن الرجل» گفت: علم كه توأم با حلم باشد.
فرمود: اگر آن نباشد كدام چيز زينت است؟گفت: مال كه توأم با مروت و مردانگى باشد.
فرمود: اگر آن هم نباشد، كدام چيز زينت مرد است؟جواب داد: فقر توأم با صبر و خويشتن دارى.
فرمود: اگر آن هم نباشد، ديگر چه چيز زينت انسان است ؟جواب داد: صاعقه اى كه از آسمان بيافتد و او را بسوزاند، كه او به اين صاعقه اهل است .حضرت خنديد و كيسه اى به اعرابى داد كه هزار دينار در آن بود، و انگشتر مباركش را نيز به او داد كه نگين آن به دويست درهم مىارزيد، فرمود: دينارها را به طلبكاران خود بده، انگشتر را نيز صرف مخارج خودت بكن. اعرابى آنها را گرفت و اين آيه را خواند: «الله اعلم حيث يجعل رسالته» 1
دست بخشش گر
يك نفر عرب بيابانى داخل مدينه شد و گفت: بزرگوارترين كس در اين شهر كيست؟ او را به امام حسين صلوات الله عليه دلالت كردند، عرب داخل مسجد شد، ديد ابا عبدالله (ع) نماز مى خواند، او در مقابل حضرت ايستاد و چنين گفت: لم يَخِب الان من رجاك و من حرّك من دون بابك الحلقةانت جواٌد و انت معتمدٌ ابوك قد كان قاتل الفسقةلو لاالذى كان من اوائلكم كانت علينا الجحيم منطبقةً هر كه امروز تو را اميد دارد و حلقه در تو را حركت دهد، نااميد نمىشود، تو اهل بخشش و اهل اعتمادى، پدرت على (ع) قاتل فاسقان بود اگر دين اسلام توسط گذشتگان شما عرضه نمى شد، جهنم ما را احاطه مىكرد.امام (ع) با شنيدن اشعار او دانست كه انتظار كمك و مساعدت دارد، لذا به قنبر فرمودند: از مال حجاز چيزى مانده است؟ گفت: چهارهزار دينار مانده، فرمود: آنها را بياور كسى كه از ما سزاوارتر است آمده است آنگاه دو تا برد (لباس) خود را بيرون آورد، پولها را در آن پيچيد و از لاى دو آنها را بيرون آورد و به اعرابى داد، زيرا كه از او شرم مىكرد و چنين فرمود: خذها فانى اليك معتذرو اعلم بانى عليك ذو شفقةلو كان فى سيرنا الغداة عصاًامست سمانا عليك مندفقةًلكن ربب الزمان ذو غِيَروالكف منى قليلة النفقة بگير اين پولها را، من از تو اعتذار مىكنم، بدان كه من به تو دلسوز و مهربانم، اگر در زندگى امروز، عصاى حكومت در دست ما بود، آسمان بخشش ما بر تو بسيار مىباريد، ليكن حوادث روزگار كارها را عوض مىكند، دست من از احسان كوتاه است .اعرابى پولها را گرفت و گريست، امام فرمود: گويا عطاى ما را كم حساب كردى؟ گفت: نه، علت گريهام آنست كه چگونه مرگ اين بخششگر را از بين خواهد برد.2
در خانه فقراء
عبدالرحمن خزاعى نقل مىكند روز عاشورا در پشت جناره پاك امام حسين (ع) زخمى ديده شد كه زخم سلاح نبود، از امام زينالعابدين (ع) از علت آن پرسيدند، فرمود: «هذا مما كان يحمل الجراب على ظهره الى منازل الارامل و اليتامى و المساكين» 3يعنى اين زخم اثر انبانهاست كه پدرم صلوات الله عليه بر دوش مىگرفت و به خانه بيوه زنان، يتيمان و فقرا، طعام مىبرد، آرى انسانها كامل و برگزيدگان خدا چنين بودهاند.
____________________________________________________________________
1.ناگفته نماند: شيخ مفيد در ارشاد امام سجاد (ع) را على اكبر فرموده و على بن الحسين (على اكبر مشهور) را كه در كربلا شهيد شد على بن الحسين الاصغر گفته است، مرحوم سيد محسن امين صاحب اعيان الشيعه براى آن حضرت شش پسر و سه دختر گفته است و نيز گويد: مشهور آن است كه: شهيد كربلا على اكبر بود. و امام سجاد (ع) على اصغر، سيره ائمه ج
3 ص 49.2- بحار ج 44 ص 196.3- مناقب ابن شهر آشوب ج
4 ص .66 بحار ج 44 ص 190.
4- بحار ج 44 ص 190.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: نمونه هايى ازفضائل وسيره فردى امام حسين ( عليه السلام )
حسين( عليه السلام ) مفسر معنى مرگ سخن از نمونهها و الگوها به مردى باز مىگردد كه در وقت مشاهده تباهى و سياهى قوم خود از جاى برخاست تا نمونهاى و الگويى والا براى آنها بسازد.
خاموشى صدا در سينه ها، دهانهاى بازمانده از حيرت و بيچارگى ، فرود تازيانه چپاولگران بر گردهها، ناتوانى پاهاى وامانده از رفتن ، غفلت تام و تمامى كه همه چيز را از معنى تهى ساخته بود و غروب خورشيد حقيقت در پشت كوههاى بلند ظلم بود كه مردى از تبار سلحشوران اهل حقيقت را به حركت درآورد.
او از جاى برخاست تابا شمشير خويش، همه ديوارها و پردههاى مانع از تابش خورشيد را فرو ريزد.
او شورى در همه نهادها، گفتگويى در زبانها و جستجويى بزرگ در سرها شد. داستانى و آرزويى در دلهاى شيدا. نمونهاى كه بودن ، شدن و رفتن را تفسير مىنمود.
حسين(ع) ، آغاز قصهاى سترگ بود و جانى در همه پيكرهاى فسرده و منجمد. آتشى كه در ميان پير و جوان افتاد و شورى كه از ميان همه شهرها و بلاد گذشت.
همو كه در شبى سياه ، شعلهاى درخشان شد تا آتش در همه سينههازند و نهادهاى خفته را با خواندن داستانى از همه دلدادگى در گوشها، بيدار سازد.
حسين(ع) به راه افتاد، تا با برهم زدن همه زندگى و پيرايههايى كه بر در و ديوار حيات آدمى بسته شده بود به او بفهماند: «در وقت فراموشى مرگ ، زندگى را هيچ اساس و بنيادى نيست» باشد كه خداى را به شهادت طلبند و از آن همه سياهى وارهند.
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: امام حسين( عليه السلام ) مفسر معنى مرگ
خلاصه «ای تو علمدار سپاه حسین ماه بنیهاشم و ماه حسین وی قمر لشگر هفتاد و دو تاج سرلشگر هفتاد و دو میروی و میرود از دل قرار میروی و مانده زمین ذوالفقار میشکند پشتحسینت ولی میشوی اسرار علی منجلی» بعد سخنها که بدین سان گذشت حضرت عباس هم از جان گذشت شد دگر از دست، توان و شکیب نصر منالله و فتح قریب معرکه ماند و علمی بیسوار ناله و فریاد و غمی بیشمار آب که از مشک اباالفضل ریخت آینه از اشک اباالفضل ریخت آینهها جلوه ساقی شدند هر چه شکستند ایاغی شدند گشت عدو باعث تکثیر نور کرد خدا باز به نوعی ظهور دشت، پر از حضرت عباس شد کرببلا مزرعه یاس شد عطر شهادت همه جا را گرفت دستخدا دستخدا را گرفت شد ز کفم باز توان و شکیب نصر منالله و فتح قریب
کرببلا حلقه ذکر خداست حق حق عشاق به شوق بلاست یک طرف از خیل حرامی سپاه سوی دگر شعشعه مهر و ماه دشت و عطش، آتش و خون باهمند شعله و خورشید به هم محرمند حضرت عباس، علیهالسلام بسته کمر پیش امام همام کای به فدای تو، شهادت بده جام بلاغتبه ارادت بده گاه بلوغ استخدا را بریز از خم اخلاص، صفا را بریز باده مخواه اینهمه خالی مرا هستبه می همت عالی مرا تشنه آبم؟ نه; خدا شاهد است تشنه مرگم، و بلا شاهد است هر چه بلا هستبه جانم بریز تا بشوم در طلبت ریز ریز دست و دل و دیده فدای تو باد اینهمه از بهر رضای تو باد گر تو نباشی همه عالم مباد سایهات از اهل ولا کم مباد گفتحسین بن علی با نگاه سر پس پرده و اسرار راه:
قطعهای از شعر بلند عاشورایی امیر عاملی
موضوعات مرتبط: ویژه نامه محرم94
برچسبها: کربلا حلقه ذکر خداست