چرا تقلید کنیم؟
بسیاری از افراد هنگامی که یکی از مراجع بزرگ دینی از جهان برد این سؤال را از خـود یـا دیـگران می کنند که:اساسا منظور از«تقلید»چیست؟و چرا ما باید «تقلید»کنیم؟
در اینجا این مسأله را از جنبه«علمی» (کـه مطابق روش اینمجله است)مورد بحث قرار داده و علت لزوم تقلید را در مسائل دینی روشن مـیسازیم:
مراجع بزرگ دینی ما، با آن همه تـوجه و عـلاقهای که مردم نسبت به آنها دارند و پول های زیادی که به عناوین مختلف شرعی به خدمت ایشان تقدیم می دارند غالبا هـنگامی که از دنـیا می روند مقروض و مدیون هستند و دیون آنها را باید مراجع بعد بپردازند. چنانکه در حالات آیـة اللّه فـقید هـم اشاره شد که دیون عدهای از مراجع دینی قبل از خود را پرداختند، و این خود نمودار روشنی از امـانت و پاکی و بی نظیر مراجع بزرگ روحانی است و به خوبی ثابت می کند که هدف آنها هـمواره خدمت به حوزههای روحانیت و رفـع نـیازمندی های مسلمانان و حل مشکلات آنهاست، اگر پول های زیادی هم بدست آنها برسد همه در اینگونه راه ها مصرف می شود و نه تنها از خود اموالی به یادگار نمی گذارند بلکه غالبا مقروض از جهان می روند.
انسان هنگامی که چشم بـه این جهان مـیگشاید؛ جاهل است یعنی چیزی بلد نیست،ناچار باید از تجارب دیگران استفاده کند و از اندوختههای علمی افراد دیگر بهرهمند شود زیرا پیمودن راه پر پیچ و خم زندگی در هر قدمی به«علم و دانش»شدیدا محتاج اسـت.
اساسا سازمان زندگی روی دو پایه ی محکم،اساسی استوار است و آن دو پایه عبارت است از دانستن و به کار بستن،و به کار بستن نیز به دانستن نیازمند است روی همین اصل نخستین قدم زندگی از دانستن شروع میشود.
ایـنجا اسـت که یکی از غرائز انسان وی را امداد می کند و راه و رسم زندگی و کمال و سعادت را به روی او باز میکند و آن غریزه«تقلید»است. همه میدانیم که کودک در اثر همین غریزه یعنی تقلید کمکم حرف زدن و آداب نـشست و برخاست را از پدر و مـادر یاد گرفته. مرحلهای از مراحل زندگی را طی می کند و هرچه بزرگتر میشود به فرا گرفتن علوم و افکار دیگران و پیروی از آنان توجه بیشتری بذل می کند تا رفته رفته با موجودات این عالم آشنا می شود و بـه وظائف خـود پی می برد؛ رفتار و گفتار افراد را سرمشق خود قرار میدهد.
ولی به یک نکته اساسی در اینجا لازم است توجه شود و آن این است که تقلید یعنی پیروی از افکار و روش دیگران بهطور کلی صحیح نیست.بلکه تقلید دارای اقـسامی اسـت:
1 تـقلید جاهل از جاهل. ناگفته پیداست کـه ایـن قـسم از تقلید علاوه بر اینکه انسان را در زندگی سعادتمند نمی کند او را به سقوط و بدبختی میکشاند ولی متأسفانه در اجتماع ما بعضی از افراد کورکورانه از اخلاق و روش ملل غـرب تـقلید مـی کنند این ها علاوه بر اینکه در تشریفات زندگی از قبیل لبـاس پوشـیدن و غذا خوردن و نامگذاری فرزند و...تقلید میکنند، در اشاعه ی منکرات در طرز عقیده و اخلاق نیز تحت عنوان «مد» و «تمدن» کورکورانه از آنها تـقلید مـی کنند بـا اینکه مفاسد این نوع از تقلید معلوم و روشن است و همین نـوع تقلید است که در باره ی آن گفتهاند:
خلق را تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
در قرآن کریم نـیز آیـاتی در مـذمت این نوع تقلید وارد است از جمله اینکه بت پرستان در برابر اعتراض پیغمبران خـدا مـی گفتند«انا وجدنا آبائنا علی امة و انا علی آثارهم مقتدون (آیه 23 سوره ی زخرف)یعنی ما نیاکان خـود را بـر ایـن روش یافتیم و از آنها پیروی می کنیم، قرآن به شدت این منطق را تقبیح کرده و آنـها را سـرزنش مـیکند.»
2-تقلید عالم از جاهل. روشن است که این قسم از تقلید نیز درست نیست و عالم بـاید طـبق عـلم و دانش خود قد بردارد تا به سر منزل سعادت برسد و این زشتترین انواع تقلید اسـت کـه شخص دانائی در زندگی از معلوممات خود استفاده نکند و کورکورانه دنبال دیگران برود.
3-تقلید عـالم از عـالم. عـالم در آن رشتهای که متخصص و صاحب نظر است باید از هم پایه ی خود تقلید نکند و به نظر خود عـمل کـند و لذا فقها می گویند کسی که به مرتبه اجتهاد رسیده است باید به نظر و رأی خود عـمل کـند. روی هـمین جهت در اجازه ی اجتهادها معمولا می نویسد: «بحرم علیه التقلید» یعنی تقلید کردن بر وی حرام است. «بـاید طـبق نظر خود عمل کند و البته این منافات ندارد که در مسائل علمی بـا دانـشمندان دیـگر مشورت و تبادل نظر کند، بلکه منظور این است که دانشمند در اتخاذ تصمیم باید استقلال فـکر خـود را حـفظ کند، و پی مطالعه تسلیم نظریات دیگران نشود.
4-تقلید جاهل از عالم. این قسم تـقلید را مـنطق صحیح عقل و فطرت روشن ایجاب و اقتضا می کند بر اثر همین منطق و فطرت است که ما در سـاختن سـاختمان به سراغ معمار و بناء و در دوختن لباس به سراغ خیاط و هنگام مرض دنبال طبیب مـی رویم؛ خـلاصه عقل و فطرت ما را در هر رشتهای به کارشناس و مـتخصص آن رشـته ارجاع می کند.
همین منطق و فطرت در تعلیمات دیـنی و قـوانین الهی ما را به تقلید از فقهاء که در رشته ی فقه مهارت دارند وادار می کند؛ فقهائی که در سـالیان دراز بـا استعداد سرشار و موفقیت های بسیار در راه عـلم و دانـش قدم های بـرجستهای بـرداشته تـا به مقام شامخ اجتهاد رسیدهاند یعنی قـوانین الهـی را می توانند از مدارک اصلی آن استخراج و استنباط کرده در دسترس مردم بگذارند. فقهائی کـه رهـبران و راهنمایان دینی مردم می باشند و از طرف پیـشوایان بزرگ اسلام این مـنصب بـزرگ به آنها عطا شده است،تـا افـراد را در تمام شئون دینی به راه سعادت رهبری کنند.
در اینجا از این نکته نباید غفلت کـرد کـه علوم بشری دارای رشتههای متعددی اسـت،و مـمکن اسـت یک فردی در عـین حال کـه در یک رشتهای که وارد نـیست بـه متخصصین و کارشناسان رجوع کند و از گفته ی آنها پیروی کند.
مثلا یک نفر دکتر با مهندس کـه در رشـته خود کمال مهارت را دارا است، وارد شهری مـی شود و مـی خواهد بـه کوچه مـعینی کـه در یکی از خیابان های شهر واقـع است برود و کوچه مورد نظر را اصلا بلد نیست ولی آدرس آن را قبلا به او دادهاند ناچار باید از اشخاصی کـه وارد هـستند بپرسد تا به مقصد برسد یا مـثلا شـخصی کـه در عـلوم فـضائی متخصص است مـریض مـی شود ناچار باید به طبیب متخصص در امراض بدن رجوع کند، گرچه این فرد در علوم فضائی متخصص است ولی بـه امراض بـدن و طـرز معالجه آنها آشنا نیست، ناگزیر به طبیب مـراجعه مـی کند و طـبیب دسـتور مـی دهد کـه چند عدد از فلان قرص باید خورد و فلان آمپول باید تزریق شود، متخصص علوم فضائی بدون چون و چرا از گفته طبیب پیروی می کند و هیچ گاه از او دلیل نمی خواهد.
با در نظر گـرفتن این دو مثال روشن می شود که چرا بایست همه مردم از گفته مجتهدین پیروی کنند گرچه در علوم دیگر متخصص باشند زیرا یک نفر فقیه هم در رشته خودش متخصص است او در چندین علم کـه پایـه اجتهاد و فقاهت است یعنی صرف، نحو، لغت، کلام، منطق، تفسیر رجال؛ درایه، حدیث متخصص است. شما یک کتاب کم حجم و کوچکی به نام رساله عملیه می بینید و شاید ندانید که ایـن رسـاله، نتیجه عمر یک نفر فقیه است که با زحمتهای طاقتفرسا و خون دلها تهیه شده و در دسترس مردم گذارده شده است.
اجتهاد کار آسانی نـیست اجـتهاد یعنی اطلاع بر کلیه قـوانین الهـی که در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی دخالت مستقیم دارد.
شیخ مرتضی انصاری که یکی از مجتهدین عالی مقام و از مفاخر مکتب اسلام است و راه پر نشیب و فراز اجتهاد را پیـموده اسـت در فرائد می گوید: وفقنا الله للاجـتهاد الذی هـو اشد من طول الجتهاد یعنی: خدا به ما توفیق اجتهاد دهد، اجتهادی که از جهاد مداوم سنگین تر و پر زحمت تر است
دیون آیة اللّه فقید
ذکر این نکته هم،به تناسب شرح حالات آیة اللّه العظمی آقـای بـروجردی در این شماره، لازم به نظر می رسد که درباره موجودی بیت المال آیة اللّه فقید و دیون ایشان مطالبی در جرائد منتشر شده که غالبا عاری از حقیقت بوده است،لذا بسیاری میل دارند اطلاعات صحیح و دقیقی در ایـن باره بـدست آورند و سـؤالاتی در این باره می کنند که پاسخ صحیح و دقیق آن را ذیلا از نظر خوانندگان گرامی می گذرانیم:
قبل از شرح این موضوع تـوجه به یک نکته لازم است که مراجع بزرگ دینی ما، با آن همه تـوجه و عـلاقهای که مردم نسبت به آنها دارند و پول های زیادی که به عناوین مختلف شرعی به خدمت ایشان تقدیم می دارند غالبا هـنگامی که از دنـیا می روند مقروض و مدیون هستند و دیون آنها را باید مراجع بعد بپردازند. چنانکه در حالات آیـة اللّه فـقید هـم اشاره شد که دیون عدهای از مراجع دینی قبل از خود را پرداختند، و این خود نمودار روشنی از امـانت و پاکی و بی نظیر مراجع بزرگ روحانی است و به خوبی ثابت می کند که هدف آنها هـمواره خدمت به حوزههای روحانیت و رفـع نـیازمندی های مسلمانان و حل مشکلات آنهاست، اگر پول های زیادی هم بدست آنها برسد همه در اینگونه راه ها مصرف می شود و نه تنها از خود اموالی به یادگار نمی گذارند بلکه غالبا مقروض از جهان می روند.
روشن می شود که چرا بایست همه مردم از گفته مجتهدین پیروی کنند گرچه در علوم دیگر متخصص باشند زیرا یک نفر فقیه هم در رشته خودش متخصص است او در چندین علم کـه پایـه اجتهاد و فقاهت است یعنی صرف، نحو، لغت، کلام، منطق، تفسیر رجال؛ درایه، حدیث متخصص است. شما یک کتاب کم حجم و کوچکی به نام رساله عملیه می بینید و شاید ندانید که ایـن رسـاله، نتیجه عمر یک نفر فقیه است که با زحمتهای طاقتفرسا و خون دلها تهیه شده و در دسترس مردم گذارده شده است.
اجتهاد کار آسانی نـیست اجـتهاد یعنی اطلاع بر کلیه قـوانین الهـی که در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی دخالت مستقیم دارد.
در هر حال طبق اطـلاعات صحیح و دقیقی که به دست ما رسیده، موجودی بیت المال ایشان هنگام رحلت حدود سیصد و چهل هزار تومان بوده که درباره تمام این مبلغ وصیت فرمودهاند تقریبا نیمی از این مبلغ مصارف خـاصی دارد که وصیت فرمودهاند عینا در آن مصارف که شرعا لازم بوده در آنها مصرف شود، صرف کنند؛ و باقیمانده آن هم طبق وصیت باید در مقابل بدهی های ایشان پرداخته شود، فقط در حدود چهار هزار تومان آن از در آمد امـلاک شـخصی ایشان بوده که مخارج روزانه منزل را به طور اقتصاد از آن بر می داشتند،بنابراین مجموع مبلغ موجودی آن فقید سعید قابل پرداخت در وجه بدهی های ایشان نیست و فقط قریب نیمی از آن را می توان در این راه صرف کـرد.
امـا بدهی های ایشان اعم از قروضی که به وکلاء خود در نجف اشرف و سایر شهرستان ها داشتهاند به ضمیمه سایر دیونی که مربوط به مسجد اعظم و غیر آن است قریب ششصد هزار تومان می شود که موجودی بـیت المـال فـقط می تواند قسمت کمی از این مـبلغ را تـأمین کـند و بقیه باید به وسیله آقایان مراجع و آیة اللّه زادهها تامین و پرداخته شود.
در ضمن این نکته نیز روشن شد که شایعاتی که در پارهای از جـرائد راجـع بـه تامین بودجه شهریه ی طلاب برای مدت دو ماه یا بـیشتر،از مـوجودی بیت المال آیة اللّه فقید منتشر گردیده به کلی بی اساس و عاری از حقیقت است زیرا نه تنها شهریه طلاب علوم دینی ابـدا از ایـن راه پرداخـته نشده،بلکه موجودی بیت المال کفایت برای پرداخت دیون آیـة اللّه فقید هم نمیکند.
منبع:
«درسهایی از مکتب اسلام » اردیبهشت 1340، سال سوم - شماره 3
نظرات شما عزیزان: