کفاره شکستن سوگند چیست؟
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 124866
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 257033
بازدید ماه : 310311
بازدید کل : 10702066
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 16 / 8 / 1399

کفاره شکستن سوگند چیست؟

 


 

جزء هفتم قرآن کریم که از آیه 82 سوره مائده آغاز و به آیه 110 سوره انعام ختم می شود در بردارنده آموزه ها و پیامهای روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آنها را نقل می کند.

 


 

قسم

حلال خدا را بر خود حرام نکنید

در باره آیه 87 نقل شده است:

روزى پیامبر صلی الله علیه و آله درباره رستاخیز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بیاناتى فرمود. این بیانات مردم را تكان داد و جمعى گریستند به دنبال آن جمعى از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله تصمیم گرفتند، پاره اى از لذتها و راحتیها را بر خود حرام كرده و به جاى آن به عبادت بپردازند. در این بین، عثمان بن مظعون قسم یاد كرد كه رابطه زناشویی با همسرش را ترك کند و فقط به عبادت بپردازد.

خبر که به گوش رسول خدا رسید فرمان داد همه مسلمانان در مسجد جمع شوند. هنگامى كه مردم در مسجد اجتماع كردند، بالاى منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثناى پروردگار گفت: چرا بعضى از شما چیزهاى پاكیزه را بر خود حرام كرده اید؟ من سنت خود را براى شما بازگو مى كنم هر كس از آن روى گرداند از من نیست. من قسمتى از شب را مى خوابم و با همسرانم ارتباط دارم و همه روزها را روزه نمى‏گیرم. من هرگز به شما دستور نمى دهم كه مانند كشیشان مسیحى و رهبانها ترك دنیا گوئید؛ زیرا این گونه مسائل در آیین من نیست. [1]

از این آیه و داستانی که درباره آن نقل شده است استفاده می شود که راه اسلام و مسلمان گری نه به افراط و حرام کردن حلالهای خدا بر خود است و نه به تفریط و بی توجهی به حلال و حرام الهی. صراط مستقیم و حرکت در آن، پیروی دقیق از قرآن و سیره اهل بیت علیهم السلام است؛ یعنی همان ثقلینی که رسول خدا به پیروی از آن وصیت کردند.

 

کفاره سوگند

آیه 89، کفاره شکستن سوگند را بیان می کند.

اگر كسى به نام خدا سوگند یاد كند كه عمل نیك یا دست کم، عمل مباحى را انجام دهد؛ واجب است به سوگند خود عمل كند و اگر آن را شكست، كفاره دارد. (یُۆَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَیْمَانَ)

كفاره چنین سوگندى یكى از این سه چیز است (فَكَفَّارَتُهُ) :

1. غذا خوراندن به ده نفر مسكین (إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكِینَ) با این توضیح که این غذا دست کم باید یك غذایی باشد كه معمولا در خانواده خود از آن تغذیه مى كنید (مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِیكُمْ) هم از نظر مقدار و هم از نظر کیفیت. [2]

نعمتهای فراوان و بهره مندی از انواع لذتهای مادی همیشه نشانه خوبی نیست؛ زیرا ممکن است عذابی باشد که چهره اولیه اش نعمت است و عذاب جانکاهی در پی آن

 

2. پوشاندن لباس به ده نفر نیازمند (أَوْ كِسْوَتُهُمْ)

3. آزاد كردن یك برده (أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ)

آنگاه به كسانى كه قدرت بر هیچ یك از اینها را ندارند دستور می دهد که سه روز روزه بگیرند (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ) . بنابراین گرفتن سه روز روزه تنها مربوط به كسانى است كه قدرت بر انجام یكى از سه دستور بالا را ندارند. [3]

و براى اینكه كسى تصور نكند شكستن سوگندهاى صحیح، حرام نیست و با دادن كفاره می توان آن را شکست بی آنکه گناهی شده باشد؛ مى فرماید: سوگندهاى خود را حفظ كنید (وَ احْفَظُوا أَیْمانَكُمْ) و این یعنی، عمل به سوگند وجوب تكلیفى دارد و شكستن آن حرام است؛ اما پس از شكستن باید كفاره داد.

 و خدا این گونه امتحان می کند

آیه 94 با بیان نمونه ای ما را از چگونه امتحان کردن خداوند متعال آگاه می سازد. در این آیه شریفه آمده است:

اى كسانى كه ایمان آورده اید، خداوند شما را با چیزى از شكار مى آزماید، شكارهایى كه آن قدر به شما نزدیك مى شوند كه حتى با نیزه و دست مى توانید آنها را شكار كنید (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَیَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الصَّیْدِ تَنالُهُ أَیْدِیكُمْ وَ رِماحُكُمْ)

و این یك نوع آزمایش الهى براى مسلمانان محسوب مى شده؛ مخصوصا با توجه به نیازى كه آنها به تهیه غذا از گوشت حیوانات داشته اند و با توجه به اینكه این حیوانات به شكل وسوسه انگیزى در اطراف خیمه ها و در گرداگرد آنها رفت و آمد داشته اند، تحمل محرومیت از چنین غذاى آماده آن هم در آن زمان و براى آن مردم، آزمایشی بزرگ بوده است.

بنابراین باید هوشیار بود اینکه گاهی شرایط گناه یعنی کاری که خدا از آن برحذر داشته گاهی به شکل شگفت انگیزی در دسترس ما قرار می گیرد برای امتحان ماست که چگونه دست از این گناه نقد و دم دست گذشته و از آزمون الهی سربلند بیرون می آییم.

نمونه روشن این آزمونها پول و طلای فراوانی است که گاهی در وسیله نقلیه کسی جا مانده و یا در سر راه او پیدا می شود و نیز نامحرمان فریبنده ای اند که در تیرس نگاه انسان قرار می گیرند.

حقیقت

فراوانی بدان سبب دلیل خوب بودنشان نیست

آیه 100 یک باور رایج در بین مردم را زیر سوال برده و آن را از اساس باطل اعلام می کند. آن باور عمومی این است:

هر چیزی که پیرو و طرفدار فراوانی دارد یا حق محض است و یا بهره ای از حق دارد. قرآن کریم با رد این باور اعلام می کند که تعداد افراد، ملاک حق و باطل و یا پاکی و خباثت نیست. باطل باطل است هر چند که همه مردم دنیا پیرو آن باشند و خبیث خبیث است ولو دارای جمعیتی حیرت آور باشند (وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثرَْةُ الْخَبِیث) و هیچگاه فزونی افراد سبب همسان شدن ناپاکان با پاکان نمی شود (لَّا یَسْتَوِى الْخَبِیثُ وَ الطَّیِّبُ)

برای مثال اگر تمام مردم روی کره زمین کافر شوند دلیل نمی شود که کفر، حق شود (إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ) [4]

از این رو امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:

أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ ؛ اى مردم، در راه هدایت از كمى اهل آن احساس تنهایی و وحشت نكنید. [5]

 عذابی در لباس لطف و رحمت

آیات 42 تا 44 سوره مبارکه انعام حالات امتهاى گمراه و ستمگر و مشرك را شرح مى دهد كه چگونه تمام عوامل تربیت و بیدارى در مورد آنها به كار گرفته شد؛ اما جمعى از آنها به هیچ یك از اینها توجه نكردند و سرانجام چنان عاقبت شومى دامانشان را گرفت كه عبرتى براى آیندگان شدند.

نخست مى‏گوید: ما پیامبرانى به سوى امتهای پیشین فرستادیم (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ) و چون اعتنا نكردند برای تربیت، آنها را با مشكلات و حوادث سختی مانند فقر و خشكسالى، قحطى و بیمارى، درد و رنج مواجه ساختیم (فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاء) شاید متوجه شوند و به سوى خدا باز گردند (لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُون).

اما آنها از این عوامل دردناك و بیدار كننده پند و اندرز نگرفتند و بیدار نشدند و به سوى خدا باز نگشتند (فَلَوْ لَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضرََّعُواْ) که علت آن دو چیز بود: یکی سختی دل در اثر گناه زیاد (قَسَتْ قُلُوبُهُم) و دیگری زیباانگاری نسبت به کارهای زشتی که مرتکب می شدند (زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما كانُوا یَعْمَلُون) که این کار را شیطان بر عهده داشت.

وقتى چنین کردند یعنی تذكراتى را كه به آنها داده شد به فراموشی سپردند و یا اگر هم یادشان بود به آن بی توجهی کردند ما آنان را استدراج كردیم؛ یعنى از هر نعمتى به آنان دادیم و بهره مندی از لذتهای مادى را برایشان تكمیل کردیم که سبب شد فرح و سرور در دلشان پدید آید. آنگاه در حالى كه دیگر عذرى نداشتند ناگاه به عذاب خود دچارشان نموده، هلاكشان كردیم.[6]

بنابراین داشتن نعمتهای فراوان و بهره مندی از انواع لذتهای مادی همیشه نشانه خوبی نیست؛ زیرا ممکن است عذابی باشد که چهره اولیه اش نعمت است و عذاب جانکاهی در پی آن.

آیه 89، کفاره شکستن سوگند را بیان می کند. اگر كسى به نام خدا سوگند یاد كند كه عمل نیك یا دست کم، عمل مباحى را انجام دهد؛ واجب است به سوگند خود عمل كند و اگر آن را شكست كفاره دارد. (یُۆَاخِذُكُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَیْمَانَ)

 ناسزا ممنوع

آیه 108، یكى از ادب هاى دینى را یادآور می شود كه با رعایت آن، احترام مقدسات دینى جامعه محفوظ مانده و دستخوش اهانت، ناسزا و یا تمسخر نمى‏شود، چون این غریزی هر انسان است كه از حریم مقدسات خود دفاع نموده با كسانى كه به حریم مقدساتش تجاوز كنند به مقابله برخاسته و چه بسا شدت خشم او را به فحش و ناسزاى به مقدسات آنان وادارد و چون ممكن بود مسلمانان به منظور دفاع از حریم پروردگار، بت هاى مشركین را هدف دشنام خود قرار داده و همین سبب شود تا مشركین حریم مقدس خداى متعال را مورد هتك قرار دهند؛ از این رو به آنان دستور مى دهد كه به خدایان مشركین ناسزا نگویند؛ چون اگر ناسزا بگویند و آنان هم در مقام مقابله به مثل، به ساحت قدس ربوبى توهین كنند در حقیقت خود مۆمنین باعث هتك حرمت و جسارت به مقام كبریایى خداوند شده‏اند. [7]

و این معنا را می شود گسترش داد و یک قانون کلی از آن استخراج کرد و آن اینکه در مواجهه با هر مذهب، مکتب و عقیده ای فقط باید از راه استدلال منطقی و بیانی بر اساس ادب و اخلاق اسلامی وارد شد و از هر گونه سخنی که بر خلاف ادب اسلامی بوی توهین به مقدسات طرف مقابل را دارد باید پرهیز کرد. این معنا را به شکل صریح تر می توان در آیه  125 سوره نحل مشاهده کرد که می فرماید:

ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ ؛  [مردم را] با حكمت و اندرز نیكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به نیكوترین شیوه به بحث [و مجادله‏] بپرداز.

 

پی نوشت ها:

1.   به نقل از تفسیر نمونه 5/60-61

2.   در روایات هم به مقدار و هم به کیفیت اشاره شده است. تفسیر نور الثقلین 1/666 و تفسیر برهان 1/496

3.   برای اطلاع از احکام و مسائل مربوط به «قسم» به کتابهای فقهی مراجع معظم تقلید مراجعه بفرمایید.

4.   8/ ابراهیم ع

5.   نهج البلاغه، خطبه 201

6.   المیزان فی تفسیر القرآن 7/92

7.   ر.ک به المیزان فی تفسیر القرآن 7/ 314

امید پیشگر   


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: دینی
برچسب‌ها: دانستنی های دینی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی