حضرت امام (ره) هم نفَس مردم تا پای جان
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20187
بازدید دیروز : 15274
بازدید هفته : 35461
بازدید ماه : 78431
بازدید کل : 11135282
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 14 / 3 / 1400

حضرت امام (ره) هم نفَس مردم تا پای جان

 حضرت امام (ره) هم نفَس مردم تا پای جان
پانزده خرداد بود و جمعیت زیادی برای شنیدن سخنان حضرت امام در مدرسه فیضیه جمع شده بودند. جمعی از شاگردان حضرت امام، پشت سر ایشان روی سکوی مدرسه ی فیضیه ایستاده بودیم. سیل جمعیت از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند. حضرت امام فرمود: بایستی از همان طرفی که آمده ام برگردم.

منبع : پیام زن، شماره 277

اخلاص و یک رنگی رمز موفقیت مؤمنان خداجوست. به جرأت می توان گفت بزرگ ترین رمز موفقیت امام خمینی؛ در بی نظیرترین انقلاب معاصر، خلوص نیت و خدامحوری ایشان در به ثمر نشاندن این انقلاب عظیم بود.  15 خرداد بود و جمعیت زیادی برای شنیدن سخنان حضرت امام در مدرسه ی فیضیه جمع شده بودند. من همراه «حاج آقا مصطفی خمینی»، «حاج آقا شهاب اشراقی» و جمعی از شاگردان حضرت امام، پشت سر ایشان روی سکوی مدرسه ی فیضیه ایستاده بودیم. سیل جمعیت از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند. شاید حدود یک ساعت و نیم طول کشید تا امام به سکو رسید و روی سکو قرار گرفت؛ به گونه ای که نگران بودیم پس از سخن رانی، چگونه امام را از میان آن همه جمعیت انبوه خارج کنیم. ما کلید دری را که از مدرسه ی فیضیه به صحن حرم حضرت معصومه(س) باز می شد به دست نیاوردیم تا بتوانیم امام را از آن در عبور دهیم. وقتی سخن رانی تمام شد، خدمت امام عرض کردیم: "این در باز شده، شما از این جا تشریف ببرید". امام فرمود: «نخیر!» آقای اشراقی اصرار کرد؛ اما امام فرمود: «نخیر!، بایستی از همان طرفی که آمده ام برگردم!» ما متوجه شدیم که امام نمی خواهد عده ای خیال کنند ایشان حرف های تندی زدند و خودشان با امنیت کامل، خارج شدند. برخی به ایشان گفتند: «همه، شما را به خوبی می شناسند و شما هرگز کسی نیستید که حرفی بزنید و بروید! الآن اگر شما بخواهید از راهی که آمده اید، برگردید، تمام خیابان ها بسته است.» با اصرار زیاد، امام پذیرفت. هنگام رفتن، مردم برای زیارت امام، فشار آوردند. ما پشت سر امام قرار گرفتیم اما ازدحام جمعیت خیلی زیاد بود. تعدادی از شاگردان و افراد متدین تهران، پشت سر ایشان صف کشیدند تا امام را بدرقه کنند و مانع فشار جمعیت بشوند. امام با عصبانیت به آن ها رو کرد و فرمود: «مگر عروس می برید؟! بروید کنار!».[1]

پی نوشت:


[1] سرگذشت های ویژه از زندگانی حضرت امام خمینی(ره)، چ 5، ص 15.




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی