تفتازانی و دیدگاه او درباره لعن خلفا
تفتازانی و دیدگاه او درباره لعن خلفا
یکی دیگر از علمای آنان که با لعن خلفا پیکار نموده، سعدالدین تفتازانیاست. وی با عبارتی صریح تر از عبارت قبلی، علّت جلوگیری از لعن بر یزید را فاش می کند و می گوید:
فإن قیل: فمن علماء المذهب من لم یجوّز اللعن علی یزید مع علمهم بأنّه یستحقّ ما یربو علی ذلک ویزید.
قلنا: تحامیاً عن أن یرتقی إلی الأعلی فالأعلی;1
اگر کسی بگوید علمای مذهب، لعن یزید را جایز نمی دانند، در حالی که می دانند یزید مستحق لعن است ـ بلکه بیش تر از لعن استحقاق دارد ـ پس چرا از لعن یزید جلوگیری کرده اند؟
در جواب آنان باید گفت: جلوگیری آنان از لعن یزید به جهت بالا رفتن لعن به پدر یزید و بالاتر از آن، یعنی خلفای قبل از معاویه است.
مبادا لعن یزید ادامه پیدا کند و به لعن معاویه و افراد دیگر از خلفا انجامد.
از این رو، نه ابن خلدون، نه ابن عربی مالکی، نه عبدالمغیث بن زهیر و نه تفتازانی هیچ کدام واقعیّت را بیان نکرده اند; چرا که این واقعه ریشه در حقایقی دارد که با کمال ادب و وقار به بررسی آن ها خواهیم پرداخت.
آنان ناگزیرند حسین بن علی علیهما السلام را واجب القتل بدانند تا در مقابل شور و حماسه همیشه جاودان تاریخ، یعنی شهادت سیّدالشهداء علیه السلام مقابله کنند. آنان با شیوه های قبلی که از راه موعظه و نصیحت بود، نتوانستند عزای سیّدالشهداء علیه السلام را کم رنگ کنند.
به راستی چرا آنان ناگزیر به مبارزه هستند؟ چون پای صحابه در کار است...; زیرا معاویه و آن گاه خلفای پیشین در این حادثه شریک جرم می شوند... . 1 . شرح المقاصد: 5 / 310.
نگاهی به نقش معاویه در حادثه کربلا
نگاهی به نقش معاویه در حادثه کربلا
معاویه در قضیّه کربلا از آن هنگام نقش پیدا می کند که فرزندش را ولی عهد خود قرار داد. پس خرده گیری بر یزید، خود به خود متوجّه کسی خواهد بود که او را به این مقام رسانده است و افزون بر آن، خلفای پیشین نیز مقصر خواهند بود.
بنا بر ادعای نویسنده، شهادت سیّدالشهداء علیه السلام در عراق، نقشه خود معاویه بوده که یزید تنها آن را اجرا کرده است. با تأمّل، صبر و دقّت در مطالبی که می آید، این حقیقت; از جمله ناگفته های عاشورا روشن خواهد شد.
اکنون برای تحقیق و بحث، ناگزیریم مطالب گفته شده را به دقّت بررسی کنیم.
پیش تر دیدگاه آن گروه متعصّب درباره شهادت سیّدالشهداء علیه السلام گذشت که عدّه دیگری از بزرگان اهل سنّت، بر آن گروه متعصّب به شدّت انتقاد کرده اند:
ـ وقتی حافظ ابوالحسن هیثمی دیدگاه ابن خلدون را نقل می نماید. او را لعن می کند و به او دشنام می دهد و اشک می ریزد... !
ـ حافظ ابن حجر مکّی، موضع گیری ابن عربی مالکی را نقل می کند و می گوید: این کلام بدن انسان را به لرزه می اندازد.
ـ در برابر عبدالقادر گیلانی که می گفت: روز عاشورا باید روز شادی و سرور باشد، ابن جوزی حنبلی می گفت: چنین حرف هایی باطل است. آراستن، سرور و شادی در روز عاشورا و حرف هایی از این قبیل را نمی توان به پیامبر صلی اللّه علیه وآله نسبت داد و این دروغ است.
ما در آینده سخنان دیگر دانشمندان اهل سنّت را در قرن های مختلف، از احمد بن حنبل تا شهاب الدین آلوسی بغدادی و شیخ محمّد عبده مصری... نقل خواهیم نمود و خواهید دید که همه آن بزرگان یزید را لعن کرده و از کار او اعلام بی زاری و نفرت نموده و حتّی برخی از آن ها به صراحت او را تکفیر کرده اند.
بنابراین، واجب القتل خواندن سیّدالشهداء علیه السلام، دیدگاه گروهی از علمای اهل تسنّن است که آنان را با دیگران از اهل تسنّن باید متفاوت دانست; اینان کسانی هستند که پیروانشان از یزید، به عنوان «امیرالمؤمنین یزید بن معاویه» و یا به نام «الخلیفة المظلوم یزید بن معاویه» یاد می کنند.
وقتی مولای ما حضرت اباعبداللّه الحسین علیه السلام را واجب القتل بدانند، خود به خود ما را که پیروان آن حضرت هستیم، تکفیر می نمایند و ریختن خون ما را نیز حلال می دانند.
تعصّب و خشم آن گروه تندرو درباره اهل بیت علیهم السلام آن قدر بالا رفته که درباره «حجّاج بن یوسف» کتابی نوشته اند و از آن جنایت کار تاریخ، دفاع می کنند و حتی در بیان فضایل و مناقب «هند» (مادر معاویه)(!) کتاب نوشته اند.
آنان نزد عموم اهل تسنّن ارزش و جایگاهی ندارند و بیشتر مسلمانان به آنان بی اعتنا هستند. از این رو، یادآور شدیم که عموم مسلمانان از فرقه های غیر شیعی در مراسم عاشورا شرکت می کنند.
در مقابلِ همین گروه افراطی و تندرو، علمای بزرگی از خود اهل تسنّن به مخالفت برخاسته اند. جالب این جاست که این افراد از زمره علمایی هستند که با اهل بیت علیهم السلام رابطه خوبی نداشته اند; ولی به رغم آن، دیدگاه آن گروه متعصّب را زیر سؤال برده و رد نموده اند; علمای بزرگی مانند ابوالحسن هیثمی، ابن حجر مکّی و ابن جوزی حنبلی که هر یک از آنان حافظ عصر خود بوده اند.
نظرات شما عزیزان: