محور اول : بررسي اوضاع مدينه و کيفيت جنگ احزاب :
از بدو ظهور اسلام ، کفار و بت پرستان قريش به انحاء مختلف کينه و دشمني خود را با پيامبر - صلي الله عليه و آله - ابراز مي کردند کساني را که اسلام مي آوردند مورد اهانت و ضرب و شتم قرار مي دادند . حتي پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - نيز مورد آزار و اذيت قرار مي گرفتند و به آن حضرت ساحر و جادوگر مي گفتند و بارها کوشيدند تا آن حضرت را به قتل برسانند که موفق نشدند و آخرالامر پيامبر - صلي الله عليه و آله - عرصه ي زندگي مکه را بر خود و مسلمانان تنگ ديد و به اذن خداوند به مدينه هجرت کردند که با استقبال اعراب مدينه روبرو شده و در پي آن اکثر مردم مدينه اسلام آوردند و مدينه به پايگاه دين اسلام تبديل شد و روز به روز رو به شکوفايي و گسترش نهاد . اين وضع براي مشرکان مکه قابل تحمل نبود به همين خاطر براي نابودي و ريشه کن کردن دين اسلام دست به اقدامات تبليغاتي و اقتصادي و حملات شديد نظامي مي زدند و در اين راستا با فرستادن هيئت هاي مختلف تلاش مي کردند که يهوديان مدينه را براي دشمني و جنگ با پيامبر - صلي الله عليه و آله - تحريک کنند ، که تا حدودي نيز موفق شدند به گونه اي که پيامبر - صلي الله عليه و آله - مورد آزار و اذيت شديد و مداوم بعضي از يهوديان مدينه قرار گرفت .
مشرکان معاملات با مسلمانان را تحريم کرده بودند ، و براي جلوگيري از گسترش دين اسلام هميشه در تلاش بودند و در اين راستا ، چندين جنگ کوچک و بزرگ را بر پيامبر تحميل کردند مانند غزوات : بدر ، که در جنگ بدر کبري هزار نفر مرد جنگي مجهز را در مقابل سيصد نفر مسلمان با کمترين تجهيزات وارد جنگ نمودند . (4)
يکي از جنگ هاي خطرناکي را که قريش به قصد از بين بردن اسلام ترتيب داده بود ، جنگ احد است که با سه هزار مرد جنگي و تعدادي از زنها که براي تحريک نظاميان در جنگ شرکت کرده بودند ، وارد کارزار با پيامبر - صلي الله عليه و آله - شدند و در مقابل پيامبر - صلي الله عليه و آله - با هفتصد نفر مجاهد از دين اسلام دفاع کردند . (5)
به همين ترتيب مشرکين قريش خصوصا ابوسفيان تا آخرين نفس از پاي ننشستند و چندين جنگ را به طور مستقيم و غير مستقيم عليه پيامبر - صلي الله عليه و آله - به راه انداختند يکي از جنگ هايي که با همکاري يهوديان بني نضير بر مسلمين تحميل گرديد جنگ احزاب است .
بعد از استقرار پيامبر - صلي الله عليه و آله - و مسلمين در مدينه ميان مسلمانان و هر يک از قبائل يهود تعهد عدم تجاوز به يکديگر امضا گرديد که هر کدام داراي مفادي بودند و از جمله در قراردادها و عهدهايي که بين مسلمين و بني نضير منعقد گرديد.
اين موارد درج شده بود : در صورتي که بني نضير عهد خود را بشکنند بايد بدون عذر و بهانه شهر مدينه را ترک کنند والا دست مسلمين براي هرگونه اقدام عليه آنها باز مي باشد . (6) بعد از آنکه قبيله ي بني نضير پيمان خود را شکستند طبق مفاد عهدنامه از مدينه اخراج گرديدند اين خروج با به جا گذاشتن اموال و املاک براي سران قبيله بسيار سنگين تمام شد به همين خاطر براي پس گرفتن املاکشان زمينه سازي نمودند تا آتش جنگ را شعله ور سازند .
سران بني نضير مانند حي بن اخطب ، سلام ابن ابي حقيق ، کنانه ابن ربيع ، هود بن قيس وائلي و ... (7) راهي مکه مرکز مشرکين شدند تا قريش را براي يک جنگ بزرگ عليه مسلمين تحريک کنند بعد از گفتگوي زياد سران قريش براي جنگ اعلام آمادگي کردند و با هم پيمان بستند تا پيروزي کامل دست از جنگ با پيامبر - صلي الله عليه و آله - برندارند . قريش تمام قبائل عرب را ، چه آنهايي که در مکه و اطراف ساکن بودند و چه آنهايي که در مسير مدينه ساکن بودند مانند : اهل تهامه، نجد، بني غطفان ، بني فزاره و قبائل ديگري از اعراب را در اين جنگ بسيج کردند تا همراه با قبائل يهوديان بني نضير ، بني وائل و قبائل کوچکتري از يهوديان در اين جنگ شرکت کنند به گونه اي که مجموع لشکر احزاب بالغ بر ده هزار نفر مي شد . (8)
دسيسه هاي مهم وخطرناک در اين جنگ
ماهيت جنگ احزاب برخلاف جنگ هاي قبل از آن بود . اين بار جنگ کاملا جنبه ي عمومي به خود گرفته بود به طوري که تمام جزيره العرب اعم از مشرکين و يهوديان در مقابل اسلام قرار گرفته بودند. در روز واقعه پيامبر - صلي الله عليه و آله - فرودند : « برز الايمان کله علي الشرک کله » يعني ايمان به تمامي ، روبروي کفر به تمامي قرار گرفته است (9) دسيسه ي خطرناک و مهم که در طرح ريزي جنگ احزاب مقصد و هدف دشمنان اسلام بود به قرار ذيل است :
1- هدف اصلي برگزارکنندگان جنگ احزاب نابودي کامل دين اسلام و از بين بردن پيامبر - صلي الله عليه و آله - و همه ي مسلمانان بود .
2- وادار کردن همه قبائل مشرک عرب و يهوديان اطراف مدينه براي شرکت در اين جنگ
3- اختلاف انداختن بين مسلمانان ويهوديان داخل مدينه که با پيامبر - صلي الله عليه و آله - پيمان عدم تعرض بسته بودند مانند يهوديان بني قريظه . که در اين دسيسه تا حدودي موفق شدند و با تحريک حي بن اخطب قبيله ي بني قريظه عهدنامه را پاره کردند و رسما به ابراز دشمني در برابر مسلمانان پرداختند و اعلام جنگ نمودند طرح جنگي را که ابتدا بني قريظه در نظر داشت اين بود که در آغاز کار شهر مدينه را غارت کنند زنان و کودکان مسلمان را که به خانه ها پناهنده شده بودند مرعوب سازند اين نقشه را به تدريج عملي ساختند و در داخل شهر مدينه دسته هاي نظامي به راه انداختند و موجب نگراني مسلمانان و وحشت زنان و کودکان گرديدند . (10)
4- محاصره ي کامل مدينه توسط لشکر ده هزار نفري احزاب ، از نظر نظامي محاصره ي کامل يک شهر با نيروهاي نظامي تا به دندان مسلح به منزله ي سقوط آن شهر مي باشد آن هم در حالي که مدافعين شهر بيش از سه هزار نفر با کمترين تجهيزات نبود . با در نظر گرفتن وضعيت نظامي و جغرافيايي شهر مدينه و محاصره ي شديد آن با نيروي عظيمي که با دل هاي مالامال از کينه و دشمني آمده بودند و هدفي جز برچيدن نظام اسلامي و کشتن پيامبر - صلي الله عليه و آله - و مسلمانان را نداشتند .
سيره نويسان در وصف اين روز مي نويسد وقتي عمرو بن عبدود با تعداد قليلي از پهلوان قريش از خندق عبور کردند در صفوف مسلمين چنان رعب و وحشت مستولي گرديد که نفس ها در سينه حبس شده بود . ابن هشام در سيره اش مي نويسد در اين وقت بود که ترس و اضطراب مسلمانان به حد اعلا رسيد زيرا دشمن از هر سو آنها را احاطه کرده بود به طوري که برخي را متزلزل کرد و نفاق قلبي دسته اي را ظاهر ساخت تا آنجا که معتب بن قشير يکي از منافقين گفت : محمد - صلي الله عليه و آله - به ما وعده ي گنجهاي کسري و قيصر را مي دهد با اينکه ما از ترس جرأت اينکه براي قضاي حاجت برويم را نداريم . (11)
در سيره ي حلبيه روايت مي کند هنگامي که عمرو بن عبدود به ميدان آمد فرياد زد : کيست که به جنگ من آيد : بعد از لحظه اي سکوت که همه ي نامداران صحابه سر به گريبان انداخته بودند فقط علي « کرم الله وجه » که نزد رسول خدا - صلي الله عليه و آله - بود برخاست و گفت يا رسول الله : من به جنگ او مي روم . رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود : بنشين، او عمرو بن عبدود است.
عمرو براي بار دوم فرياد زد و شروع کرد به سرزنش و توبيخ مسلمانان ، مي گفت : کجاست آن بهشتي که شما پنداريد که هر کس از شما کشته شود به آنجا مي رود . آيا مردي نيست که به جنگ من آيد و سپس شعري بدين مضمون خواند : صداي من گرفت از بس فرياد زدم آيا مبارزي هست . و بار دوم نيز علي - عليه السلام - برخاست و گفت : يا رسول الله ! من به جنگ او مي روم . رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود او عمرو است .
علي - عليه السلام - گفت : اگر چه عمرو باشد . رسول خدا - صلي الله عليه و آله - به علي - عليه السلام - اجازه داد تا به جنگ عمرو برود . رسول خدا - صلي الله عليه و آله - در آن حال شمشير خود ذوالفقار را به علي - عليه السلام - داد و زره خود را به او پوشانيد و عمامه ي مخصوص خود را بر سر او نهاد آنگاه دست به دعا برداشت و گفت : بارالها ! اين برادر و پسرعموي من است . پروردگارا مرا تنها مگذار .
علي - عليه السلام - عازم ميدان نبرد گرديد بعد از مبارزات شديد عمرو شمشيرش را بر فرق علي - عليه السلام - فرود آورد و علي - عليه السلام - سپر را روي سر کشيد ولي ضربت عمرو آنقدر شديد بود که سپر علي - عليه السلام - را شکافت و عمامه را پاره نمود و به فرق سر آن حضرت رسيد که شديدا مجروح گرديد علي - عليه السلام - نيز به او مهلت نداد با شمشير به پاي عمرو زد و عمرو روي زمين افتاد و مسلمانان با صداي بلند تکبير گفتند ، رسول خدا - صلي الله عليه و آله - از صداي تکبير دانست که علي « کرم الله وجه » عمرو را به قتل رسانده است .
در روايت است که رسول خدا - صلي الله عليه و آله - در آن حال فرمود فضيلت اين کار علي بن ابي طالب ( کشتن عمرو ) از عبادت جن و انس بالاتر است « مرحوم حلبي در پاسخ ابن تيميه که گفته است چگونه کشتن کافري فضيلتش زيادتر از عبادت جن و انس و حتي انبياء است ، مي گويد : براي اينکه اين کشتن دين را ياري کرد و کفار را مخذول ساخت » (12) آيا در چنين حالتي که دين به تمامي ، در مقابل شرک به تمامي قرار گرفته بود شکست علي در مبارزه ي با عمرو شکست همه ي مسلمانان نبود ؟!
آيا شکست مسلمانان شکست دين نبود ؟! آيا در صورت پيروزي مشرکين و يهوديان آنها جز محو و ريشه کن شدن دين اسلام چيز ديگري مي خواستند ؟ قهرا اينجاست که هر انسان معتقد به دين ، مجاب مي شود که عمل علي - عليه السلام - در روز خندق حقيقتا بالاتر از عبادت ثقلين است چون در صورت شکست مسلمانان چيزي از دين باقي نمي ماند بنابراين عبادت جن و انس موضوعا منتفي مي شد . و ديگر مقايسه معنا نداشت .
بحث اين است که رسول گرامي اسلام پيامبري الهي بود و مانند بشري عادي نبود که صرفا کلمات عاطفي بيان دارد بلکه آن حضرت با دارا بودن مقام عصمت و مقام تشريع و تقنين تمام کلمات و گفتارش ناشي از وحي و الهام بوده است . اين مطلب را در قرآن کريم تأييد کرده است که مي فرمايد : « و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي » (13) يعني : پيامبر - صلي الله عليه و آله - برطبق خواسته هاي نفساني حرف نمي زد . بلکه منحصرا فرمايشات پيامبر - صلي الله عليه و آله - متصل به وحي و الهام الهي بود .
آيه ي شريفه ي ديگر مي فرمايد : « و لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنة » (14) يعني پيامبر - صلي الله عليه و آله - الگوي نيکويي است براي شما . آيه ي شريفه ما را ارشاد مي کند بر اينکه پيامبر - صلي الله عليه و آله - گفتار و اعمالش بر ميزان دستور الهي است و ما آن حضرت را بايد الگو قرار دهيم .
آيات فراواني دلالت مي کند که پيامبر - صلي الله عليه و آله - تمام اعمال و گفتارش ريشه در وحي و الهام دارد . و فرمايشات آن حضرت توأم با فلسفه و دلائل الهي بيان شده است لذا با تعبد به اينکه اين کلام « ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين » از صاحب شريعت و از کسي که متصل به وحي بوده مانند ديگر کلمات و تشريعات پيامبر - صلي الله عليه و آله - که به آنها متعبد و معتقد هستيم ، متعبد و معتقد مي شويم .
اما درباره ي خلفاي ديگر نکاتي قابل ذکر است . در مورد اينکه در زمان حيات رسول الله - صلي الله عليه و آله - اين سه خليفه در جنگ ها حضور داشتند يا نه و يا چه خدماتي مي کردند خبر خاصي نقل نشده است . در تاريخ و سيره در باب جنگ هاي پيامبر - صلي الله عليه و آله - از سعد بن عباده و سعد بن معاذ و رافع بن خديج و ديگر صحابه که به رسول خدا - صلي الله عليه و آله - مشورت مي دادند و يا براي سربازان اسلام نان و خرما تهيه مي کردند رواياتي نقل شده است ولي از اينان چندان خبري نيست تنها مغازي واقدي در بيان جنگ خندق درباره ي عمر بن خطاب مي نويسد : « بعد از آنکه عمرو بن عبدود به دست علي بن ابي طالب کشته شد ، بقيه ي ياران عمرو يعني نوفل و ضرار ابن الخطاب و ... پا به فرار گذاشتند به دنبال آنها زبير بن عوام و عمر بن خطاب رفتند و با هم درگير شدند تا اينکه ضرار بن خطاب مشرک با نيزه به طرف عمر بن خطاب حمله ور شد و نيزه به بدن عمر خورد ضرار نيزه را از بدن عمر برداشت و گفت اينکه تو را نمي کشم منتي است بر گردن تو که به ياد داشته باشي و من قسم خورده ام که کسي از قريش را نکشم بعد ضرار با کمال آرامش بدون کمترين ترس و واهمه اي پشت به عمر کرد و از خندق عبور نمود و به ابوسفيان و يارانش پيوست .
آيا اگر عمر بن خطاب در مقابل عمرو بن عبدود پهلوان معروف عرب قرار مي گرفت چه مي شد ؟ وقتي ضرار بن خطاب که به مراتب پايين تر از عمرو بود عمر بن خطاب را حريف جدي در ميدان جنگ به حساب نياورد پس مقايسه ي بين علي بن ابي طالب و عمر بن خطاب غلط و گمراهي بزرگي است يا در جنگ خيبر همه ي سيره نويسان نقل کرده اند : در جنگ خيبر رسول خدا - صلي الله عليه و آله - روز اول پرچم را به دست ابابکر داد او رفت و شکست خورده برگشت ، روز دوم پرچم را به دست عمر بن خطاب داد او نيز رفت و شکست خورده برگشت ، رسول خدا - صلي الله عليه و آله - فرمود : فردا پرچم را به دست کسي مي دهم که به اذن خداوند با فتح و پيروزي برمي گردد سيره نويسان مي نويسند آن شب بزرگان صحابه تا پاسي از شب با خود فکر مي کردند که شايد فردا پرچم به دست او سپرده شود ، صبح بعد از نماز همه بر همديگر سبقت مي گرفتند براي پيوستن به اول صف لشکر که شايد پيامبر - صلي الله عليه و آله - ببيند و پرچم را به دست او بدهد ، پيامبر - صلي الله عليه و آله - بعد از طلبيدن، پرچم علي بن ابي طالب را خواست در حالي که آن بزرگوار به ناراحتي چشم مبتلا بود . حضرت آب مبارک دهان را به چشم او ماليد و پرچم را به دست او داد ، علي - عليه السلام - در آن روز «مرحب» را که قوي ترين پهلوان يهود بود به قتل رسانيد . درب قلعه ي خيبر را که نقل شده هشت نفر آن را نمي توانستند از جا حرکت دهند با يک دست از جا کند و قلعه را فتح کرد . (15) .
آيا عمل و عبادت علي بن ابي طالب - عليه السلام - با خلفاي ديگر قابل قياس مي باشد ؟ آيا به خاطر اينکه ابابکر و عمر بعد از پيامبر - صلي الله عليه و آله - به هر دليلي خلافت را به دست گرفت مي شود کسي بگويد که شکست عمر و ابابکر در روز خيبر بالاتر از عبادت جن و انس است ؟!!!
آيا صحيح است که کسي معتقد شود ، جان سالم به در بردن عمر از نيزه ي ضرار و منت گذاشتن آن مشرک در روز خندق افضل از عبادت جن و انس است ؟ !!!
درباره ي علي بن ابي طالب نقل مي کنند: سعد بن عباده در همه ي جاها پرچمدار رسول الله - صلي الله عليه و آله - بود در حال صلح ، موقعي که جنگ پيش مي آمد پرچم را به دست علي بن ابي طالب - عليه السلام - مي داد . (16) مضمون روايت صراحت دارد که همه ي جنگ هاي پيامبر - صلي الله عليه و آله - با پرچمداري علي بن ابي طالب به پيروزي رسيده است . اين است معناي کلام رسول الله - صلي الله عليه و آله - که عبادت علي - عليه السلام - بالاتر از عبادت جن و انس است .
اما خليفه ي سوم عثمان بهتر است وي را در کنار خلفاي بني اميه قرار دهيم . در تاريخ و سيره فضيلت و خدمت نظامي شايان ذکري در زمان پيامبر - صلي الله عليه و آله - يا در زمان خلفاي قبل از خود و نه در زمان خلافت خودش ، براي او نقل نشده است جز اينکه به عثمان ذوالنورين لقب داده اند يعني دو تن از دختران پيامبر - صلي الله عليه و آله - يکي پس از ديگري به عقدش بوده است ، آيا صرف داماد پيامبر بودن فضيلت است ؟
و فضيلت ديگري که علماي اهل سنت به آن معتقداند اينکه عثمان قرآن را جمع آوري کرد و اين دو فضيلت با بدعت هايي که در زمان خلافتش انجام داد برابري نمي کند .
عثمان در زمان خلافتش بيت المال را منحصرا در اختيار بني اميه قرار داده بود . (17) وي در زمان خلافتش تمام والي ها و حاکمان ولايات اسلامي را از بدترين افراد بني اميه تعيين کرده بود ، وقتي آنها بر مسلمين ظلم روا مي داشتند عثمان به شکايات مسلمين اعتنايي نمي کرد ، او حکم بن العاص و مروان پسر او را که مطرود رسول خدا - صلي الله عليه و آله - و ملعون به زبان آن حضرت بودند از تبعيد به مدينه برگرداند و مروان ملعون را بر امور مسلمين مسلط گردانيد .
.
1. بدايه و نهايه ، جلد 7 ، ص 224 ، ابن کثير ، دارالمعارف و دارجزم بيروت طبع 1416 .
استعاب ، ج 3 ، ص 197 ، دارالکتب العلميه ، بيروت ، ط اول 1415 ه ، عبدالبر قرطبي .
اسدالغابه ، ج 3 ، ص 590 ، ابن اثير علي بن محمد جزري شوکاني ، متولد 630 ، ط دارالفکر بيروت 1409 ه .
2. استعاب ، ج 3 ، دارالکتب العلميه ، بيروت ، ط اول 1415 ه ، عبدالبر قرطبي .
3. سيره ي حلبيه ، جلد 2 ، ص 319 ، و ص 320 ، مکتبه الاسلاميه بيروت ، علي بن برهان الدين شافعي .
4. تاريخ طبري ، ج 2 ، ص 22 ، ابوجعفر محمد بن حرير طبري ، متوفاي 310 ، ط دوم ، 1408 ه ، دارالکتب العلميه بيروت .
5. تاريخ طبري ، جلد 2 ، ص 60 ، ابوجعفر محمد بن جرير طبري ، متوفاي 310 ، ط دوم 1408 ه ، دارالکتب العلميه بيروت .
6. بحارالانوار ، ج 19 ، ص 111 ، محمد باقر مجلسي ، م 1111 ، دارالکتب الاسلامية ، تهران ، چاپ دوم ، 1361 ش .
7. تاريخ طبري ، ج 2 ، ص 90 ، ابوجعفر بن جرير طبري ، متوفاي 310 ، ط دوم ، 1408 ه ، دارالکتب العلميه بيروت
8. تاريخ طبري، ج 2، ص 129، ابوجعفر بن جرير طبري، متوفاي 310، ط دوم، 1408 ه، دارالکتب العلميه بيروت فروغ ابديت ، جلد 2 ، ص 129 ، مرکز انتشارات دفتر تبليغات قم ، سال انتشار 1366 ش ، جعفر سبحاني .
9. ينابيع الموده ، ج 1 ، ص 92 ، انتشارات العملي المطبوعات بيروت ، نوشته ي سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي .
10. فروغ ابديت ، جلد 2 ، ص 133 ، مرکز انتشارات دفتر تبليغات قم ، سال انتشار 1366 ش ، جعفر سبحاني .
11. ترجمه ي سيره ي ابن هشام ، ج 2 ، ص 160 ، مترجم سيد هاشم رسولي ، چاب دم ، 1364 ش قم .
12. سيره ي حلبيه ، ج 2 ، ص 319 ، 320 ، علي بن برهان الدين حلبي شافعي ، ناشر المکتبه الاسلاميه بيروت ينابيع الموده ، ج 1 ، ص 93 ، موسسه ي اعلمي المطبوعات بيروت ، نوشته ي سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي .
13. قرآن کريم ، سوره نجم ، آيه 3 و 4 .
14. قرآن کريم ، سوره ي احزاب ، آيه 21 .
15. بدايه و نهايه ، جلد 7 ، ص 225 ، ابن کثير ، متوفاي 774 ، دارالمعارف ، ط 1416 ه ، دارالحزم ، بيروت سير اعلام النبلا ، ج 2 ، ص 618 ، دارالفکر ، بيروت ، ط اول 1417 ، شمس الدين ذهبي ، متوفاي 748 ؛ تاريخ طبري ، 2 ، ص 107 ، محمد بن جرير طبري ، دارالکتب العلميه ، ط : دوم ، 1408 ، بيروت ، ترجمه سيره ابن هشام ، ج 2 ، ص 228 ، مترجم هاشم رسولي ، ج دوم .
16. اسدالغابه ، ج 3 ، ص 294 ، ابن اثير علي بن محمد جزري ، متوفاي 603 ، دارالفکر بيروت ط 1409 ه .
17. ترجمه مروج الذهب ، ج 1 ، ص 695 ، ترجمه ي ابوالقاسم پاينده ، چاپ پنجم ، 1374 ش ، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي .
18. ترجمه ي مروج الذهب ، ج 1 ، ص 691 ، ترجمه ي ابوالقاسم پاينده ، چاپ پنجم ، 1374 ش ، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي .
منبع:مقاله پاسخ به شبهه، عبادت علي (ع) بالاتر از عبادت ثقلين است
نظرات شما عزیزان: