همۀ اهداف و غایات، متوقفّ بر مقدّمات است !
عن الصادق (علیهالسلام) َ قَالَ علیه السلام : لِرَجُلٍ أَحْكِمْ أَمْرَ دِينِكَ كَمَا أَحْكَمَ أَهْلُ الدُّنْيَا أَمْرَ دُنْيَاهُمْ وَ إِنَّمَا جُعِلَتِ الدُّنْيَا شَاهِداً يُعْرَفُ بِهَا مَا غَابَ عَنَّا مِنَ الْآخِرَةِ فَاعْرِفِ الْآخِرَةَ بِهَا وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى الدُّنْيَا إِلَّا بِالاعْتِبَار/ الشافی، ص 850 امام صادق فرمود: كار دينت را استوار ساز، چنانكه دنياداران، كار دنيايشان را استوار مىسازند؛ زيرا دنيا، در حقيقت، علامت و گواهى قرار داده شده تا با آن، غيب دنيا، يعنى آخرت، شناخته شود. پس به وسيله دنيا، آخرت را بشناس و به دنيا ، جز با ديده اعتبار منگر.
آنطور که مردم دنیا در کار دنیا محکم کاری میکنند، انواع و اقسام حیلهها و شگردها و زبانبازیها را بهکار میبرند برای اینکه کار دنیایشان رو به راه بشود! اگر یک مَنفذی و راهی وجود داشته باشد که آنها را به آن منافع مطلوبِ خودشان نزدیک کند و به ذهن آنها برسد، حتما آن راه را خواهند پیمود، یعنی رها نمیکنند. ببینید اهل دنیا دربارۀ دنیایشان چطورند، شما هم دربارۀ دینتان اینطور باشید! میفرمایند: ما دنیا را یک شاهدی، نمونهای، آینهای از آخرت قرار دادیم. یک اموری را در دنیا مشاهده میکنید، اینها را اماره قرار بدهید برای شناخت آنچه در مورد آخرت باید انجام داد. مراد این است اهداف و اغراضی که در دنیا دارید، جز از طریق وسائلش، این اغراض به دست نمیآید. مثلاً اگر بخواهید سلامت جسمانی پیدا کنید، یک ابزارهایی دارد، نمیشود انسان بدون ورزش، بدون خوردن غذای مقوّی، بدون زندگی کردن در هوای خوب، متوقع باشد که مزاج سالم و بدنِ نیرومندی داشته باشد! همۀ اهداف و غایات، متوقفّ بر مقدّمات است. در مورد آخرت هم همینطور است، این که انسان بخواهد به اهداف اخروی، به رضوان الهی دست بیابد در حالی که مقدمات آن را انجام ندهد، این، شدنی نیست، عملی نیست. نه تضرّع، نه استغفار، نه اعمالِ واجب، نه اجتناب از محرّمات، اگر هیچکدام نباشد در عین حال انسان توقع داشته باشد آن اغراض و اهداف و خواستههای اخروی برای او فراهم بشود، این، امکان ندارد، همچنان که در دنیا امکان ندارد. به دنیا جز با چشم اعتبار نگاه نکن! نگاه کنید در امور دنیا و از آن، عبرت بگیرید که به درد آخرتتان بخورد.
[ شرح حدیث از امام خامنه ای در ابتدای درس خارج ، 22/2/92 ]
هر دو اختیارش دست خود بشر است !
انسان از یک طرف به جایی میرسد که جبرئیل هم نمیتواند همراه او برود و از یک طرف مسیری را طی میکند که گرگها هم از پشت سرش بر میگردند و میگویند ما تا این اندازه حاضر نیستیم؛ این هر دو اختیارش دست خود بشر است: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا». خیال نکنید که انسان از روز اول، معصیت کار بوده است اشتباهات، تو را بیچاره کرده است همچنان که بشر از اول معتاد نیست. کجسلیقگی مبتلایش کرده و الان دیگر نمیتواند کاری بکند. کج سلیقگی در اسلام و در راه حق و باطل از همه بدتر است.
[ آیت الله بهاء الدینی ، شهرۀ آفاق ، قم ، هنارس ، چاپ دوم،92 ، ص 36 ]
حکمی از فتنه و آزمایش!
مردی به امام علی(علیه السلام) گفت: ای امیرالمؤمنین ما را از فتنه آگاه کن، آیا نسبت به فتنه از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) سؤالی نفرمودهای؟ حضرت در پاسخ فرمود: آنگاه که خداوند آیه 1 و 2 سوره عنکبوت را نازل کرد که آیا مردم خیال میکنند همان که گفتند ایمان آوردهایم، بدون آزمایش رها میشوند؟ دانستم که تا پیامبر(صلی الله علیه و آله) در میان ما (پشتوانه فکری و عملی) است ما مورد فتنه قرار نمیگیریم. پرسیدم ای رسول خدا! این فتنه و آزمایش کدام است که خدا شما را بدان آگاهی داده است؟ حضرت فرمود: ... ای علی! همانا این مردم به زودی با اموالشان دچار فتنه و آزمایش میشوند و در دینداری بر خدا منت میگذارند، با این حال انتظار رحمت او را دارند و از قدرت و خشم خدا، خود را ایمن میپندارند، حرام خدا را با شبهات دروغین و هوسهای غفلتزا، حلال میکنند ... و رشوه را با این عنوان که «هدیه» است و ربا را با عنوان اینکه «نوعی معامله» است، حلال میشمارند! گفتم: ای رسول خدا! در آن زمان مردم را در چه پایهای(حکمی) بدانم؟ آیا در پایه(حکم) ارتداد؟ یا فتنه و آزمایش؟ حضرت فرمود: در پایه ایی از از فتنه و آزمایش.
[ نهجالبلاغه - خطبه 156 ]
خاصیت بندگی خدا !
روح عبادت ياد پروردگار است . روح عبادت اين است كه انسان وقتى كه عبادت مى كند، نمازى مى خواند، دعايى مى كند و هر عملى كه انجام مى دهد، دلش به ياد خداى خودش زنده باشد. ... امام صادق ( علیه السلام) به فضیل فرمود: یا فُضَیلُ ! اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ ؛ ای فضیل! آیا تومی دانی كه عبودیت چیست؟ آیا می دانی عبودیت چه گوهری است؟ عبودیت گوهری است كه ظاهرش عبودیّت است و كنه و نهایت و باطنش، آخرین منزل و هدف و مقصدش ربوبیّت است. ممکن است بگویید یعنی چه ؟ آیا امام صادق علیه السلام خواسته بفرماید که عبودیّت اولش بندگی است و آخرش خدایی؟ آیا می خواهد بگوید که یک بنده از بندگی به خدایی می رسد؟ نه در تعبیرات ائمه هرگز چنین تعبیراتی نمی آید. ... مقصود غیر از این حرفهاست.یک شعر معروفی است که می گوید:
از عبادت می توان الله شد نی توان موسی کلیم الله شد
خیلی عجیب است ! می گوید از عبادت نمی شود موسای کلیم الله شد ولی از عبادت می شود الله شد. یعنی چه ؟! ... اصلاً ربوبیّت یعنی تسلّط، خداوندگاری، نه خدایی. فرق است میان خداوندگاری و خدایی. خداوندگاری یعنی صاحب بودن ، صاحب اختیار بودن.( وقتی عبدالمطلب در جواب ابرهه گفت «انا رب الابل»؛ نمی خواست بگوید من خدای این شتران هستم ؛ می خواهد بگوید من خداوندگار و صاحب این شتران هستم . ) هرکسی مالک هر چیزی هست ربّ و خداوندگار آن چیز هم هست .
عبودیّت بندگی خدا ، خاصیتش این است که هرچه انسان راه بندگی خدا را بیشتر طی کند بر تصاحب و قدرت خداوندگاری اش افزوده می شود.چطور ؟ با تسلط بر نفس و خاطرات نفسانی و ...
[ شهید مطهری ، آزادی معنوی ، صص 47 تا 53 . ]
قصه ما و جنگ ، قصه ماهی و دریا شده بود !
یک بار مادر آمد که ما دختری دیده ایم ، خوبست و پسندیده ایم امّا تو نمی پسندی. گفتم : « چطور » گفت: « با شرط جبهه تو جور در نمی آید. » (گفتم) پس هیچی ، اولین شرط من این است که تا جنگ هست من هم در جبهه هستم ! آن روز روی این مسئله بیشتر فکر کردم ؛ واقعاً من دیوانه می شدم اگر می فهمیدم در جبهه عملیات هست و من در شهرم ! قصه ما و جنگ ، قصه ماهی و دریا شده بود . حاضر نبودم حتی مشقّات، گرسنگی، بی خوابی و اندوه جبهه را به یک روزِ بی خیالی در شهر بفروشم. طولی نکشید که خبر دادند دختری همه شرایط مرا قبول کرده است. قرار شد شخصاً به دیدن دختر خانمی بروم که مرا با شرایط سختم پذیرفته بود. در دلم او را که رزمنده مجروحی مثل مرا به همسری می پذیرفت تحسین می کردم. امّا حاضر نبودم وعده و وعید بدهم. اتفاقاً مشکلاتم را کمی بزرگ تر کردم و با جدیّت گفتم : « گاهی پیش می یاد که من شش ماه در جبهه می مانم و به مرخصی نمی آیم. در عملیاتها تا زخمی نشده ام عقب بر نمی گردم مگر این که مسئولیت مان را عوض کنن . توی زمین خدا هیچی ندارم، بدنم هم درب و داغون است و با این حال تا آخر جنگ اگر زنده باشم در خدمت جنگم. بعد از آن هرچه خدا بخواهد. انصافاً هر چه گفتم پذیرفت. با این که شانزده سال داشت اما آماده بود او هم زندگی و آرزوهایش را وقف جبهه کند.
[ معصومه سپهری ، نورالدین پسر ایران – خاطرات سید نورالدین عافی – چاپ سی و پنجم ، ص 237 238]
یک استفتاء
سوال: آيا منظور از کشيدن کف دست بر پيشانى در تيمم تا سر انگشتان است يا فقط کف دست کافى است؟ همچنين بر پشت دستها؟
جواب: کف دست به تنهايى کفايت نمىکند و کشيدن تا سر انگشتان لازم است، و نسبت به پشت دست هم بايد تا سر انگشتان باشد.
( استفتائات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در سایت معظمً له به آدرس: leader.ir )
نظرات شما عزیزان: