جهت گيري در برابر معاويه
[امام] حسين [ع] حتي پس از مرگ [امام] علي [ع] [اميرالمؤمنين عليه السلام] نيز به عنوان يك شخصيت برجسته و بارز ظاهر شد؛ نمونه اين مسئله را ميتوان در روابط او با معاويه ديد: او برادرش [امام] حسن [ع] را به خاطر دست كشيدن از قدرت مورد انتقاد قرار داد، اما خود با گرفتن حقوقي به مبلغ يك يا دو ميليون درهم از معاويه به كار انجام شده تن در داد؛ او غالباً به دمشق جايي كه انعام بيشتري دريافت مينمود، سفر ميكرد.[1] چندين بار حتي قبل از مرگ [امام] حسن [ع]، شيعيان به او پيشنهاد قيام دادند اما پاسخ هميشه يك كلام بود: "تا زماني كه اين مرد [معاويه] زنده است، هيچ كاري نميتوان انجام داد.... رهنمود آن است كه همواره به فكر انتقام جويي آتي باشيد ولي دربارهاش هيچ نگوييد"3. معاويه عليرغم اينكه به وسيله حاكم مدينه، مروان بن حكم، از رفت و آمد زياد شيعيان با [امام] حسين [ع] خبردار شده بود اما از آن ترس و وحشتي نداشت. او با دورانديشي به مروان توصيه كرد كه از درگيري با [امام] حسين [ع] پرهيز كند و در نامهاي به [امام] حسين [ع]، ضمن وعده بخششهاي فراوان او را از درگير شدن با خود بر حذر داشت. ماجرا با جوابي مكتوب و غرورآفرين از سوي [امام] حسين [ع] كه به نظر نميرسيد، معاويه را نگران كرده باشد خاتمه يافت.4 تنها در دو موقعيت بود كه [امام] حسين [ع] بي باكانه عمل كرد: زماني كه او از حق خود در مورد مالكيت اموال مشخصي در برابر بعضي امويان قدرتمند دفاع كرد5 و زماني كه معاويه از مقامات بلند پايه حكومتي خواست تا جانشيني فرزندش يزيد را به رسميت بشناسند [امام] حسين [ع] يكي از پنج نفري بود كه از پذيرفتن چنين ادعايي كه اساسي جديد براي حق جانشيني خلافت تعريف ميكرد، سرباز زد.
خودداري از بيعت با يزيد بعد از مرگ معاويه و پيامدهاي آن
بيدرنگ بعد از مرگ معاويه ( رجب 60 ق/ مارس- آوريل 680م) حاكم مدينه، وليدبنعتبه بن ابي سفيان به دستور يزيد، [امام] حسين [ع] و عبدالله بن زبير را نابهنگام به كاخ فراخواند و از آنها خواست تا در برابر خليفه جديد سر تعظيم فرود آورند. هر دوي آنها كه به مرگ معاويه پي برده بودند، عليرغم اينكه نگران جان خويش بودند، تصميم گرفتند؛ همچنان از بيعت امتناع ورزند. در حالي كه ابن زبير شب بعد از آن به مكه گريخت، [امام] حسين [ع] به همراه يارانش به كاخ رفت و بعد از اظهار همدردي و تسليت، به اين بهانه كه براي معتبر بودن بيعت بايد آن را علني انجام داد، تعويق آن را خواستار شد، او موفق شد تا بيعت را براي دو روز به تأخير اندازد ولي عاقبت شبانگاهان به همراه خانواده خويش ولي از بيراهه به مكه گريخت. عليرغم اصرار مروان به وليد بن عتبه براي توسل به زور، او تمايلي براي اتخاذ اقدامات جدي عليه سبط پيامبر نداشت و به علت اين سستي از مقام خويش بر كنار شد. موقعيت ايجاد شده در مكه بعد از ورود ابن زبير و [امام] حسين [ع] نميتواند موقعيتي عادي بوده باشد. ساكنان مكه، تمايل به همراهي با [امام] حسين [ع] داشتند و ابن زبير كه از قبل در دل آرزوهايي نهان داشت، متهم به حسادت نسبت به [امام] حسين [ع] بود.6
منابعي در باره شورش [امام] حسين [ع] و پايان غمانگيز آن:
به غير از بعضي نسخ خطي كتابخانه برلين كه به ابومخنف منسوب است7 - و نگارنده اين مقاله مشغول مطالعه و بررسي آنهاست - و نشان از وثاقت و اعتبار نسبي يا كامل آنها دارد، مهمترين متون درباره اقدام [امام] حسين [ع] و نتيجه غمانگيز آن در كربلا، كتب طبري و بلاذري است. اولي احاديث بسيار زيادي درباره وثاقت ابومخنف(د.ح. 157ق/774م) نقل ميكند؛ همچنين او به نقل احاديث نسبتاً زياد هشام بن محمد كلبي كه بيشتر آنها را از طريق استاد خويش ابومخنف دريافت كرده ميپردازد و نيز تعداد اندكي از احاديثي كه با اسناد ايشان از ديگر محدثين نقل شده، اگرچه اين احاديث گونههاي اندكي به موارد پيشين ميافزايد كه بيشترشان نيز فاقد اهميتند. بلاذري تقريباً هميشه از همان منابعي كه طبري استفاده كرده، سود ميجويد، اما غالباً آنها را با عبارت "قالوا" خلاصه مينمايد. او همچنين بعضي جزييات و قسمتهاي اضافي را ارائه ميكند. دينوري، يعقوبي، ابن عبدربه و ديگران از آنجايي كه تقريباً تمام گزارشهاي مستمر ايشان بر ابومخنف استوار گشته، چيز تازه اي به دانش ما نميافزايند. اهميتي كه حتي در ميان شيعيان به اثر اين طرفدار [امام] حسين [ع] داده شد، چشمگير بود، چرا كه نويسندگان متقدم شيعه (براي مثال مفيد،413ق /1022م) و يا كساني كه از قابليت كافي نقد براي حذف اضافات موهوم و خيالي برخوردار بودند عمدتاً از مجموعه احاديث اوست كه گزارش خود از اقدام [امام] حسين [ع] را نقل كردهاند(تشيع آنها خودش را در جايي ديگر جلوهگر ميسازد). تغييرات نسبي در داستان اقدام [امام] حسين [ع] (ظاهراً از قرن 7 ق/13 م آغاز ميشود)ورود گزارشهاي خيال پردازانه، امري كاملاً متأخر است. (جنگهاي تن به تن كه در آنها دشمنان [امام] حسين [ع] به وفور كشته ميشوند، [امام] حسين [ع] همچون شيري از خود دفاع ميكند و به كشتار مهاجمان ميپردازد و افسانههايي[2] از اين دست). كه به شدت مورد نقد ابنكثير8 قرار گرفته است.
نظرات شما عزیزان: