به گزارش اقتصادنیوز،کامران کرمی خبرنگارحوزه دیپلماسی در این باره نوشت:تماسهای تلفنی وزرای خارجه ایران و امارات عربی متحده پس از نزدیک به پنج سال تنش را که با اعدام شیخ نمر روحانی شیعه عربستانی در دی ماه ۹۴ و حمله به سفارت و کنسولگری ریاض در تهران رقم خورد باید نقطه عطفی در روابط تهران و ابوظبی به حساب آورد. کمکهای بشردوستانه امارات به ایران در بحبوحه کرونا و رایزنی وزرای خارجه دو کشور درخصوص مسائل منطقه که در گفتوگوی تلفنی شیخ عبدالله بن زاید و محمد جواد ظریف صورت گرفت، این پرسش را مطرح کرده است که آیا ایران و امارات درصدد هستند تا مجددا به برقراری روابط کامل دیپلماتیک اقدام کنند؟ در این گزارش به پنج عامل تاثیرگذار در تغییر رویکرد امارات در قبال ایران اشاره شده است.
رقابت محدود ژئوپلیتیک
شاید اصلیترین عاملی که باعث انعطاف در مواضع امارات در قبال ایران شده است، به رقابت محدود ژئوپلیتیک بین دو کشور برمیگردد. امارات برخلاف عربستان که خود را در یک رقابت تمام عیار ژئوپلیتیک و ژئوکالچر (هویتی-گفتمانی) با ایران میبیند که در سالهای اخیر به مرز تنش بیسابقه و حتی احتمال درگیری نظامی بین تهران و ریاض کشیده شد، چنین فهم و برداشتی از تهدیدی فوری به نام ایران ندارد.
اگرچه جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس همواره بهعنوان یک عامل اختلافبرانگیز در روابط ایران و امارات آن هم با شیخ نشین شارجه مطرح بوده، اما هیچ گاه تبدیل به یک عامل تهدیدکننده روابط دو کشور عمل نکرده است و اماراتیها بیشتر تلاش کردهاند تا آن را در یک سطح کلانتر و در روابط ایران و اعراب و در نشستهای شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب مطرح کنند و در عمل هیچگونه اقدام عملی و نظامی در این خصوص انجام ندادهاند. بنابراین فقدان اختلافات بنیادین هویتی و مهمتر از آن چگونگی فهم از تهدیدی به نام ایران باعث شده تا با تغییر فضا زمینه برای برقراری تماسها و کانالهای دوجانبه فراهم شود.
حفظ روابط سیاسی
عامل دیگری که در برقراری تماس بین وزرای خارجه دو کشور نقش ایفا کرده، حفظ روابط سیاسی بین تهران و ابوظبی است. امارات برخلاف عربستان که در دیماه ۹۴ روابط سیاسی خود را با ایران قطع کرد، با فراخواندن سفیر خود از تهران و حفظ روابط سیاسی در سطح کاردار تلاش کرد تا هم در کارزار فشار عربستان بر ایران همراهی خود را با ریاض نشان دهد و هم گوشه چشمی به روابط آتی با تهران داشته باشد. در واقع این زیرکی ابوظبی در برقراری تماسها و احتمالا در آینده نه چندان دور دیدار وزرای خارجه ایران و امارات نقش مهمی در بازگشت از سیاست فشار به رقابت محدود خواهد داشت. چون بازگشت به کار سفیر و از سرگیری روابط کامل سیاسی بین دو بازیگر بسیار راحتتر از زمانی است که هیچگونه روابطی برقرار نباشد و سفارتخانههای دو کشور تعطیل باشند. از این منظر بخشی از زمینههای تماس بین بن زاید و ظریف را باید ناشی از این متغیر مهم ارزیابی کرد.
عنصر تجارت
نقش تجارت در روابط ایران و امارات به نسبت سایر بازیگران شورای همکاری خلیج فارس چشمگیر و قابل مقایسه با سطح روابط اقتصادی ایران با دیگر همسایگان خود نیست. این مساله هم به دلیل حضور پرشمار ایرانیها در دوبی است که نزدیک به ۶۰۰ هزار نفر را شامل میشود و هم به دلیل نوع حضور ایرانیها که عمدتا در کسب و کارها مشغول به کار هستند.
مساله دیگر نقش واسطهای امارات در ورود مجدد کالا به ایران است که از این نظر دبی را دروازه ورود برخی کالاهایی که ارسال مستقیم آنها به ایران مقدور نیست، میدانند. در این میان مجموع مراودات تجاری ایران و امارات در سال ۱۳۹۷ در حدود ۵/ ۱۲ میلیارد دلار بوده است. این عدد سهم بیش از ۱۴ درصدی امارات را در تجارت خارجی ایران نشان میدهد.
نقش دبی در این فضا بسیار حائز اهمیت است و یکی از دلایلی که باعث شد تا شاهد برخی انتقادات از رویکرد محمد بن زاید ولیعهد امارات در منطقه باشیم، به انتقادات دبی و شخص شیخ محمد بن راشد آل مکتوم امیر این امارات بازمیگردد. شرایط اقتصادی و به تبع آن شرایط سیاسی در امیرنشین دبی بهعنوان پرجمعیتترین امیرنشین کاملا با ابوظبی متفاوت است. مهمترین این تفاوت هم در سهم تنها ۲ درصدی صادرات نفت خام در رشد اقتصادی این امیرنشین است. به ناچار این امیرنشین برای توسعه خود متوسل به جذب سرمایهگذاران خارجی و گسترش زیرساختهای تسهیل تجارت شده است. بنابراین روشن است که فشارهای داخلی نیز در تغییر رویکرد ابوظبی بهعنوان مرکز سیاسی تصمیمگیری در امارات نقش مهمی در تلطیف روابط با ایران داشته است.
ناکامی راهبرد فشار حداکثری
در سطح منطقهای و بینالمللی نیز عاملی که در تغییر برخی رویکردهای امارات در قبال ایران تاثیرگذار بوده و میتواند باشد، ناکامی راهبرد فشار حداکثری دولت ترامپ در قبال ایران است. از سال ۲۰۱۷ و با سفر ترامپ به ریاض که اولین زمینههای شکلگیری کمپین فشار علیه ایران با مشارکت عربستان و امارات فراهم شد، ریاض و ابوظبی با ایفای نقش در راهبرد ترامپ تلاش کردند تا زمینههای تغییر رفتار ایران در منطقه را فراهم کنند. اما با عدم تمایل دونالد ترامپ برای حمله نظامی به ایران و شکلگیری مجموعه اتفاقات سال گذشته در خلیج فارس که منجر به حمله به نفتکشها، پهپاد آمریکایی و تاسیسات نفتی عربستان سعودی شد، امارات با تردید نسبت به موفقیت سیاست ترامپ در قبال ایران، درصدد برآمد تا برخی کانالها در روابط با ایران را احیا کند. این سیاست که موجب برخی گشایشها در روابط ارزی ایران و امارات و سفر هیات مرزبانی امارات به تهران برای بحث درخصوص امنیت دریانوردی شد، منجر به تغییر نگاه امارات به استراتژی دنبالهروی از آمریکا و عربستان شد که تا مقطع کنونی در حال بروز دادن نشانههای خود است.
اختلاف با عربستان در یمن
دلیل دیگر در تغییر رویکرد امارات نسبت به ایران را باید به بروز برخی اختلافات سیاسی و میدانی ابوظبی و ریاض در جنگ یمن تعبیر کرد. امارات که از سال ۲۰۱۵ با نقشآفرینی در ائتلاف عربی متحد عربستان وارد جنگ یمن شد، در شرایط کنونی در تلاش است تا با تسلط بر جنوب یمن که دارای ارزش اقتصادی و ژئوپلیتیک است، نیروهای وفادار و نزدیک به خود را تقویت کند تا در شرایط مذاکرات سیاسی آینده، بتوانند با چانهزنی منافع ابوظبی در یمن را تحقق بخشند.
بهنظر میرسد که امارات در شرایط کنونی نسبت به تحقق و موفقیت مذاکرات سیاسی بین گروههای یمنی متمایل است و طبیعتا میتواند از نقش ایران برای موفقیت این مذاکرات با انصارالله استفاده کند.
از این رو این پنج عامل نقش مهمی در تلطیف نگاه امارات به ایران داشته و بهنظر میرسد که میتوان نسبت به آینده روابط سیاسی بین دو کشور خوشبین بود. اگرچه همانطور که سفیر امارات در واشنگتن گفته که صحبت از برقراری روابط هنوز زود است، گشایش در روابط تهران و ابوظبی علاوه بر وجود اراده در طرف اماراتی به تسهیل شرایط منطقهای و بینالمللی هم نیازمند است که مهمترین آن، تغییر استراتژی امارات از دنبالهروی به سمت توازن در روابط با آمریکا و عربستان است.
نظرات شما عزیزان: