تاريخچهی انقلاب اسلامی - شرح رويدادها از سال 1340 تا پايان سال 1356
دهم فروردین 1340
حضرت آيتاللَّه العظمي سيدحسين طباطبايي بروجردي در حدود سال 1254 شمسي در بروجرد به دنيا آمد و پس از فراگيري مقدمات در زادگاه خود راهي نجف اشرف گرديد. ايشان در نجف از استادان نامدار زمان از قبيل آخوند خراساني، شيخالشريعه اصفهاني و سيدمحمدكاظم يزدي استفاده برد و به مدارج والاي علمي و فقهي دست يافت.
آيتاللَّه بروجردي پس از اخذ اجازات متعدد اجتهاد، در بروجرد سكني گزيد و به امور علمي و مذهبي پرداخت. اما پس از مدتي، به اصرار فضلاي حوزه علميه قم، در سال 1324 ش راهي آن حوزه مبارك گرديد و زعامت آن را به عهده گرفت. حضور ايشان بر مسند زعامت حوزه علميه مانع اجراي نقشههاي خائنانه رژيم پهلوي بود و شاه تا زمان حيات معظم له از اجراي برنامههاي ضد ديني خود به صورت آشكار اجتناب ميكرد. آيتاللَّه بروجردي سالهاي متمادي بر مسند تدريس تكيه زد و شاگردان فراواني را تربيت كرد كه حضرات آيات: شهيد مرتضي مطهري، سيد محمد حسيني بهشتي، جعفر سبحاني، عليپناه اشتهاردي، حسين نوري همداني، ناصر مكارم شيرازي، مجتبي محمدي عراقي، سيد مصطفي صفايي خوانساري و دهها عالم فاضل از آن جملهاند. همچنين آثار متعددي از اين فقيه فرزانه به يادگار ماندهاند كه برخي از آنها بدين قرارند: جامع احاديث شيعه، طبقات رجال و حاشيه بركفايه.
سرانجام اين عالم رباني و مرجع عظيم در دهم فروردين سال 1340 ش برابر با 13 شوال 1380 ق در 86 سالگي درگذشت و پس از تشييعي باشكوه، در كنار مسجد اعظم قم كه از آثار ماندگار ايشان است به خاك سپرده شد.
شانزدهم مهر 1341
به موجب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي كه در 16 مهر 1341ش به تصويب هيئت دولت رسيد، شرط اسلام و سوگند به قرآن از شرايط انتخاب شوندگان حذف شده بود و به زنان حق رأي داده ميشد. هدف از تصويب اين لايحه آزادي زنان نبود بلكه توطئه آمريكا و اسراييل براي از بين بردن عفت عمومي و ترويج فساد بود. با آگاه شدن علما از اين مصوبه، مخالفتهاي صريحي از جانب آنان به ويژه حضرت امام خميني(ره) اعلام شد و خواهان الغاي سريع اين مصوبه شدند.
پس از این جلسه مشورتی مراجع عظام قم طی تلگرافهایی اعتراض خود را نسبت به لایحه مزبور ابراز داشتند. اما اسدالله علم به آنها پاسخی نگفت. یکبار نیز علم در نطقی رادیویی تهدید کرد که هر گونه اخلالگری را به شدت سرکوب خواهد کرد. اما سرانجام زیر فشار علما و مردم اسدالله علم مجبور به شکستن سکوت شد. علم در تلگرافی خصوصی گفت: شرایط اسلامی بودن انتخابکنندگان و انتخاب شوندگان همان نظر علمای اسلام است اما در این زمینه باید به حقوق اقلیت های مذهبی نیز توجه داشت.
امام خمینی( ره) با تاکید بر این که این لایحه با یک تلگراف خصوصی ابطال نمیشود، خواستار ادامه تلاش روحانیان تا الغای کامل آن به صورت علنی شدند. رژيم در ابتدا قصد مقاومت در برابر جريانهاي مخالف داشت اما زماني كه رژيم، استواري روحانيت و مردم را ديد و علائم قيام عمومي را مشاهده كرد، در دهم آذر همان سال، با تصويب هيأت دولت اعلام كرد كه تصويبنامه 1341/7/16 قابل اجرا نيست.
دوم بهمن 1341
رژیم پهلوی و در رأس آن محمدرضا در جهت خواستهای استعمارگرانه امریكا و همچنین تغییر فكر مردم ایران دستورالعمل دیكته شده استكبار را كه در كشوهای دیگر به اجرا درآمده بود به عنوان انقلاب سفید (لوايح ششگانه شاه) به مردم ایران عرضه نمود و آن را به رفراندم گذاشت كه با تحريم رفراندم از طرف امام خمینی بازار تهران تعطیل شد و مردم در اطراف بازار اجتماع كردند و تظاهرات بزرگي در مسير ميدان توپخانه، سرچشمه و بهارستان برگزار شد و گروهی به منزل آیتالله خوانساری و آیتالله بهبهانی رفتند.
يكم فروردين 1342
پس از برگزاري رفراندوم قلابي شاه در ششم بهمن 1341 و در شرايطي كه رسانهها داخلي و خارجي يكصدا شاه و انقلاب سفيد او را ميستودند، نغمههاي مخالفت با اين همهپرسي از گوشه و كنار و در رأس آنها از جانب امام خميني بلند شد. حضرت امام طي نشست هفتگي با مراجع و علماي قم، خواهان در پيش گرفتن سياست مشترك عليه رژيم شده و پيشنهاد دادند كه در اعتراض به اعمال رژيم، نوروز 1342 عزاي عموي اعلام شود. اين پيشنهاد با استقبال وسيع شخصيتهاي حوزوي مواجه گرديد و آنان نيز ضمن حمايت از امام، عيد نوروز را عزاي ملي اعلام كردند. پس از اين حركت، شاه در اقدامي وقيحانه با روحانيت اعلام جنگ نمود و مخالفان را به مرگ تهديد كرد. اين عمل محمدرضا پهلوي عكس العمل شديد حضرت امام را به دنبال آورد و ايشان طي سخناني در 29 اسفند 1341در جمع روحانيان، طلاب و مردم قم به افشاگري عليه رژيم پرداخته و بر موضع خود مبني بر اعلام عزاي عمومي در نوروز 42 پافشاري نمودند. به دنبال تحريم نوروز، در برخي از مساجد و حسينيهها و منازل علما و در رأس آن بيت حضرت امام، مجالس عزا برپا شد. اين عمل باعث زير سؤال بردن برنامههاي شاه شد و خشم حكومت را برانگيخت. از اينرو رژيم به اين نتيجه رسيد كه بايد با حركتي قهرآميز، زهر چشمي به نيروهاي مذهبي نشان دهد تا به خيال خود آنان را سر جايشان بنشاند. اين فرصت در دوم فروردين 1342 نصيب مزدوران شاه گرديد و آنان طي يورش به مدرسه فيضيه، درصدد به اصطلاح سركوب حوزه علميه قم و روحانيان برآمدند. اين عمل، وقايع مهمي را در پي داشت كه مهمترين آنها، عكس العمل شديد امام طي سخنراني عاشوراي 1342 ه.ش، دستگيري ايشان و وقوع قيام خونين پانزدهم خرداد 42 ميباشد.
دوم فروردين 1342
عصر این روز مراسم عزاداری در مدرسه فیضیه قم برپا بود كه سربازان مسلح و مأمورین امنیتی محل را محاصره نمودند و سپس گروهی از آنها با لباس مبدل به درون مدرسه رفتند و در میان سخنرانی یكی از گویندگان به او حمله كردند. سپس به طلاب مدرسه فیضیه حمله نمودند و آنها را از حجرههایشان به بیرون پرتا ب كردند و با به شهادت رساندن گروهی از آنان در تاریكی شب محل را ترك كردند.
سيزدهم خرداد 1342
عصر عاشورا بود. سیزدهم خرداد 1342 و مدرسه فیضیه هنوز سیاه پوش شهیدانی که روز دوم فروردین در حمله مامورین نظامی به مدرسه کشته شدهبودند. پیش از این خبر در شهر پیچیده بود که به مناسبت روز عاشورا «آقای خمینی» در فیضیه سخرانی میکند اما همه می دانستند که ساواک هرگز نخواهد گذاشت. ساعت هنوز پنج نشده بود که فریاد « خمینی، خمینی» خیلیها را به خیابان کشاند. وعدهها و تهدیدهای ساواک بیثمر ماندهبود و امام در حلقه جمعیت به سوی مدرسه میآمد تا برای مردم حرفهایی بزند که بنا بود تاریخ و زندگیشان را برای همیشه تغییر بدهد.او در سخنرانی شاه را که آن وقت « سایه خدا بر زمین» بود مورد سوال، سرزنش و انتقاد قرار داد و در حضور دهها هزار تن او را «مرتجع سیاه» و«بدبخت بیچاره» خواند و با مردم بیپرده و صریح سخن گفت: «... امروز به من خبر دادند که عده ای از وعاظ و خطباء تهران را بردهاند سازمان امنیت و تهدید کرده اند که از سه موضوع حرف نزنند:
1- از شاه بدگویی نکنند.
2- به اسرائیل حمله نکنند.
3- نگویند که اسلام در خطر است و دیگر هر چه بگویید آزادند.
تمام گرفتاریها و اختلافهای ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم دیگر اختلافی نداریم و باید دید که اگر ما نگوییم که اسلام در خطر است آیا اسلام در خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنین است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت میگوید از شاه صحبت نکنید از اسرائیل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟ آقای شاه! اینها میخواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند؟ این سخنرانی به زبان مردم و بسیار ساده و تاثیرگذار ایراد شد. هاله جبروت ظل الهی گرداگرد شاه ترک خورد و طلسم وحشت دستگاه مخوف ساواک و نام شاه شکست. به نظر اغلب تاریخ نگاران ایران آن سخنرانی نقطه عطف تاریخ معاصر و حرکتی پهلوانی و شجاعانه در مقابل ستم حکومتی قدرتمند بود که در نهایت، بعدها به سقوط سلطنت در ایران انجامید اما شاه دلگرم به پشتیبانی قدرتهای خارجی به جای تامل و اصلاح به خشونت و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت امام خمینی را صادر کرد.عزاداری عاشورایی در روزهای سیزدهم و چهاردهم خرداد در تهران و قم در آن سال رنگ و بوی سياسی داشت. نوار سخنرانی حضرت امام تکثیر میشد و دست به دست میچرخید و حرفش سر زبانها بود.
نظرات شما عزیزان: