تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 46022
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 178189
بازدید ماه : 231467
بازدید کل : 10623222
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 28 / 11 / 1399

تفاوت های اساسی تفسیر قرآن و تدبر در قرآن چیست؟

در پاسخ به سوال شما ابتدا به معنای تفسیر و سپس به معنای تدبر در قرآن کریم اشاره می نماییم.

چیستی و ماهیت تفسیر:

الف) معنای لغوی تفسیرتفسیر از ریشه "فسر" مصدر باب تفعیل است ولغت شناسان معانی متعددی برای این واژه آورده اند که برخی از آنها عبارتند از:
کشف مراد از لفظ مشکل7 ؛ کشف معنای لفظ و اظهار آن8 ؛ بیان نمودن معنای سخن9 ؛ بیان و تشریح معنا و لفظ آیات قرآن10 ؛ کشف معنای معقول11 ؛ اظهار معنای معقول12 ؛ بیان13 ؛ ابانه14 ؛ بیان و توضیح دادن شیء15 ؛ آشکار ساختن امر پوشیده16 ؛ شرح قصه های مجمل قرآن کریم17 و
این نکته هم لازم به ذکر است که برخی مانند سیوطی در الاتقان و زرکشی در البرهان "تفسیر" و "فَسْر" را مشتق شده از "سَفْر" دانسته اند. دلیل آنان بر این ادعا همگونی و تناسب معنای "فسر" و "سفر" (آشکار شدن) می باشد. اما طبق بررسی های انجام شده، این دو واژه، دو معنا و کاربرد متفاوت دارند: "تفسیر" و "فسر" اغلب درباره اظهار معنای معقول و آشکار کردن مطالب علمی و معنوی استعمال می شود و "سفر" در مورد آشکار کردن اعیان و اشیاء خارجی ومحسوس بکار می رود.18
لذا نه تنها تناسب معنایی لازم بین این دو وجود ندارد، به فرض چنین تناسبی، صرف همگونی و تناسب معنایی "سفر" و "فسر" دلیل بر اشتقاق و انشعاب "تفسیر" و "فسر" از "سفر" نیست.
ب) معنای اصطلاحی تفسیر
مفسران و دانشمندان علوم قرآنی، تعاریف متعددی برای "تفسیر" بیان کرده اند
علامه طباطبایی
ایشان در "المیزان" تفسیر را این گونه تعریف کرده اند: "التفسیر هو بیان معانی الآیات القرآنیة و الکشف عن مقاصدها و مدالیها"27: تفسیر بیان معانی آیات قرآنی و کشف مقاصد و مدالیل آنهاست.
طبق این تعریف دو مرحله برای تفسیر بیان شده: مرحله اول بیان معانی آیات یعنی معناهایی که از آیات به خودی خود با قطع نظر از سایر آیات و قرائن دیگر فهمیده می شود و مرحله دوم کشف مقاصد آیات یعنی آن معناهایی که خداوند از آیات قرآن قصد کرده است.
ایشان تعریف دیگری در کتاب "قرآن در اسلام" بیان کرده اند: "بنابر اینکه معنی تفسیر، محصَّل مدلول آیه می باشد، بحثی را بحث تفسیری می توان گفت که در محصل معنی آیه تأثیر داشته باشد اما بحث هایی که در محصل معنی آیه تأثیر ندارد مانند برخی بحث های لغوی و قرائتی و بدیعی این نوع بحث ها تفسیر قرآن نیست."28 در این تعریف برخی از بحث ها مانند "بحث های لغوی" از تعریف تفسیر خارج شده و دلیل آن هم "بی تأثیر بودن این بحث ها در محصل معنی آیه فرض شده است. اما با دقت نظر بیشتر، می توان نشان داد که بحث های لغوی نیز در فهم محصل معنی آیه موثر است. توضیح اینکه برای دست یافتن به محصل معنی آیه،لازم است ابتدا معنی لغات و واژگان بکار رفته در آیه مشخص شود و برای تشخیص معنای لغات آیه باید از منابع معتبر لغوی بهره یافت. خود قرآن کریم علاوه بر اینکه از منابع تفسیری است یکی از منابع لغوی مفردات قرآن نیز می باشد. زیرا یکی از راه های پی بردن به معانی واژگان قرآن، بررسی موارد استعمال آن واژه ها در خود قرآن است چرا که در بسیاری از موارد با توجه به قرائن، سیاق و مانند آن، معناهایی که واژه ها در آن بکار رفته معلوم است و از این طریق می توان پی برد که یک واژه در چه معناهایی بکار رفته است و حتی در برخی از موارد ممکن است از کثرت استعمال واژه در معنایی، به حقیقت بودن آن واژه برای آن معنا آگاه شویم.
علاوه بر قرآن کریم، روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را هم می توان از منابع لغوی تفسیر به شمار آورد زیرا طبق بیان آیات شریف قرآن، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معلم و مبین قرآن است و بنابراین یکی از راه های دستیابی به معانی واژه های قرآن، بهره گیری از بیان آن حضرت در تفسیر واژه هاست و هر روایت مستند و معتبر نبوی که درباره معنای واژه های قرآن یافت شود، منبع مناسبی برای فهم واژگان قرآن است. با این توضیح معلوم شد که "مباحث لغوی" در فهم محصل آیه موثر است و می توان آن را یکی از مباحث مطرح در تفسیر به شمار آورد.
آیت الله جوادی آملی
ایشان در تفسیر "تسنیم" تفسیر را چنین تعریف می کنند: "تفسیر به معنای روشن کردن و پرده برداری از چهره کلمه یا کلامی است که براساس قانون محاوره و فرهنگ مفاهمه ایراد شده باشد و معنای آن، آشکار و واضح نباشد. قهراً لفظی که معنای آن بدیهی است، بی نیاز از تفسیر است بنابراین لفظ مفرد یا جمله ای که با تدبر و تأمل خردمندانه در آن، مبادی تصوری و تصدیقی روشنی پیدا می کند، نیازمند به تفسیر است و تفسیر آن عبارت است از تحلیل مبادی مزبور و رسیدن به مقصود متکلم و مدلول بسیط و مرکب لفظ و تفسیر به این معنا اختصاصی به متون دینی مانند قرآن کریم ندارد. گر چه شرح نصوص قرآن به فن تفسیر معروف شده است."29
ایشان در جایی دیگر از این تفسیر می نویسند: "تفسیر به معنای بیان مدلول های الفاظ و پرده برداشتن از چهره کلمات و جمله های آیات است. بنابراین تبیین حدود، جزئیات و نحوه اجرای آنچه خطوط کلی آن در قرآن کریم آمده، تفسیر نیست مثلاً روایاتی که حکم اخفاتی بودن برخی نمازها را بیان می کند، تفسیر مفهوم آیه شریفه "أقیموا الصلوة" نیست بلکه مبین حدود جزئی آن است."30
در هر یک از این دو تعریف، نکاتی حائز اهمیت است که به آن اشاره می شود:
1- در این تعریف، دو مرحله برای تفسیر بیان شده: مرحله اول "روشن کردن و پرده برداری از چهره کلمه یا کلام" یا "بیان مدلول های الفاظ و پرده برداشتن از چهره کلمات و جمله های آیات" و مرحله دوم "رسیدن به مقصود متکلم" که همان کشف مراد خداوند از آیات قرآن است.
2- در این تعریف، دو شرط برای کلمه یا کلامی که قرار است در تفسیر، معنای آن روشن شود ذکر شده است:
الف) براساس قانون محاوره و فرهنگ مفاهمه ایراد شده باشد.
ب) معنای آن آشکار و واضح نباشد.
مراد از شرط اول این است که کلمه یا کلام از سنخ معما نباشد بلکه بر محور فرهنگ محاوره و تفاهم ایراد شده باشد یعنی با تأمل و تدبر در آن، مبادی تصوری و تصدیقی روشنی پیدا کند.31
و منظور از شرط دوم آن است که معنای کلمه یا کلام به خودی خود و بدون عنایت به آیات دیگر قرآن واضح و آشکار نباشد و در غیر این صورت با ارجاع به آیات دیگر طبق "روش تفسیری قرآن به قرآن" معنای آن آشکار می شود. شاهد این مسأله، مطلبی است که ایشان در جای دیگر این تفسیر (تسنیم،ج 1، ص 73)آورده اند: "قرآن کریم که بیانگر خطوط کلی معارف دین است، در تبیین خطوط اصلی معارف دین، کاملاً روشن است. در سراسر قرآن از نظر تفسیری مطلب تیره و مبهمی نیست زیرا اگر الفاظ آیه ای به تنهایی نتواند مطلب خود را بیان کند، آیات دیگر قرآن کاملاً عهده دار روشن شدن اصل مطلب آن خواهد بود "
3- در این تعریف "تعیین حدود، جزئیات و نحوه اجرای آنچه خطوط کلی آن در قرآن کریم آمده" خارج از حوزه تفسیر قلمداد شده است. مثلاً اصل وجوب اقامه نماز در قرآن کریم آمده است: "أقیموا الصلوة"32 .اما احکام جزئی و نحوه اجرای آن که تقریباً مشتمل بر حدود چهار هزار حکم فقهی است در قرآن نیامده است که تبیین اینها بر عهده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیه السلام) است. طبق این تعریف، تبیین این احکام و جزئیات آن، تفسیر آیه محسوب نمی شود.
4- نکته بعدی اینکه در این تعریف چنین آمده: "قهراً لفظی که معنای آن بدیهی است بی نیاز از تفسیر است." اما معیار بدیهی بودن یک لفظ که آن را از تفسیر بی نیاز می کند ذکر نشده است. ضمن اینکه ممکن است معنای یک لفظ برای شخصی نیازمند کشف و بیان باشد اما برای فردی دیگر بی نیاز از کشف و بیان باشد. در اینصورت بیان آن معنا تنها نسبت به کسی که نیاز به بیان دارد، تفسیر است. به عبارت دیگر، تفسیر، نسبی است نه مطلق.

تدبر یعنی چه؟


یعنی پشت چیزی را دیدن و حقیقت آن را یافتن؛
یعنی نظر در عواقب امور و رموز چیزی داشتن و به کنه وجود آن پی‌بردن.
تفسیر پرده برداری از کلمات و الفاظ قرآن و رسیدن به معانی است ولی تدبر درک رموز و حقائق قرآنی است. و بررسی نتایج و عواقب و پشت و روی چیزی ما نزل من‌القرآن آیه الاّ لها ظهر و بطن(حدیث: آیه‌ای نازل نشد از قرآن مگر آنکه برای آن پشتی ‌و تویی‌است).
من ارادالعلم فلیثورالقرآن(حدیث: کسی‌که خواهان دانش است، پس باید که در معانی قرآن بحث‌‌کند).
من ارادالعلم‌الاول والآخر فلیقرأالقرآن(حدیث نبوی: کسی که خواهان دانش‌ اول و آخر است، پس باید که قرآن بخواند) یعنی تمام دانش‌ها در قرآن فراهم آمده‌است.
أقرأالقرآن فی ثلاث. لان أقرأالبقره فی لیله فادبرها احب الی من ان أقرأ کما تقول هذرمه(حدیث نبوی: بخوانید قرآن را در سه. به این دلیل که سورة بقره را در یک شب با تدبر خواندن، دوست‌داشتنی‌تر است نزد من از آنچه که تندتند بخوانید.)
بیشترین چیزی که به «سه» می‌خورد، همان است که برای سخن گفتن آمده‌است: چیزی را که می‌خواهید بگویید سه بار فکرش را بکنید سپس بگویید›. اینجا هم منظور آن است که قرآن را با سه‌بار تدبرکردن بخوانید.
مثل‌الماهر بالقرآن مثل‌الکرام‌السفره‌البرره(حدیث: کسی که به قرآن مهارت دارد، مانند فرشتگان بزرگوار و برگزیده است).
یکی از راههای مهارت‌یافتن و تدبرکردن در قرآن، متعهدشدن و تداوم‌داشتن به خواندن قرآن است. خداوند در سورة مزّمّل آیة 20 که آخرین و بلندترین آیة(یک‌سوم سوره) این سوره است، می‌فرماید: پس تاآنجاکه ممکن است قرآن بخوانید. ممکن‌است مریض باشید، برخی درسفر، و برخی درحال رزم باشید، پس تاآنجاکه ممکن است قرآن بخوانید.
ولی متأسفانه کمتر دیده‌می‌شود که کسی هرروزه قرآن بخواند و در آن تدبرکند:
انّ قومی اتخذوا هذاالقرآن مهجوراً;(فرقان:30) پیامبر اکرم در روز قیامت با این کلام از امت خود شکایت‌می‌کند: «همانا قوم من این قرآن را ازخوددورکردند».
من ترک‌القرآن شهرین لم یقرأه فقد جشره(حدیث: کسی که دو ماه قرآن را ترک‌کند و آن را نخواند، از آن دور ماند و با آن بیگانه شود).
لاتوسّدواالقرآن واتلوه حق تلاوته. من قرأ ثلاث آیات فی لیله، لم یکن متوسّداً للقرآن(حدیث: قرآن را پشت‌سرنیندازید و حق تلاوت آن را بجاآورید. کسی که هر شب سه آیه بخواند بی‌اعتنا به قرآن نیست).
حامل‌القرآن غیرالغالی فیه ولاالجافی عنه(حدیث: نگاهدار قرآن کسی است که از حد آن درنگذرد و در آن غلونکند، و چیزی از آن فرونگذارد و به آن جفانکند).
از سوی دیگر، ‹تدبر› با ‹تأویل› فرق‌دارد. ‹تأویل قرآن› که برعهدة راسخون فی‌العلم مسلمان است(از آیة 162سورة نساء برمی‌آید که غیرمسلمانان هم ‹راسخون فی‌العلم› دارند. بنابراین‌ برخی که می‌گویند منظور از راسخون فی‌العلم تنها معصومین‌اند، درست نیست) یعنی به اول برگرداندن و چرایی آیه را دانستن است که با «فلسفة قرآن» پیونددارد و موضوعی عرشی‌است. ولی ‹تدبّر قرآن›، چیستی قرآن و آیات قرآنی است و با «شناخت قرآن» پیونددارد و بیشتر برای زندگی و بهره‌برداری در زندگی است و موضوعی فرشی است.
نزل‌القرآن علی سبعه احرف کلها کاف و شاف (حدیث: قرآن برهفت وجه نازل‌شده، که هر یک از آنها بسنده و صریح و قطعی است).
روشنگری در مورد این حدیث:
برداشت اول: هر چیزی را که نگاه‌کنیم دست‌پر، شش وجه(طرف) هندسی بیشتر ندارد؛ که اگر از هریک از وجه‌ها به آن نگاه‌کنیم، دیگر وجه‌(روی)ها را نمی‌بینیم. این حدیث می‌گوید که قرآن بجای شش روی، هفت روی دارد. یعنی از هر رو از این هفت رو به آن نگاه‌ کنید، قرآن را می‌بینید و روی‌های دیگر آن را نمی‌بینید. ولی هر روی آن را که ببینید ناقص و مبهم نیست بلکه بسنده و صریح و قطعی است و نیاز شما را برطرف‌می‌کند.
این هفت روی هم می‌تواند بدین قرار باشد: وجه ریاضی، وجه فلسفی، وجه طبیعی، وجه زیبایی‌شناختی، وجه کلامی، وجه شرعی، و وجه عرفانی
برداشت دوم: هر واقعه یا چیزی دارای سه بعد است، ولی در نظریة نسبیت خاص اینشتین دارای چهار بعد است؛ یعنی بعد زمان نیز به آن افزوده‌می‌شود، ممکن است منظورحدیث نیز این باشد که هر چیزی شش وجه دارد ولی برای شناخت قرآن باید بعد زمان را نیز در نظرگرفت.
قرآن دریایی است که می‌توان از آن جرعه‌ای نوشید و سیراب شد. ولی کسی گوی را ربوده که آب کم‌جوید و تشنگی به‌دست‌‌آورد؛ تا چشمه‌های شناختش از هرسو روانه‌شود. این دریا هست؛ دیگر نیازی به جست‌وجوی دریا نیست؛ بلکه باید نسبت به این دریا احساس‌نیازکنیم. و تا هنگامی‌که در آن تدبر نکنیم آن را نخواهیم شناخت تا نسبت به‌ آن احساس‌ نیاز کنیم.

چگونه قرآن را تدبر کنیم؟


1. هرروز قرآن بخوانید. دست‌کم روزی یکی دو صفحه. حتی اگر عربی نمی‌دانید، بخوانید، و با دقت بخوانید. و از آغاز قرآن شروع‌کنید و به پایان آن برسید.(منظم و یکسان نه هرگاه از هرجا‌ که شد.)
روزهای اول شاید مشکل باشد ولی اگر هرروز بخوانید با قرآن مأنوس می‌شوید. هرکس با قرآن مأنوس شود، قرآن خود راهنمایش می‌شود.
2. هر روز پیش از خواندن قرآن، دعای آن را نیز بخوانید و از خداوند تأثیر آن را بر جسم و روان خود بخواهید. بهترین دعا در این زمینه، چنین است:
اللهم بالحق انزلته و بالحق نزل اللهم عظّم رغبتی فیه واجعله نوراً لبصری و شفاءً لصدری و ذهاباً لهمی و حزنی. اللهم زیّن به لسانی و جمّل به وجهی و قوّ به جسدی و ارزقنی حق تلاوته علی طاعتک آناء اللیل واطراف النّهار و احشرنی مع‌النّبی محمّد و آله‌الاخیار‌الابرار.
ترجمه: خداوندا تو را سوگند به آن حقی که به خاطر آن نازلش‌کردی و به حق نزول آن، میل مرا به آن زیادکن و آن را نوری برای دیدگانم قرارده و درمانی برای روانم و زداینده‌ای برای اندوهم. خداوندا زبانم را با آن نیکوگردان و رویم را با آن زیباگردان و تنم را به آن نیرو بخش و حقی که از تلاوت آن نصیبم می‌گردد، اطاعت و فرمانبرداری از تو در روز و شب باشد و مرا با نبی خودت محمد و خاندان برگزیده و نیکوی او محشورگردان.
در این زمینه دعاهای دیگری هم هست، ولی این دعا بر دیگردعاها برتری ‌دارد؛ زیرا دارای مضمون‌های جالب، مفید و قابل‌فهمی ‌است و با جسم و روان انسان در ارتباط‌ کامل ‌است.
3. از ترجمة قرآن به‌هیچ‌روی استفاده نشود. اگر به ترجمة واژه‌ای نیازداشتید، که بی‌شک نیاز خواهیدداشت، یا به فرهنگ واژها رجوع‌کنید و یا به قرآن‌هایی که ترجمة هر واژه را زیر آن نوشته‌‌است. البته گزینة دوم محدودیت می‌آورد؛ و گاهی منحرف‌کننده‌ می‌شود؛ زیرا برخی واژگان معناهای متفاوتی دارند که نمی‌توان همه را در زیر واژه جای داد. این روش خاص عجم‌ها(غیرعرب‌ها) نیست بلکه چنین قرآن‌هایی برای عرب‌زبانان نیز چاپ‌شده‌است، از جمله قرآنی زیر عنوان ‹بیان معانی مفردات کتاب‌العزیز› که آن را ‹دار‌الادیب للطباعه والنشر والتوزیع› در دمشق به‌چاپ‌رسانده‌است؛ و معنا یا معانی هرواژه را در کنارة قرآن نوشته‌اند.
چنین کتابی نیز به‌تازگی و به زبان فارسی، از سوی ‹سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی وزارت آموزش‌وپرورش› زیر عنوان ‹قرائت و درک تدریجی معنای آیات قرآن کریم› به‌چاپ‌رسیده‌است. این کتاب پاسخگوی کسانی‌ است که خود را از درک و فهم قرآن جز با ترجمة روان آن ناتوان می‌بینند، چنانکه در برابر پیشنهاد نگارنده مبنی بر اینکه قرآن ترجمه‌پذیر نیست، می‌گویند: ‹ما که عربی نمی‌دانیم پس چگونه آن را بفهمیم؟› و تصورمی‌کنند هرچه را که مترجمین قرآن برای آنان بنویسند، واقعاً قرآن است.
4. هیچ آیه‌ای را تا به اندازة درک خود نفهمیده‌اید، از کنار آن نگذرید. اگر وقت ندارید که در آیه تدبرکنید، آن را یادداشت‌کنید تا در فرصت مناسب به فهم آن نایل شوید.
5. تا زمانی که با روش بالا مهارت لازم را در قرآن نیافته‌اید، از خواندن هرگونه شرح و حتی تفسیر، خودداری‌کنید؛ تا هیچ‌گونه پیشداوری نسبت به آیات حق نداشته‌باشید؛ و ذهنتان خالی از پیشداوری‌هایی باشد که بعضاً انسان را از قرآن دورمی‌کند.
6. آیات مشابه را تا آنجا که می‌شود، با یکدیگر مقایسه و علت تشابه و تفاوت را دریابید.
7. ممکن است امروز از یک آیه یک موضوع را درک کنید؛ و زمانی دیگر یا به راهنمایی خود قرآن و یا به دلیل آگاهی‌های بیشتر، موضوع دیگری را درک‌کنید. این یکی از ویژگی‌های قرآن کریم است که ممکن‌ است یک آیه را حتی چندین سال بخوانید ولی به نکته یا نکته‌هایی که در خود نهفته دارد پی‌نبرید، و روزی به‌ناگاه چیزی برایتان روشن‌‌شود که هرگز فکرش را نمی‌کردید. با این حال نباید به این بسنده‌کنید که نکته‌ اصلی را یافته‌ام؛ زیرا برخی آیات آنقدر نکته‌ها دارند که اعجاب‌برانگیزند.
جالب است که بدانید، یکی از معناهایی که برای «تدبرکردن» آورده‌اند، نیز همین است. «یعنی دیدن چیزی است در آخرکار، که در اول‌کار ندیده‌ایم». درهمین واژة ‹تدبر› دقت‌کنید و ببینید که قرآن چه واژة بسیار مناسب، دقیق و جالبی را برگزیده‌است. اگر دقت کنید، درمی‌یابید که‌ از این گونه شگفتی‌ها در قرآن فراوان است.
8. اگر با این روش خوکنید، بسته به ‹توان›، ‹کشش› و انگیزة خویش، دیر یا زود، هم عربی یادمی‌گیرید، هم با فرهنگ و شیوة نوشتاری و گفتاری قرآن، و هم با واژگان خاص آن آشنا می‌شوید؛ و دارای صفت ‹متدبّر‌القرآن› می‌شوید. درنتیجه‌ اگر کسی به‌جای آیه، حدیثی نقل‌کرد و آن را آیه خواند یا برعکس، شما که با آیات قرآن مأنوس هستید، آنها را باز خواهیدشناخت.
9. ممکن است گفته شود این کارها از حافظ قرآن نیز برمی‌آید. درست است؛ ولی:
ـ هر حافظ قرآنی الزاماً متدبّر قرآن نیست و هر متدبّر قرآنی نیز نیاز ندارد که حافظ قرآن شود.
ـ متدبّر قرآن با شناخت باطن قرآن درست را از نادرست تشخیص‌می‌دهد، ولی حافظ قرآن با شناخت ظاهر آن.
ـ حافظ قرآن اگر متدبر قرآن نباشد، از روح کلی حاکم بر قرآن آگاهی چندانی ندارد؛ در نتیجه به هنگام برخورد با مسائل اجتماعی و سیاسی و با بزرگ‌بینی خود از اینکه حافظ قرآن است، ممکن است به انحراف رود؛ ولی متدبر قرآن به راحتی به انحراف کشیده نمی‌شود.
10. یکی از دستاوردهای مهم تدبر قرآن، شناخت کلی قرآن و روح حاکم برآن است، به مانند یک پدیده، با ویژگی‌های خاص خود؛ که با این روش، خرده‌‌خرده ممکن‌می‌گردد؛ آنجا که خداوند به پیامبرش می‌فرماید:انّ علینا جمعه و قرآنه فإذا قرأناه فاتّبع قرآنه
11. یکی از راه‌های تدبّر قرآن، گرداوری آیه‌های مختلف دربارة یک موضوع،‌ و نهادینه‌کردن آنهاست در خود، با تکرارکردن آنها. مثلاً در مورد«من یتّق‌الله »اگر آیه‌ها را فراهم‌ آوریم و هرروزه بخوانیم، پس از مدتی در ما نهادینه شده، و ‹تقوی› را در خود احساس‌می‌کنیم.
12. در این روند، کسی که هنوز به شناخت قرآن دست‌نیافته، ممکن است تصورکند که قرآن چقدر آیات تکراری دارد، ولی چنین نیست. هیچ آیه‌ای بی‌دلیل تکرارنشده. پشت هر تکرار، چیزی نهفته است که تدبرکننده‌اش باید آن را دریابد.
13. گاهی تصور می‌شود که برخی آیات نقیض یکدیگرند. این تصور هم باطل است. زیرا نشانة آن است که هنوز شناخت کافی از قرآن نیافته و ندانسته‌ایم که این هم یکی از شگردهای قرآنی‌است که آموزه‌های نهفته فراوانی، از جمله آموزه‌های روانشناسانه و جامعه‌شناسانه دربردارد.
14. گاهی نیز قرآن کریم به موضوع‌هایی می‌پردازد که ظاهراً در جهان امروزی جایگاهی ندارد. این تصور نیز بیهوده‌ است؛ و باید نتیجة عکس بگیریم و بپذیریم که هرگاه قرآن کریم به موضوعی پرداخته، لازم بوده؛ و اگر ما به لزوم آن پی‌نبرده‌ایم، دلیلی بر بی‌اهمیت‌بودن موضوع نیست. و در واقع به‌گونه‌ای می‌خواهد به ما گوشزدکند که باید آن موضوع را پی‌گیری‌کنیم.
کتاب‌الله حبل ممدود من‌السماء الی‌الارض
(حدیث: قرآن ریسمانی‌ است پیوسته از آسمان به زمین)

مرحوم اقبال لاهوری:
فاش گویم آنچه در دل مضمراستاین کتـابی نیست، چیز دیـگر است
چونکه در جان رفت، جان دیگر شود جان که دیگر شد، جهان دیگر شود

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: معارف قرآن
برچسب‌ها: معارف قرآن
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی