موضوع: وظایف کارگزاران نظام اسلامی
1- درخواست استاندار خوزستان از امام صادق علیهالسلام
2- رفع مشکلات محرومان و افراد فرودست
3- دنیا برای ما، نه ما برای دنیا!
4- رعایت حقوق حیوانات در حکومت اسلامی
5- قاطعیت و نرمش، هر کدام به جای خود
6- رعایت حال بدهکاران و خانواده آنها
7- طبیعی بودن زندگی مسئولان نظام اسلامی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
یک نامهی بسیار خوبی استاندار خوزستان زمان امام صادق که از طرف حکومت بنی عباس نصب شده بود ولی شیعه بود از امام پرسید من استاندار شدم، چه کنم شما از من راضی باشید؟ آن نامه و جواب امام را میخواهم برای شما بگویم. خطاب به مسئولین است، فرماندار، شهردار، مدیر، هرکس هرجا میزی دارد، پست و مقامی دارد، نفوذ کلامی دارد. اسم این آقا عبدالله نجاشی بود، شیعه بود از طرف حکومت بنی عباس که مقابل اهلبیت بودند و ضد اهلبیت بودند استاندار شد و به امام صادق نامه نوشت و فرمود: «يَحُدَّ لِيَ حَدّا» یعنی برای من، مرز مرا معین کن. مسئولیتهای مرا معین کن. خیلی درس قشنگی است که انسان هر پستی میگیرد بگوید آقا وظیفه من چیست؟ هر مدیری و مسئولی بگوید وظیفه من چیست؟
شبیه این درباره حضرت عبدالعظیم داریم که به امام دهم گفت: عقیدهام را برای شما میگوید ببین درست است یا نه، عقیده من درباره توحید و معاد چیست، در مورد چه و چه… انسان خودش را عرضه کند. به ما گفتند که عقاید خود را بر قرآن عرضه کنید. به حجت خدا عرضه کنید. چون بعضی خیلی زحمت میکشند ولی جهنمی است. جون میکند ولی جهنم میرود. قرآن بخوانم، قرآن میفرماید: «عامِلَةٌ ناصِبَةٌ، تَصْلى ناراً حامِيَة» (غاشیه/3و4) «عاملة» عمل میکند و بیکار نیست. «ناصبة»، «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب» (شرح/7) سختکوش است. عمل میکند و سختکوش است اما «تَصْلى ناراً حامِيَة» جهنم میرود. چرا؟ برای اینکه یا اخلاص ندارد، یا اخلاص دارد غرور او را میگیرد. یا اخلاص دارد غرور هم او را نمیگیرد آخر بعد از کارهای خوبش یک زحمت، یک گناهی میکند همه از بین میرود. مثل اینکه در فارسی میگوییم: گاو نه من دوش! یعنی شیر زیاد میدهد اما آخر که ظرف پر از شیر شد پایش را برمیدارد در ظرف شیر میزند. کار مهم نیست، این کار از کجا شروع شد؟ نیت چه باشد؟ یک کار خواسته باشد قبول باشد خیلی شرط دارد، همین نمازی که ما میخوانیم اگر کسی با غیبت آبروی کسی را بریزد در نمازش اثر دارد. اگر کسی در خانه همسرداریاش بد باشد. همسر به همسر بگوید: ما از تو خیری ندیدیم. حدیث داریم اگر زن و شوهری به هم نیش بزنند، نماز هیچکدام قبول نیست.
1- درخواست استاندار خوزستان از امام صادق علیهالسلام
حالا بنده خدایی شیعه بوده حالا حکومت بنی عباس چطور شده به ایشان اطمینان پیدا کرده، حکم داده استاندار شود، ولی رابطهاش با حجت خدا و امام صادق باید بگوید: درست است من شیعه هستم حالا که نصب شدم این بلاست، چه کنم؟ شهرداری میخواهد بودجهای خرج کند. یک گروهی دارند شورای شهر که این کار بشود یا نشود رأی میدهند. اینها چون شورای شهر منتخب مردم هستند و مردم کسی را انتخاب کردند وکیل کردند که رأی بده. اینها کارهای خوبی است اما اشکال دارد این شهردار یک تلفن هم به یک اسلام شناس بکند و بگوید: آقا ما یک چنین رأی داریم این از نظر شما که اسلام شناس یعنی بالای چهل سال درس خوانده باشد، به هر طلبه و آخوندی ما اسلام شناس نمیگوییم. یک آدمی که مجتهد است، فقیه است، عادل است بی هوس است، یک تلفن از او، الو.. من شهردار کجا هستم، یک بودجهای امروز در شورا تصویب شده، من از نظر قانونی مشکلی ندارم، حالا شما به عنوان یک اسلام شناس قرآن شناس سیره پیغمبر و اهلبیت این کار اشکالی ندارد؟ از او بپرسد، ورگرنه این از نظر قانونی استاندار شده بود ولی خواست به امام صادق بگوید تو راه را به من نشان بده. «يَحُدَّ لِيَ حَدّا» تو حد مرا معین کن. الگوی من که باشد؟ «یمثلی مثلا» یک نمونه، مثلاً بگو مثل فلانی باش. حد مرا معین کن، برای من هم الگو تعیین کن که من مثل که باشم. به چه چیزهایی زکات ببندم؟ «أَيْنَ أَضَعُ زَكَاتِي» زکات، کجا از مردم مالیات بگیرم. البته مالیات یک مالیات رسمی داریم که در رساله مراجع نوشتند به نه چیز تعلق میگیرد اما روایاتی داریم که ممکن است ولی فقیه، مجتهد جامع الشرایط، ائمه اطهار در رأس، اینها یک چیزی را که زکات نیست، میگویند: امسال اینها هم زکات بدهند. کما اینکه زمان حضرت امیر یک مرتبه یک سال حضرت امیر به اسبها هم زکات بست. جمع شدند گفتند: آقا اسب که زکات ندارد. در حیوانها سه تا حیوان زکات دارد. گاو و گوسفند و شتر، اسب زکات نداشته تا حالا. فرمود: من علی بن ابی طالب رئیس حکومت هستم، امسال وضع فقرا سخت است. چون وضع فقرا سخت است من به شما واجب میکنم که شما هم زکات بدهید. گفتند: چشم! من به چه چیزی زکات وضع کنم؟ از مردم کجا مالیات بگیرم؟ «فِيمَنْ أَصْرِفُهَا» کجا خرج کنم؟ چون گاهی انسان کار میکند ولی اجر ندارد. مثلاً یک کارهای مستحبی میکند، ولی از کارهای واجبش میزند. اسلام میگوید: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ» اگر نافلهای ضربه به واجب زد، این نافله دیگر ارزش ندارد.
چه دارم میگویم؟ شخص شیعه از طرف حکومت بنی عباس ظالم استاندار خوزستان شده و ایشان نامه نوشته به امام صادق، استاندار شدم چه کنم؟ به چه کسی اعتماد کنم؟َ «بِمَنْ أَثِقُ» وثوق من، به چه کسی اطمینان کنم؟ به چه کسی اعتماد کنم؟ «وَ أَلْجَأُ إِلَيْهِ فِي سِرِّي» حرفهای محرمانهام را به چه کسی بزنم؟ خوب…
امیدوارم شما رهنمودی بدهی و من طبق رهنمود شما عمل کنم، «فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يُخَلِّصَنِي بِهِدَايَتِكَ» امید است خدا مرا نجات بدهد از این پست استانداری به طوری که خوب عمل کنم، «وَ دَلَالَتِكَ فَإِنَّكَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِينُهُ فِي بِلَادِهِ» تو حجت خدا و امین الله در زمین هستی. درس بزرگی است، افراد متدین و شیعیان واقعی نباید بگویند: قانون فقط میگوید. قانون روی چشم، خلاف قانون هم در جمهوری اسلامی خلاف شرع حساب میشود. اما باز محکمکاری کنیم. یک مشاور اسلام شناس یواشکی داشته باشیم. البته مشاورهای رسمی داریم. شورای نگهبان هستند، وقتی شورای نگهبان امضاء کردند حرف برای شما حجت است اما گاهی وقتها ممکن است شما چیزی را ببینی که دور از چشم شورای نگهبان باشد. مثلاً بگوید: خوب من این را نمیدانستم. اگر تذکری داشتید مثل امام حسین، از امام حسین که بالاتر نداریم ولی ظهر عاشورا یک نفر دیگر هم بود، ابوثمامه گفت: آقا ظهر شده است و نماز اول وقت فراموش نشود. طوری هم نیست شما ابوثمامه باشید. با اینکه خود طرف امام حسین است در عین حال کار از محکم کاری… بعد سر در نمیآورد که خیلی از کارها میگویند اگر این را به یک اسلام شناس گفته بودید، حسرت خواهند خورد. «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا» (فرقان/27) روز قیامت افرادی را میگویند، کاش من با پیغمبر یک رابطهای داشتم.
امام پاسخ داد و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم، این بسم الله برای اسلام نیست، قبل از اسلام حضرت سلیمان هم که به آن خانم نامه نوشت، نوشت «إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» (نمل/30) بسم الله الرحمن الرحیم در نامه حضرت سلیمان است و در قرآن هم هست. یا حضرت نوح وقتی سوار کشتی شد گفت: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» (هود/41) این بسم الله تاریخش برای اسلام نیست، قبل از اسلام هم بوده است. بسم الله خیلی هم معنا دارد. به نام او یعنی چه؟ خیلی چیزها باید باشد تا آدم بگوید: به نام او، اول باید خدا را بشناسد. چون او را نشناسد، نمیگوید: به نام کسی که نمیشناسم. باید خدا را بشناسد و ایمان داشته باشد و خدا را قادر و قوی بداند و خدا را رحمان و رحیم بداند. چون اگر رحم نداشته باشد من چطور به او توکل کنم؟ او رحم ندارد به ما رحم کند. باید خالقیت و رازقیت و قادریت، وقتی میگوییم بسم الله، از او کمک میخواهم، بسم الله را سبک نشماریم. بسم الله، به نام خدا، الله هم یعنی همه صفات الهی. الله یک کلمه مثل مایع است ، مایع شامل همه مایعات میشود. رحمت یک صفت است و قدرت یک صفت است ولی الله که گفتی به تمام صفات الهی و از تمام صفات الهی کمک میکنی.
2- رفع مشکلات محرومان و افراد فرودست
امام صادق جواب نامه استاندار خوزستان را داد و گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ جَامَلَكَ اللَّهُ بِصُنْعِهِ» خدا تو را حفظ کند با لطف خودش. «فَقَرَأْتُهُ» نامهات را خواندم، نامه را خواندم و هم خوشحال شدم و هم ناراحت. «فَسَرَّنِي ذَلِكَ وَ سَاءَنِي» خوشحال شدم و ناراحت هم شدم. گاهی ما تشییع جنازه شهید میروم یا فاتحه شهید میگوییم: تبریک و تسلیت میگوییم. تسلیت برای اینکه داغ دیدید و تبریک برای اینکه این عزیز پرواز به بهشت کرد. اما خوشحال شدم برای چه؟ برای اینکه «فَأَمَّا سُرُورِي بِوِلَايَتِكَ» اینکه تو استاندار شدی من خوشحال هستم. «فَقُلْتُ عَسَى اللَّهُ أَنْ يُغِيثَ اللَّهُ بِكَ مَلْهُوفاً» امید است مشکل یک مسلمانی را حل کنی. غمی را برطرف کنی. «وَ يُعِزَّ بِكَ ذَلِيلَهُمْ» افراد مؤمنی که ذلیل شدند را عزت بدهی. «وَ يَكْسُوَ بِكَ عَارِيَهُمْ» برهنهها را بپوشانی. انسان هر زمانی یک کاری باید بکند. الآن مثلاً رو به زمستان میرویم یک حرکتی برای پوشاندن برهنهها، پوشاندن برهنهها در قرآن هم آمده است.
هر خانهای یک ساک لباس زیادی دارد. اما میانگین خیلی تعاونی ساده حساب کنیم هر خانه یک ساک دارد. میلیونها ساک لباس زیادی در خانهها هست. نکند میلیونها آدم در خانه بلرزند، اما لباس داشته باشیم. این مهم است. به استاندار گفت: مواظب باش یک کاری بکنی، برهنهها را بپوشانی. «وَ يُقَوِّي بِكَ ضَعِيفَهُمْ» بازوی خیر باشی و افراد ضعیف را تقویت کنی. «وَ يُطْفِئَ بِكَ نَارَ الْمُخَالِفِينَ عَنْهُمْ» آتشی که مخالفین برای شیعه روشن میکنند، امیدوارم بتوانی آتش را خاموش کنی. پس اگر به وظیفهات عمل کردی و استاندار خوبی بودی، بازوی امام صادق هستی و برهنهها را میپوشانی. ذلیلها را عزیز میکنی، آتش فتنه را خاموش میکنی. یک کارمند دولت خوب عمل کند. اما ناراحتی من این است که مبادا نسبت به دوستان ما یک لغزشی مرتکب شوی. خیلی مهم است. اگر لغزشی مرتکب شوی از بهشت دور میشوی. من چکیده لغزشها را برایت میگویم. نامه امام صادق به استاندار خوزستان در زمام امام صادق که از امام صادق خواسته بود رهنمود بدهد. فرمود: رهنمود میگویم. 1- در مشورت کوتاه نیا. «مَنِ اسْتَشَارَهُ أَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ يَمْحَضْهُ النَّصِيحَةَ سَلَبَهُ اللَّهُ لُبَّهُ» (وسایل الشیعه/ج17/ص208) اگر کسی از تو مشورت خواست ملاحظه نکن این شهری است، دهاتی است، کوچک است یا بزرگ است، میداند یا نمیداند، به ما خدمت کرده یا نکرده، پول خواهد داد، نخواهد داد. به ما چه خواهد داد؟ مشاوره بدهد، میگوید: اگر کسی با تو مشورت کند، چون گاهی آدم با یک بنگاه معاملاتی مشورت میکند، بنگاه طوری به او مشورت میدهد که سود خودش را در نظر میگیرد. سود خودت را در نظر نگیر. نمیگویم سود نگیر. در نظر نگیر!
3- دنیا برای ما، نه ما برای دنیا!
الآن بنده اینجا آمدم، اینجا اردوگاه باهنر است، خدا رحمت کند شهید باهنر را، استفاده میکنم از اینجا برای فیلمبرداری ولی بنده وقتی طلبه شدم به فکر اینجا بودم؟ به فکر دوربین بودم. شما الآن پای حرفهای من نشستی، از اکسیژن هم استفاده میکنی اما برای اکسیژن پای سخنرانی من گذاشتی؟ نیت شما اکسیژن نباشد. نیت چیز دیگر باشد، از اکسیژن هم استفاده کنید. یک جمله هست سه تا کلمه دارد. از یک طرف بخوانیم درست است و از طرف دیگر غلط است. از این طرف درست است دنیا برای شما! این حرف درستی است. اما از این طرف بخوانیم. شما برای دنیا! نه، شما برای دنیا نیستید. شما برای خدا هستید. تو برای بقا هستی نه برای فانی. از دنیا استفاده کنیم اما برای دنیا کار نکنیم. فرمود: کسی که با تو مشورت میکند، هیچ ملاحظهای نکن جز حق، اگر کسی غیر حق ملاحظات دیگر بکند و بگوید: دلم سوخت، چنین گفتم بکن، طرفش طاغوتی بود. چنین گفتم بکن، این فامیل ما بود. هم محلهای ما بود. چه بود چه بود… اگر در مشورت غیر از خدا را در نظر بگیرد، خدا قدرت تشخیص او را از او میگیرد. « سَلَبَهُ اللَّهُ لُبَّهُ» لُب، الباب، اولوالالباب، یعنی تفکر او را از او میگیرد. میگوید: فکرت دادم برای اینکه از فکرت مشورت خوب بدهی، ملاحظات شخصی کردی. این یک مسأله است.
پس اولین کار این است که آدمهایی که در اداره هستند، نگو به من چند میدهی تا برایت حل کنم، در مقابل رشوه، رشوه میگوید: این پول را به من بده، وکیل میگوید: این مقدار به من بده. من میروم در تبصره و قوانین یک چیزی پیدا میکنم به نفع تو. اگر کسی از تو راهنمایی خواست حقیقت را به او بگو. دیگر چه؟ «حَقْنِ الدِّمَاءِ» مواظب خون مردم باش. یک قطره خون به ناحق ریخته نشود. امیرالمؤمنین در نامهای که به مسئول زکات میدهد میگوید: میروی زکات بگیری، شتر زکات دارد، بین شتر و بچه شتر فاصله نیاندازی. نکند یک شتر را به قصد زکات برداری و بروی، این بچه شتر بی مادر شود و صدا کند. [حاج آقا: «لا تفرق بین ناقه و فصدتها…] «أَلا يَحُولَ بَيْنَ نَاقَةٍ وَ بَيْنَ فَصِيلِهَا» (نامه 25 نهجالبلاغه) یعنی اگر زکات هم میخواهی بگیری در اجرای حکم خدا حیوان اگر نگاه میکند، روبروی حیوان، حیوان را نکش. آن مقداری که میفهمد، آنها حدی از شعور دارند. آن مقداری که میفهمد اذیت میشود.
4- رعایت حقوق حیوانات در حکومت اسلامی
اگر سوار شتر هستی و خواستی بروی، با کسی خواستی حرف بزنی پیاده شو حرف بزن. تا راه میرود سوار او شو اما وقتی میخواهی اختلاط کنی پایین بیا اختلاط کن. شیر میدوشی همه را ندوش یک مقدار شیر بگذار برای گوساله که بمکد. تو همه شیر را ندوش. یک چیزهایی اسلام میگوید که انسان واقعاً بهت زده میشود که چه مکتبی داریم و چقدر دست ما خالی است از نظر علمی و چقدر خالی است از نظر عملی. اسلام میگوید: اگر حاجی دوشنبه به مکه رسید، باقی حاجیها سهشنبه، آن حاجی که زود مکه آمده امضای او را قبول نکن. چرا؟ اینکه زود مکه آمده، معلوم میشود اسب و شترش را در راه خسته کرده است و حاجی که اسب و شترش را در راه مکه خسته کند بی رحم است و آدم بی رحم امضایش قبول نیست. اسلام تا کجا را، این دنیای تمدن امروز، به اینجا رسیده است؟
مواظب خون باش. یک قطره خون به ناحق ریخته نشود. از آزار آنها دست بردار. «وَ كَفِّ الْأَذَى عَنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ» مردم را اذیت نکن. یک کاری را میشود کرد، چرا میگویی برو فردا بیا. یکوقت یکی از علما رفت سبزی بخرد، قدیم یک ریالی بود. گفت: یک ریال سبزی بده. گفت: یک ریال نمیشود. گفت: دو ریال بده. یک خرده سبزی برداشت و گفت: بسم الله، این آقا به این سبزی فروش گفت: یک زحمتی بکش این سبزی که دو ریال به من دادی را نصف کن. گفت: باشد نصف کرد. گفت: این میشود یک ریال، چطور گفتی نمیشود؟ من گفتم یک ریال، گفتی نمیشود. گفتم دو ریال شد. همین دو ریال را نصف کنی میشود یک ریال. چرا گفتی نمیشود؟ خیلی کارها با سرعت میشود انجام داد و ما لفت میدهیم. یک مسألهای است باید پخته شود. صبح مشورت میکنیم، به نتیجه نرسیدیم میگوییم دور دوم مذاکره بگو، عصری. وقت میخواهی برای تحقیق، بگو فردا. بگو پس فردا، دور دوم مذاکرات میگوییم: چهل روز دیگر، بیست روز دیگر، این خیلی مهم است. آدم غصه میخورد.
من یک کشوری رفتم، سفیر آمده بود فرودگاه، میخواستم از این کشور به کشوری دیگر بروم. سفیر آمده بود فرودگاه همدیگر را ببینیم. گفت: آقای قرائتی بیا سوار قطار شو. ما سوار قطار شدیم در فرودگاه، با قطار رفتیم سالن، گفت: به نظر شما این فرودگاه کی ساخته شده است؟ گفتم: نمیدونم پنجاه سال… گفت: این فرودگاه را سه ساله ساختند. گفتم: تهران یک خانه سه سال تمام میشود؟ یعنی سه سال این فرودگاه را ساختند که درونش قطار حرکت میکند؟ این همه سالن و این همه مسافر از کشورهای دنیا، سه ساله ساختند؟ شما فرودگاه آنجا را مقایسه کن با فرودگاه اینجا. هرجا، قبرستان ما با قبرستان آنها، بازارشان با بازار ما، کشور ما آدمهای… امام صادق فرمود: لفت ندهید. زود کار را انجام بدهید. مردم را اذیت نکن. «وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ» بداخلاقی نکن و با مردم رفیق باش.
5- قاطعیت و نرمش، هر کدام به جای خود
با مردم نرم باش اما ضعیف نباش. میگوید: بدون ضعف، «لِينٍ فِي غَيْرِ ضَعْفٍ» نرم باش ولی بی حال نباش. از طرفی غلیظ هم باش ولی زور نگو. «وَ شِدَّةٍ فِي غَيْرِ عُنْفٍ» یعنی اگر نرمی از بی حالی و بی کسلگی و خودباختگی… نرم باش اما بدون ضعف، قوی باش اما بدون زور، اینها کمالات است. آدم قوی است اما زور نمیگوید. نرم است ولی ضعیف نیست. مواظب باش افرادی که دو به هم زن هستند، «إِيَّاكَ وَ السُّعَاةَ وَ أَهْلَ النَّمَائِمِ» آدمهای سخنچین اطرافت نباشند. آدمهای سخنچین برایت کاه را کوه میکنند. نخ را طناب میکنند. یا بزرگنمایی میکنند یا کوچکنمایی میکنند. یا سیاه نمایی میکنند و یا سفید نمایی میکنند. یعنی روی مرز راه نمیروند. اقراض شخصی خودشان را برجسته میکنند و به تو نشان میدهند. «فَلَا يَلْتَزِقَنَّ مِنْهُمْ بِكَ أَحَدٌ» یکی از این چاپلوسها نباید دور تو باشند.
«وَ لَا يَرَاكَ اللَّهُ يَوْماً وَ لَا لَيْلَةً وَ أَنْتَ تَقْبَلُ مِنْهُمْ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا» یکوقت چیزی از اینها قبول نکنی. هدیه برایت میآورند، بچه دار شدی. نوهدار شدی. خانه نو خریدی، از سفر آمدی، گاهی به اسم هدیه یک چیزی به تو میدهند بعد خلاف میکنند کارشان نداشته باشی. یک کسی حلوای خوبی پخت، شب آمد در خانه حضرت علی را زد، گفت: این حلوا هدیه است. حضرت فرمود: این هدیه نیست. تو فردا میخواهی در کشور یک غلطی بکنی، شب آمدی این حلوا را برای من آوردی که فردا غلط کردی جلوی تو را نگیرم. مواظب باش، «فَيَسْخَطَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ يَهْتِكَ سِتْرَكَ» اگر خواسته باشی افراد متملق چاپلوس را دور خودت نگه داری، خداوند آبرویت را میریزد.
مواظب باش حالا که استاندار خوزستان شدی، عزیزانی که تلویزیون گوش میدهند موضوع این است که یک شیعه از طرف بنی عباس استاندار خوزستان شده است. این شیعه به امام صادق نامه نوشت که حکومت ظلم به من پست استانداری داده است. شما به من بگو چون من شیعه هستم، میخواهم از شما بگیرم. قانون مملکت قانون طاغوت است. من میخواهم ببینم وظیفه شرعی من چیست؟ فرمود: «لَا تَكْنِزَ ذَهَباً وَ لَا فِضَّةً» طلا و نقره را پنهان نکنید. قرآن میفرماید: «يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (توبه/34) کسانی که طلا و نقره، کنز دارند، گنج دارند، پولهای هنگفتی در بانکها میخوابنند و جامعه به این ذرهی کمی از اینها محتاج است، مواظب باشید از آنها نباشیم.
6- رعایت حال بدهکاران و خانواده آنها
با مردم لین رفتار کن. اسلام داریم که اگر کسی از کسی طلب دارد، طرف ندارد بدهد، بگوید: نداری، برو خانهات را بفروش و بده. اسلام میگوید: اگر بدهکار، بدهکار شده است، به او نگو خانهات را بفروش بده. سه چیز را حق نداری از او بگیری، یکی خانه، مَرکب، البته مرکب میلیاردی نه، یک مرکب معمولی دارد. حق نداری بگویی ماشینت را بفروش و طلب مرا بده. اگر نوکری دارد، کنیزی دارد، چون افراد در یک سنی میرسند نمیتوانند خودشان را اداره کنند، چشمش، هوش و حافظهاش، به هر حال ابن ابی عمیر یک کسی است که به قدری اعتبار در اسلام دارد که میگویند: هرچه ابن ابی عمیر گفت، دیگر لازم نیست بگوییم او از کی گفته، او از کی گفته است. حدیثهای ایشان استاندارد است.
ایشان از کسی طلب داشت. بدهکار رفت خانهاش را فروخت و آورد، گفت: آقا شما از من طلب داری این پولت. گفت: از کجا آوردی؟ ارث به تو رسید؟ نه، کسی به تو بخشید؟ نه، قرض کردی؟ نه، من طلب سنگینی از تو دارم. این پول را آوردی از کجا آوردی؟ گفت: راستش را بخواهی خانهام را فروختم و آمدم قرضم را بدهم؟ ابن ابی عمیر گفت: به یک درهم از این پول نیاز دارم اما امام صادق فرمود: بدهکار را وادار نکن خانهاش را بفروشد. بله یکوقت یک خانه سلطنتی میسازد، بیش از شأنش میسازد. آن حسابش جداست. شأن چیست؟ شأن را برای شما معنا کنم. شأن یعنی سوت. زبان عوامی است، یعنی اگر شما خانه ما آمدی فرشهای خانه مرا دیدی و گفتی: هووووو… این معلوم است قالیها شأن من نیست و من ولخرجی کردم. خانه… انگشتر… هوووو، هرجا، خانه و ماشین و انگشتر و فرش، هرجا سوت کشیدند پیداست از مرز بالا رفتی. اینکه میگویند اگر کسی به اندازه شأن خود خرج کند خمس ندارد یعنی زندگی معمولی. وگرنه آدم میتواند خانه میلیاردی داشته باشد، ماشین میلیاردی داشته باشد، بگوید: زندگی من خمس بدهکار نیستم. یک ماشین و یک خانه دارم. کی گفت ماشین چند میلیاردی؟ کی گفت خانه چند میلیاردی؟ این شأن یعنی سوت. زندگی را ببینند سوت میکشند، یا نه! این عوامی است که من به عنوان معلم به سوت معنا کردم.
7- طبیعی بودن زندگی مسئولان نظام اسلامی
امام رضا امام است، حرف من به اندازه همین حرف امام رضا… امام رضا فرمود: طوری زندگی کنید که هرجای زندگی شما را خواستند در نماز جمعه بگویند خجالت نکشید. مثلاً حقوقت چقدر است؟ در نماز جمعه بگویی حقوقم اینقدر است. خانهات چقدر ارزش دارد؟ از کجا آوردی؟ حالا ممکن است یک چیزی هم گران شده باشد. خوب گران شود ولی عرض کردم باید قصه طبیعی باشد. بچه هم رشد میکند ولی طبیعی باشد. مواظب باش حالا که استاندار خوزستان شدی، ثروت اندوزی نکنی. به فکر گرسنهها باش. «وَ لَا تَسْتَصْغِرَنَّ مِنْ حُلْوٍ أَوْ فَضْلِ طَعَامٍ تَصْرِفُهُ فِي بُطُونٍ خَالِيَةٍ يُسَكِّنُ بِهَا غَضَبَ اللَّهِ» از کنار سفرهات شیرینی بود، غذایی بود، کوچک نباشد، همین شیرینی شکم یک نفر را سیر میکند. گاهی وقتها چیز کم است، مثلاً برگ زرد، این برگ زرد چیزی ندارد، این برگ زرد چیزی نیست، ولی همین برگ زرد اگر در حوض آب افتاد، کشتی پنجاه مورچه میشود. یعنی گاهی وقتها شما میگویید: من که پول ندارم. بله، شما و فلانی و فلانی میتوانید جمع شوید یک گوسفند بخرید، مثلاً یک چند وعده گوشت بدهید فقرا بخورند. لباس من قیمتی ندارد ولی یک برهنه را میپوشاند.
امام صادق در نامهای به استاندار گفت مواظب گرسنهها باش. مؤمنی را نترسانی، حدیث داریم «مَنْ نَظَرَ إِلَي مُومِنٍ نَظْرَةً لِيُخِيفَهُ بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ لا ظِلَّ إِلا ظِلُّهُ» (كافي، ج 2، ص 368) یکوقت سیاه سیاه نروی، خیره به کسی نشوی، اگر کسی با چشمانش کسی را بترساند، روز قیامت خدا او را خواهد ترساند. به هر حال این سفارش هست خدمت به مؤمنین، سیر کردن گرسنهها، پوشاندن مؤمنین، واسطهگری برای ازدواج، اقدام کن افرادی را داماد کنی، افرادی را با یک وام و تهیه جهازیه، «وَ مَنْ زَوَّجَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ زَوْجَةً يَأْنَسُ بِهَا وَ يَسْتَرِيحُ إِلَيْهَا زَوَّجَهُ اللَّهُ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ وَ آنَسَهُ فِي قَبْرِهِ بِأَحَبِّ الْفَرِيقَيْنِ إِلَيْهِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ» گامی برای داماد کردن جوانها، گاهی برای عروس کردن دخترها بردارید. دلالی کنید، قرآن میگوید: هرکس دلالی خیر کند پاداش زیادی دارد و امام فرمود: بهترین دلالی خیر این است که برای دخترها پسر پیدا کنید و برای پسرها، دختر پیدا کنید و تمام وجود شما خدمت باشد. کشور ما هم حوادث طبیعی و زلزله و کرونا و سیل و انواع تلخیها هست، تورم و اختلاس و هرچه این دیگ جمهوری اسلامی، هرچه سرکهاش را بیشتر کنند، تلخ است دیگر، کرونا تلخ است، ترش است، مرگ و میرها و مرضها و بی پولیها و دلار و سکه، همه اینها سرکههایی است که در دیگ جمهوری اسلامی میریزند آنوقت وظیفه ما این است که از این طرف شکرش را اضافه کنیم. مثنوی یک شعر دارد میگوید: سکنجبین میپزی، اگر چشیدی دیدی ترش است، شکرش را زیاد کن. چون که سرکه سرکهگی افزون کند… حالا که این سکنجبین ترش است… نگویید ما یکبار پارسال این کار را کردیم. تا مادامی که نیاز هست، هست. نمیتوانی بگویی: آقا من خمس دادم. خمس دادی و سهم امام دادی و آدم خوبی هستی، برای ابالفضل و امام حسین هم نذری دادی و همه کار کردی، باز هم تا وقتی گرسنه هست باید بجنبی. شما نگویید من استاندار هستم و این کار را کردم، کارهای کرده را نگاه نکن، کارهای نکرده را نگاه کن.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
نظرات شما عزیزان: