بسیار مطرح میکنند که علت مسلمانی ملت ایران، حمله اعراب به ایران است! پاسخ استدلالی شما چیست؟
اگر چه آنان که چنین اتهامی به فهم و شعور ملت ما وارد میکنند باید خود دلیلی بر اثبات مدعای توهیآمیز خود بیاورند، و لابد خودشان ایرانی نیستند که این جنگ در آنها اثر مشابه نگذاشته و مسلمان نشده و با آن مخالفت میکنند! اما پاسخ استدلالی لازم به شرح ذیل ایفاد میگردد:
هر موجودیتی، برای پیدایش و سپس تداوم بقایش به دو «علت» نیاز دارد: الف – علت به وجود آورنده (علت محدثه) و ب - علت نگهدارنده (علت مبقیه). لذا اگر پدیدهای به علتی به وجود بیاید، آن علت دلیلی برای بقای آن نیست، مگر آن که علل نگهدارنده نیز وجود داشته باشد. مثلاً اگر مهندس و معمار و بنا و کارگر و مصالح، از علل به وجود آورنده (محدثه) یک بنا باشند، دلیل نیست که آن بنا طی دهها یا صدها سال باقی بماند، مگر آن که از علل نگهدارنده (مبقیه) مانند: زیر سازی محکم، کیفیت مصالح، شرایط مناسب جوی و ... نیز برخوردار باشد.
حال با توجه به این دو اصل غیر قابل انکار، به اسلام مردم ایران نگاه میکنیم. اولاً که علت پیدایش اسلام جنگ نبوده است و ثانیاً علت گرایش مردم ایران به اسلام نیز حملهی اعراب نبوده است. چه آن که علت پیدایش اسلام، ارسال نبی و کتاب از سوی خداوند متعال میباشد و علت گرایش مردم به اسلام (حتی قبل از جنگ، که سبب عدم همراهی با نظامیان دولت و حمایت از آنها گردید) نیز جنگ نبوده است. و اگر به غلط فرض بگیریم که علت گرایش مردم ایران به اسلام همان حملهی اعراب است، سؤال میکنیم که علت بقایشان در این دین چه بوده است؟ و چرا به واسطهی جنگهای دیگر دینشان تغییر نیافت و چرا نه تنها 1400 سال در این دین باقی ماندمد، بلکه مستحکمتر شدند؟! میگویند که مردم ایران قبل از اسلام همه زرتشتی بودند. حال سؤال اینجاست که در کدام جنگ زرتشتی شدند؟ و چه گرایش و ایمانی بود که با یک جنگ آن را کنار گذاشته و اکثریت مسلمان شدند؟ نکند هنگام حملهی اعراب به ایران، زرتشتیها در ایران نبوده و این جنگ بر آنان اثری نگذاشته است؟ اگر «جنگ» هم علت محدثه و هم علت مبقیه اسلام در میان این ملت باشد، باید اذعان کنند که لابد فقط ما مسلمانان ایرانی هستیم و کسانی که مسلمان نیستند، نه ایرانی هستند و نه سابقهی ایرانیت دارند. وگرنه لازم بود آنها نیز به علت جنگ چون بقیه مسلمان شوند.
دقت شود که علت ثابت و معین، همیشه معلول ثابت و معین دارد. اگر قرار باشد جنگ «علت» پیدایش و گرایش یک دین در میان یک ملت باشد، تاریخ ایران از قبل از هخامنشیان تا امروز شاهد جنگهای متفاوت بوده که در برخی از آنها پیروز شده و در برخی دیگر شکست خورده است. در برخی از آنها مهاجم و غاصب بوده و در برخی دیگر مورد هجمه قرار گرفته است. حال آیا در هر جنگی که ایران مغلوب شده، دین مردم نیز تغییر کرده است؟ مثلاً هر موقع رومیان از ایرانیان شکست خوردند، به دین ایرانیها درآمدند و هر موقع ایرانیها شکست خوردند، به دین رومیان درآمدند؟! یا این قانون را فقط برای اسلام وضع کردهاند؟!
مغولها نیز به ایران حمله کردند، اما نه تنها دین ایرانیها تغییر نیافت، بلکه بسیاری از سران و مردم مغول به اسلام گرویدند!
اگر چه جنگ و سلطه در انتقال فرهنگ تأثیر گذار است، اما نه «علت محدثه» است و نه «علت مبقیه». وگرنه لازم میآمد که مردم ایران طی چند قرن استعمار روسیه، انگلیس و امریکا، به دین آنان بگروند و در آن باقی بمانند. نمیشود مدعی شد که مردم ایران در 1400 سال پیش به علت حملهی اعراب به ایران مسلمان شدند و سپس «منجمد» گردیده و دیگر هیچ جنگ سرد و گرمی بر آنها اثر نکرد، هجمهها و سلطههای نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... هیچ نقشی نداشت و آنها هم چنان از همان یک حمله اثر گرفته و در آن باقی ماندند! به راستی چرا پس از سیصد سال سلطهی غرب، مردم به جای مسیحی یا لائیک شدن، به جای غربزده و بیدین شدن، ناگهان نور ایمانشان مجدداً متساعد گردید و فریاد «الله اکبر» و «لا إله الا الله» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بر آوردند؟! آیا حملهی اعراب در 1400 پیش شدیدتر و مخربتر بود، یا حمله استکبار و صهیونیسم بینالملل در این سه قرن اخیر؟! پس چرا مردم ما در همان واقعهی 1400 سال پیش و آثار آن منجمد شده و باقی ماندند؟! چرا مردمان مصر، ترکیه و سایر بلاد اسلامی، به رغم سلطهی مستقیم انگلیس و سپس حکومت دستنشاندهها و لژینورهای فراماسون، هم چنان مسلمان باقی ماندهاند؟!
دقت شود که اسلام بیان میدارد که اعتقاد و ایمان به اصولش باید بر اساس تحقیق فردی باشد و تقلید در آن جایز نیست. پس چرا نتیجه نگرفتیم که گرایش مردم ایران به اسلام و بقایشان در این دین، به خاطر دانش و بینش، تحقیق و تفحص، درایت، بصیرت، شجاعت و تصمیم در انتخاب «صراط مستقیم» در بین همهی ادیان و مکاتب و تفکراتی است که به زور جنگ، استعمار، استثمار، تحریم اقتصادی، تهاجم فرهنگی و ... تحمیل میگردد؟!
اگر «جنگ» کمترین اثری در نوع «جهانبینی» و انتخاب دین داشت، امروزه همهی ملت ما باید دست از اسلام بکشند، چون همهی جنگها و تحریمها و فشارهایی که به این ملت [حتی از سوی اعراب] تحمیل میگردد، به خاطر اسلامشان است و نه به خاطر شناسنامهی ایرانی. و همهی شعور، بصیرت، ایستادگی، مقاومت، تلاش، جهاد، ایثار و شهادت این ملت نیز به خاطر ایمانشان است و نه فشارهای تحمیلی.
لذا آن چه در مورد عربی خواندن اسلام و نیز گرایش ایرانیها به اسلام و بقایشان در این دین به علت جنگی که 1400 سال پیش اتفاق افتاده بیان میگردد، فقط یک ضد تبلیغ غیر مستدل، با سوء استفاده از حبّ ملی ایرانیهاست. و گرنه دین خدا ملیّت ندارد. مگر حضرات عیسی و موسی (ع) امریکایی، انگلیسی، آلمانی یا فرانسوی بودند و یا زمانی مصریها و فلسطینیها به امریکا و انگلیس حمله کردهاند که اکثرشان مسیحی یا یهودی هستند؟ چرا به اسلام که میرسد، جنگ اعراب را بهانه کرده و علت گرایش مردم ایران بیان میکنند؟!
وجود خدا، علم و حکمت خدا، حقیقت مبدأ پیدایش هستی، غایت هستی (جهان بینی) و نیز ضرورت هدایت و بیان بایدها و نبایدها برای رسیدن به کمال و حقیقت هستی (به تعبیری ایدئولوژی) که در مجموع به آن «دین» اطلاق میگردد، با عقل اثبات میشود و نه با جنگ.
نظرات شما عزیزان: