حنابندان*
ذیالحجهی سال ٦١ هجری قمری، شب پیش از هجرت به سوی كربلا، حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع) در پایان خطبهای بلند فرمود: «آگاه باشید، هر آنكس كه میخواهد خونش را در راه ما اهل بیت نثار كند و خود در بهشت لقای خدا منزل گیرد، راهی كربلا شود. بدانید كه من ان شاء الله فردا صبح به راه میافتم.»
راهیان امروز كربلا بعد از قرنها كه از واقعهی عاشورا میگذرد، در جواب مولای خویش میگویند: ای حجت خدا، ما عاشقان لقاء الله هستیم و آمادهایم تا خون خویش را در راه شما _ كه راه حق است _ نثار كنیم. ما نیز فردا همراه شما راهی كربلا خواهیم شد.
منطقهی عملیاتی كربلای یك، مقر لشكر ٢٧ محمد رسولالله(ص)
ساعاتی بیش به پایان روز باقی نمانده است و در اردوی سپاهیان حق، لشكر رسول الله، حنابندان است. آنها پیشاپیش، پیروزی و یا شهادت خود را جشن گرفتهاند، چرا كه در میان سپاه حق شكست راه ندارد: «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین؟»
هر چه به پایان روز نزدیكتر میشویم، شكوفههای شوق در دل بیقرارشان بیشتر و بیشتر شكفته میگردد و طبعشان به شوخیهای لطیف متمایل میشود و از جان نثاران سیدالشهدا (ع) جز این نیز انتظار نمیرود. ترس روبهانه نه شایستهی شیر شكارافكن است. منافق است كه همچون موش كور به تاریكی خوی كرده است و از رو به رویی با ما میهراسد. اما شیردلان سپاه حق، حزب الله، آنانند كه در شأن مصافشان سورهی «والعادیات» نازل میگردد و پروردگار متعال به رزمشان و جرقهی سم ستورانشان بر سنگهای جبهه قسم یاد میكند. اینان كجا و ترس از مرگ كجا!
ساعاتی بیش به پایان روز نمانده است و آفتاب و رودخانه و این درهای كه در آن پناه گرفتهایم و این زمین كه قدمگاه ماست و یكایك این ریگها بر ما و آنچه كردهایم شهادت خواهند داد. و چه نیازی به شهادت آنان، كه حزب الله خود خلیفهی خدا و شاهد و شهید است و زمان و مكان محتاج به شهادت او هستند.
چند قدم آن طرفتر چادری است كه در آنجا گروهانها پیش از رفتن به خط توجیه میشوند. آیا شما با دیدن فرماندهان جوان سپاه اسلام به یاد اسامة بن زید نمیافتید؟ اینها خود لحظه به لحظه تاریخ انبیا و حماسههای زیبای صدر اسلام را تجربه و تكرار میكنند و منتظر نمیمانند تا تاریخ از میان اوراق كهنهی تقویمها با آنان سخن بگوید. ای كاش عاشورا سپری نشده بود!
ساعاتی بیش به پایان روز نمانده است و آفتاب و رودخانه و این درهای كه در آن پناه گرفتهایم و این زمین كه قدمگاه ماست و یكایك این ریگها بر ما و آنچه كردهایم شهادت خواهند داد. گفتم ای كاش عاشورا نگذشته بود و میخواستم بگویم كه اگر ما سال ٦١ هجری قمری و عزیز زهرا، حسین بن علی را درك میكردیم، صحرای كربلا چهرهی دیگری مییافت. اما به یادم افتاد كه اگر آن روز سیدالشهدا غریبانه و مظلومانه سر و جان و پسر و برادر و همه چیز خود را در راه حق نداده بود، امروز نه سخنی از حق بر جای مانده بود و نه ما وجود مییافتیم. اما با اینهمه، غربت سیدالشهدا عجب جانسوز است! جایی برای این ای كاشها و اگرها نیست. عاشورا نگذشته است و كاروان كربلا هنوز در راه است.
بچهها بعد از توجیه آخر، گروهان گروهان روانهی خط میشوند و منتظر میمانند تا فرمان حمله صادر شود. آخرین ساعات در آنچنان شور و شوق و هیجانی میگذرد كه توصیف نمیپذیرد و اگر درست دل بدهید و گوش بسپارید، ضربان مشتاقانهی قلبهای بیقرارشان را كه مجلای نور الانوار ذكر خداست خواهید شنید.
ظهور این جوانان نشانهای است بر پایان عصر حاكمیت استكبار و نزدیك شدن دولت كریمهی آل محمد علیهم صلواتالله، و نه عجب اگر اینان سر از پای ناشناخته، واله و شیدای لقاء الله شدهاند و دل به دریای عشق زدهاند، چرا كه مشام جانشان رایحهی ظهور شنیده است و قرب آن یار، نفخهای مسیحایی در جانشان دمیده و آنان را به حیات عشق زنده ساخته است: هرگز نمیرد آن كه دلش زنده شد به عشق.
چیست آن نفخهی حیاتبخش مسیحایی كه معجزهای اینچنین از او بر آمده و در جان مردهی ما روح عشق دمیده است؟ كربلا، آری كربلا. كربلا قلب پیكرهی تاریخ است و چشمهی نوری كه در آیینهی جان ما انعكاس یافته است، و آینه اگر اناالشمس نگوید چه كند؟
سیارهی زمین بار دیگر در حدقهی كهكشانی خویش روزی دیگر را پشت سر گذاشته است و این نیمكرهی ارض میرود تا از دریای سرخِ غروب پای در ساحل شب بگذارد. آنگاه هر یك از این جوانان ستارهای خواهند شد و اهل آسمان خواهند دید خوشهای از ستارگان كه از ولایت آل محمد نور گرفتهاند، حجاب ظلمت شب را همچون نجم ثاقب خواهند درید و در پهنهی پرجلال كهكشانِ راه شیری جلوه خواهند كرد. ببینید ای اهل آسمان، اینان ستارههای كهكشان ابوالفضل العباس هستند و از آن وفادار درس وفا آموختهاند و چه خوب آموختهاند، مرحبا!
ساعتی دیگر، شب گسترهی سیاه خود را بر همه جا خواهد گسترد و سیارهی زمین بار دیگر در حدقهی كهكشانی خویش روزی دیگر را پشت سر خواهد گذاشت و این نیمكرهی ارض از دریای سرخ غروب پای در ساحل شب خواهد گذارد و آنگاه هر یك از این جوانان ستارهای خواهند شد و اهل آسمان خواهند دید چگونه خوشهای از ستارگان كه از ولایت آل محمد نور گرفتهاند، حجاب ظلمت شب را همچون نجم ثاقب میدرند و در پهنهی پرجلال كهكشان راه شیری جلوه میكنند. آنگاه پروردگار متعال، جل و علا، بار دیگر مباركهی «فتبارك الله احسن الخالقین»(١) را فرو خواهد فرستاد. ببینید ای اهل آسمان، اینان ستارههای كهكشان ابوالفضل العباس هستند و شیدای عشق بر محور وفا سماع میكنند. نورشان از نور حسین(ع) است و طینتشان از خاك خونآلود قتلگاه شهدای كربلا.
ساعاتی بیش به پایان روز نمانده است و آفتاب و رودخانه و این درهای كه در آن پناه گرفتهایم و یكایك این ریگها بر ما و آنچه كردهایم شهادت خواهند داد. گفتم ای كاش عاشورا نگذشته بود و میخواستم بگویم كه اگر ما سال ٦١ هجری قمری و عزیز زهرا، حسین بن علی را درك میكردیم، صحرای كربلا چهرهی دیگری مییافت. اما به یادم افتاد كه اگر آن روز سیدالشهدا، مظلومانه و غریبانه، سر و جان و پسر و برادر و همه چیز خود را در راه حق نداده بود، امروز نه سخنی از حق بر جای مانده بود و نه ما وجود مییافتیم. برادر، جایی برای ای كاشها و اگرها باقی نمانده است. عاشورا هنوز نگذشته است و كاروان كربلا هنوز در راه است و اگر تو را هوس كرب و بلاست، بسم الله.
پی نوشتها
*. اين برنامه شامل دو قسمت است: «حنابندان» و «دروازه قرآن»
١. مؤمنون / ١٤
نظرات شما عزیزان: