حسنیه: شرح مناظرات بانوئی از شاگردان امام صادق علیه السلام
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 119616
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 251783
بازدید ماه : 305061
بازدید کل : 10696816
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 8 / 1400

حسنیه: شرح مناظرات بانوئی از شاگردان امام صادق علیه السلام

حسنیه: شرح مناظرات بانوئی از شاگردان امام صادق علیه السلام

آیا پیامبر پس از خود وصی معرفی نکرد؟!

حسنیه گفت: ای ابراهیم، پیامبر که از دنیا رفت آیا برای خود وصی تعیین کرد یا نه؟

ابراهیم گفت: وصی تعیین نکرد.

حسنیه گفت: آیا این عمل پیامبر درست بود یا خطا؟ و آنچه خلفا در سقیفه بنی ساعده انجام دادند چطور؟ خطابود یا صحیح؟

ای ابراهیم پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم راخطا کار می دانی یا اصحاب را؟

ابراهیم از جواب درماند چون اگر می گفت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم خطا کرده دین و شرع را ناقص تلقی نموده و اگر می گفت خلفا خطا کرده اند، موجب بطلان مذهب خود و اثبات مدعای حسنیه می شد. حیرت زده سر در گریبان فرو برد و ساکت ماند.

حاضرین در مجلس خندیده و او را سرزنش کردند که چگونه با آن همه ادعای علم و دانش از جواب کنیزی عاجز مانده است.

هارون چون ابراهیم را مضطرب دید ، و فهمید که این مسئله موجب فضاحت شده است رو به وزیر خود یحیای برمکی کرد و

 

گفت: شنیده ام میان علمای بغداد و برخی علما در باب خیر و شرّ اختلاف نظری هست، از ابراهیم سؤال کن نظرش چیست؟(1)

تنزیه انبیاء و تأویل آیات متشابه

(به دنبال مسائلی که بین حسنیه و ابراهیم رد و بدل شد) ابراهیم مجال یافت و (با اشاره به اعتقاد شیعیان به عصمت و پاکی انبیا علیهم السلام ) گفت! ای حُسنیه: به اعتقاد تو تمامی انبیاء معصوم هستند ودر این صورت آنان معصیتی را مرتکب نشده بودند، پس چرا به درگاه خداوند آن قدر توبه و استغفار نمودند؟

با سخن ابراهیم یحیای برمکی خندید و گفت: آیا از عهده بحث قبل بر آمدی و دلیل حسنیه را ردّ کردی که اکنون در مورد عصمت انبیا بحث می کنی؟

حسنیه گفت: ای ابراهیم! این اشکال تو موافق ادب نبوده ، و بی موقع و ناوارد است. اگرچه در این مسئله نیز جوابت را خواهم داد.

* * *

ای ابراهیم، در مورد عصمت انبیاء و اوصیاء ایشان اشکالی مطرح نمودی ، بدان که اعتقاد من این است که همگی آنان معصوم و از جمیع معاصی به دور هستند، و باید همه انبیاء و اوصیاء از ابتدای

 


1- همانگونه که در مقدمه کتاب اشاره شد ، در این بخش از متن اصلی این کتاب به مباحث خیر و شر و قضا و قدر اشاره شده که بدلیل پیچیدگی هائی که دارد و برای عامه خوانندگان چندان قابل استفاده نیست، حذف ، و علاقمندان را به کتب علمی که جایگاه طرح چنین مباحثی است ارجاع می دهیم . ناشر

طفولیت تا پایان نبوّت و وصایت از گناه و فراموشی به دور باشند. زیرا که ایشان امین سرّ خدا هستند، از این رو چگونه روا باشد که در مقامِ اطاعت از شیطان که پست ترین موجودات و دورترین مخلوقات از محضر کبریائی است برآمده و از خدا دور شوند؟

بدان که شیطان بر ایشان راهی ندارد و از ایشان افعال شیطانی صادر نمی شود . انبیاء و ائمه باید پاک باشند و متصف به صفات زشتی مثل کینه و بخل و حسد و جهل و حرص نباشند و معلول جسمی نبوده و مبتلا به امراضی چون پیسی و جُذام و گنگی نباشند، و از جمیع نقائص مطهر و منزه بود، و دروغ گو و هوسران نباشند.

ای ابراهیم! امام باید بافضیلت ترین و عالم ترین و زاهدترین و با ورع ترین و باتقوی ترین و سخی ترین و شجاع ترین مردم اهل زمان خود باشد، و از همه مردم بی نیاز باشد.

هر غلام زرخریدی سزاوار امامت نیست. امام از سوی خدای متعال و رسول گرامی او به این سمت منصوب شده باشد، تا مردم در تبعیت از او دل نگران نباشند.

دلیل دیگر بر واجب بودن عصمت امام این است که احتمال دارد فرد غیر معصوم مرتکب ظلم گردد و حال اینکه حضرت پروردگار جلّ و علا می فرماید : «لا یَنالُ عَهدِی الظّالِمین»(1)

چون سخن حسنیه به اینجا رسید لرزه بر جان هارون افتاد، چرا که وی ادعای خلافت به حق می کرد و حتی یکی از این صفات را هم دارا نبود.

 


1- عهد من(که همانا نبوت ورسالت ومقام امامت باشد ) به ظالمان نمی رسد. بقره/124.

یحیی بن خالد برمکی که متوجه اضطراب هارون شد، رو به ابراهیم کرد و گفت: ای ابراهیم! گویا جان از بدنت در آمده است! چرا از این کرسی به زیر نمی آئی و مذهب حُسنیه را اختیار نمی کنی؟

چون ابراهیم این کنایه ها را شنید، گفت:

ای حسنیه چه می گوئی در مورد این آیه: «یا آدَم اسْکُن اَنْتَ وَ زَوجُکَ الْجَنَّهَ وَ کُلا مِنْها رَغَدا حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونا مِنَ الظّالِمین»(1) و بدون شک ایشان از آن درخت خوردند و از ستمکاران گشتند.

حُسنیه جواب داد: ای ابراهیم! بدان که نهی خدای تعالی نسبت به آدم نهی تحریمی نبود بلکه نهی تنزیهی بود. زیرا که نهی تحریمی آن است که با ارتکاب آن شخص مستحق ملامت و عذاب آخرت می گردد اما نهی تنزیهی آن است که با ارتکاب آن شخص از فائده و مصلحتی که در ترک آن عمل بود محروم می گردد ، و دیگر مستحق ملامت دنیا و عذاب آخرت نمی شود.

پس اگر آدم علیه السلام خوردن از آن درخت را ترک می کرد، مشمول الطاف و ثواب بیشتری می شد، و با انجام آن مستحق عقاب نگردید.

ابراهیم گفت! اگر چنین بود، او از ظالمان نمی گشت، در حالی که حق تعالی می فرماید:«فَتَکُونا مِنَ الظّالِمین».

حسنیه جواب داد! ای ابراهیم، بدان که ظلم عبارت از قراردادن چیزی در غیر موضع مناسب آن، یعنی نهادن چیزی در جائی که آنجا

 


1- ای آدم تو و همسرت در بهشت منزل گزینید و از هرچه می خواهید تناول کنید اما ازاین درخت نخوریدوبه آن نزدیک نشوید که از ظالمان خواهیدشد. بقره/ 35.

باشد سزاوار آن چیز نباشد ، یا انجام دادن کاری در جائی که نباید انجام داد و ترک کردن آن در آن جا که باید آن را انجام داد، و همینطور است ترک کردن عمل مستحب و انجام دادن عمل مکروه، نیز ظلم باشد چنانکه در مورد آن بوستان که میوه هایش پربار بود در قرآن آمده است: «وَ لَمْ تَظْلِم مِنْهُ شَیْئا»(1)یعنی آن میوه هائی که هر ساله می آورد هیچ کم نکرد پس معنای «فتکونا مِنَ الظّالِمین» این است که: از آن کسانی باشند که خود را حفظ نموده و اجر و ثواب خویش را کم نگردانند.

ابراهیم گفت، ای حسنیه!آن ها گفتند: «رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِر لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرین»(2) چگونه می گوئی که ایشان ترک عمل مستحبی را کردند و گناه نبود.

حسنیه جواب داد: ای ابراهیم! ایشان اعتراف به ظلم بر نفس خود نموده و از خدا طلب بخشش کردند و آمرزش طلبیدن از حق تعالی دلالت بر گناه کار بودن نمی کند، زیرا که ظلم به معنی نقصان در ثواب و از دست دادن منفعت است . و طلب رحمت و غفران، عبادتی است، که انسان ها به واسطه آن مستحق ثواب می گردند. این سخن دلیل بر گناه کار بودن ایشان نیست چه اینکه رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم نیز فرموده که «اَنَا اَسْتَغْفِرُ اللّه فی کُلّ یَومٍ سَبْعینَ مَرَّه» یعنی من هر روز هفتاد بار استغفار و از خدا طلب آمرزش و غفران می کنم در حالی که آن حضرت مرتکب هیچ گناهی نمی گردید .

 


1- آن دوباغ میوه های خود را بی هیچ آفت و نقصانی به بار می آورند. کهف / 33.

2- پروردگارا ما به خود ظلم کردیم و اگر ما را نیامرزی و به رحمت خویش ما را درنیابی از ستمکاران خواهیم شد. اعراف / 23 .

دلیل دیگر بر اینکه طلب بخشش به معنای گناه کار بودن ایشان نبود این است که چون انبیاء و اولیاء بندگی مخلصانه و طاعت بسیارِ خود را در پیشگاه الهی اندک می شمارند و کمترین ترک ادب را گناه عظیم می دانند از این رو برای تذلل و مسکنت، خود را مجرم می دانند. گرچه از ایشان هیچ گناهی سرنزده پس اعتراف ایشان به ظلم و استغفار کردن، دلیل بر گناه کار بودن ایشان نیست.

ابراهیم گفت: ای حسنیه! اگر چنین باشد سزاوار نیست که خدا، آدم را عاصی و گمراه قلمداد کند آنچنان که فرموده: «وَ عَصی آدَمَ رَبَّهُ فَغَوی»(1)

حسنیه گفت ای ابراهیم! بدان که اکثر آیات قرآنی بنابه فرموده رسول خدا و اهلبیت او علیهم السلام دارای تأویل است و تنها براساس ظاهر آن نمی توان حکم کرد.

عصیان عبارت از مخالفت است، و همچنانکه ترک کننده واجبات را عاصی می گویند، ترک کننده مستحبات و آداب اجتماعی نیز چنین است، ولی ترک مستحبات و آداب، ملامت و عقاب درپی ندارد، از طرفی، غوایت در آیه بمعنای گمراهی نیست بلکه به معنای بی بهره گشتن از ثواب و پاداش است، هم چنان که در اشعار عرب در این معنی بسیار به کار رفته است، پس معنای آیه چنین است که: چون نهی ما را مخالفت کرد، از ثوابی که برایش در نظر گرفته بودیم بی بهره ماند.

ابراهیم گفت: ای حسنیه! اگر آدم و حوا معصیت نکردند، پس چرا

 


1- و آدم پرودگار خویش را عصیان کرد و بیراهه رفت. طه / 121

خداوند ایشان را برهنه کرده و از بهشت بیرون کرد و به زمین فرستاد؟

حسنیه گفت! حسنیه جواب داد: خدا آدم را برای خلافت و جانشینی خود در زمین آفریده بود چنانکه می فرماید: «اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرْضِ خَلیفَه»(1)، و اگر آدم از آن درخت تناول نمی کرد وی را از بهشت بیرون نمی کرد و به زمین نمی فرستاد. پس بیرون کردن او از بهشت و برهنه کردن، عقوبت گناه او نیست زیرا که عقاب رنجی است که به خاطر خوارنمودن واهانت، به عاصی داده شود و بیرون کردن آدم بنابر مصلحت بود.

همان گونه که تهی دستی و رنجوری را خدوند بر حسب مصلحت به بندگان می دهد نه به خاطر عذاب نمودن آنان.

ابراهیم گفت: ای حسنیه! بعد از اینکه حضرت نوح علیه السلام دعا کرد تا حق تعالی قوم او را به غرق و طوفان هلاک کند، پس از مدتی از این دعا پشیمان شد و پانصد سال بر آن گریست، وبه خاطر همین گریه بسیار بود که او را نوح نامیدند و پیشتر از آن نام وی عبدالعلی بود ، خوب، آیا نفرین نمودن او اشتباه و غفلت نبود؟

حسنیه که این قضیّه را شنید خندید و گفت: ای ابراهیم این حکایت بر خلاف قرآن است که از قول کافران می فرماید: «قالوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَاَکْثَرْتَ جِدالَنا»(2)، و قوم نوح پانصد سال بعد از این جریان غرق شدند پس نام وی از اوّل نوح بود.

امّا اینکه گفتی نوح از نفرین خود پشیمان شد، از دو حال خارج

 


1- من خلیفه ای برای زمین قرار داده ام. بقره / 30.

2- گفتند ای نوح چقدر با ما زیاد مجادله می کنی. هود / 32.

نیست، یا اینکه قوم نوح اهل ایمان بودند که اگر چنین باشد این خود کفر عظیمی است که شیخ المرسلین، اول نفرین کند تا عالم را طوفان فرا گیرد و چندین هزار مسلمان هلاک شوند، بعد از نفرین خود پشیمان گردد.

و اگر کافر بودند، معنا ندارد که حضرت نوح علیه السلام از هلاکت دشمنان خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نادم و پشیمان شود، و این در حالی است که خدای تعالی در حق او و حضرت آدم علیه السلام فرموده: «اِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحا وَ آلَ اِبْراهیمَ و آل عمران علی العالمین»(1).

ای ابراهیم! حقیقت مذهب با این مزخرفات ثابت نمی شود و من این مهملات را از غیر تو نیز بسیار شنیده ام.

بدان که بنی امیه و پیروان ایشان، بلکه همه آنهائی که قبل از بنی امیه به ظلم و تعدی متصدی امر خلافت شده بودند، در حالی که به هیچ وجه لیاقت آن را نداشتند، بلکه اکثر اوقات مرتکب ظلم و فسق می شدند از درک مسائل دینی و احکام فرقانی عاجز بودند. بطوری که بعضی اوقات در حال جنابت به امامت جماعت مردم می ایستادند و یا اینکه نماز خود را قطع کرده و می گفت که جنب هستم ، و بعضی اوقات مست و لایعقل امامت کرده و نماز صبح را چهار رکعت می گذاردند و امثال این قبایح بسیار است که اگر بخواهم همه آنها را برشمارم موجب ملالت خلیفه می گردد، چه اینکه بعضی از اهلبیت علیهم السلام و گروهی از صحابه بزرگوار که دارای ایمان حقیقی بودند همواره ایشان را نصیحت و ملامت می کردند و اکثر مردم آنها را

 


1- همانا خدا آدم و نوح و.... را برگزید. آل عمران / 33.

سرزنش می نمودند و آنها بخاطر دفع این سرزنش ها و توجیه اعمال خود و پیروان خود، همه این کفرها و بی دینی ها را به خدا و رسول او نسبت می دادند و سعی می کردند برای تبرئه خود به ظاهر قرآن عمل کرده و همه انبیاء معصوم و مطهر را به معصیت و خطائی متهم کنند و گاهی آیات قرآن را بر طبق احادیث جعلی که خود ساخته بودند تأویل می کردند و استدلال های عقلی را با آن احادیث جعلی و دروغین می سنجیدند، و چون مردم توانائی دفع این شبهات را نداشتند، و دنبال تحصیل علم نمی رفتند و از روی تقلید و قیاس قبول می کردند و آن قدرت تشخیص را نداشتند که میان طبع و هوس و میان عقل و رضای خدا فرق نهند، لذا از روی طمع جاه و حکومت پنج روزه، ثواب ابدی و عذاب جاویدان را نادیده گرفته و پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، در مدت دویست سال، مذاهب مختلفی جعل کردند و کورکورانه دین و مذهب جدیدی بنا نمودند و از راه انصاف بیرون رفتند و به دنبال یافتن مذهب حقیقی سعی ننموده و به ضلالت پیشینیان خود باقی ماندند.

همانند مشرکین که به پیامبران گفته بودند «اِنّا وَجَدنا آبائَنا عَلی اُمّه وِ اِنّا عَلی آثارِهِم مُقْتَدُون»(1) و حق تعالی نیز در جواب ایشان و شما می فرماید: «لقد کنتم اَنْتُم وَ آباؤُکُم فی ضَلالٍ مُبین»(2)

و بعضی از مردم به گفتار سخنرانان و معلمان اکتفا کردند تا سخنان و نظرات مختلف را با نظر عاقلانه بسنجند و طریق صحیح را اختیار


1- گفتند ما پدران خود را بر این آئین یافتیم و دنباله رو آنان هستیم و به آداب و ائین آنها اقتدا می کنیم. زخرف / 22 .

2- همانا شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بسر می برید. انبیاء / 54.

کنند، از این رو هر کسی ادعای «اَنَا مَعَ الْحَق» کرد و خود را بر حق دانست، و این است که خدای متعال فرموده «کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِم فَرِحُون»(1).


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: دفاع از حریم ولایت
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی