اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
ما دعا را یک رابطهی معنوی با خدا میدانیم و فقط یک حالت تعبد و عرفان و توسل و… البته اینها هست و همه درست است اما گاهی آدم یک مسألهای را خدمت شما بگویم. شنیدم مرحوم شهید بهشتی هم یک چنین عقیدهای دارد ولی من هم روی حساب تجربه عقیده خودم همین است و خیلی از کارهای من روی همین عقیده است.
یک مثال بزنم، اگر شما در خیابانی که منزلتان است، محل کارتان است میروید، سالها از این خیابان عبور میکنید. بپرسند چند درخت در این خیابان است؟ میگوییم: نمیدانم. هر روز از اینجا میروم اما به فکر شمردن درختها نبودم. حالا حواسم را جمع میکنم. دوباره میپرسند: چند تیر لامپ در خیابان است؟ میگوییم: نمیدانم. میگوییم: بابا مگر هر روز نمیروی؟ میگوید: من به نیت شمردن تیر برق نگاه نکردم. ما هربار هرچیزی را میخواهیم نگاه کنیم باید با یک نیت…
فرض کنید مثلاً یک مرتبه قرآن را به قصد وزارت اطلاعات ببینیم. من خودم از اول قرآن تا آخر قرآن موفق شدم و خدا لطف کرد، آیاتی که کد اطلاعاتی دارد، حراست، اطلاعات، نظارت و بازرسی، خیلی آیه گیرم آمد. به قصد حقوق و اخلاق، این مقدمه را گفتم برای اینکه یک نمیدانم
1- نگاهی دوباره به دعای مکارم الاخلاق
حدود ده، پانزده سال پیش من دعای مکارم الاخلاق را شروع کردم در تلویزیون گفتن، شبهای جمعه درسهایی از قرآن، دور و بر هشتاد جلسه این سه صفحه دعا را توضیح دادیم. آنوقت به قصد دعا بود. دیروز و پریروز نگاه من به این دعا خورد به قصد مدیریت، یعنی دعای مکارم الاخلاق به قصد مدیریت، یک چیزهایی گیرمان آمد، چون مثل اینکه آدم یکبار نگاه میکند. شما ممکن است یکی از دخترهای فامیل را صد بار دیده باشی اما وقتی بحث ازدواج میشود، وقتی نگاه میکنی طور دیگر نگاه میکنی. یک خانم وقتی دارد با دستمال کاغذی ساعت را پاک میکند، وقتی میگویی خانم ساعت چیست؟ دستمال کاغذی را نگه میدارد، یکبار دیگر نگاه میکند. یعنی تا حالا نگاه میکرد برای اینکه شیشه را پاک کند. حالا نگاه میکند میبیند چه ساعتی است. هزارها ساعت من در ماشین نشستم، هنوز رانندگی یاد نگرفتم اما اگر سی ساعت به قصد تعلیم رفته بودم، یاد گرفته بودم.
من دعای مکارم الاخلاق را در نیم ساعت چند سرفصلهایش را برای شما بگویم. ببینید اینها به مدیریت میخورد، به تعلیم و تربیت میخورد. به زندگی میخورد، اصلاً آدم فکر میکند. چرا به اینها دعا میگوییم؟ چیزی بهتر از دعا نداریم بگوییم. چه لقبی به اینها بدهیم. بگوییم حکومت، حکمت، سیاست، بگوییم مدیریت، هرچه به دعا بگوییم میصرفد. یکوقتی یک سفری به کانادا داشتیم، ده پانزده سال پیش، آنجا چند برنامه داشتیم. یکوقت یک کسی زنگ زد گفت: من فلانی هستم. پروفسور فلان و میخواهم از شما تشکر کنم برای سخنرانیات، ما به سفیرمان گفتیم ایشان میگوید: پروفسور فلان، گفت: بله، مهم است خیلی مهم است. ایشان هم در آمریکا تدریس میکند هفتهای سه روز، هفتهای سه روز کانادا در رشته خود یا بینظیر است یا کم نظیر است. دعوت کن بیاید یا اگر میخواهد بیاید، او را تحویل بگیر. وقتی آمد به او گفتم: از کجای بحث من خوشت آمده است؟ چون خود شما پروفسور هستید در علوم ارتباطات. گفت: از یک سطر دعای ابوحمزه که تو تفسیر کردی. دعای ابوحمزه حدود پانزده، شانزده صفحه هست و خیلی طولانی است و یکی دو ساعت خواندن آن طول میکشد. صفحههای آخر آن من یک سطر آن را گفتم. عنوان زدم آنجا که عوامل… موضوع، عوامل سقوط یک ملت، [پای تخته] عنوان عنوان قشنگی است. چطور یک جامعه سقوط میکند. تمام عوامل را امام سجاد در یک سطر دعا گفته است، این هم نصف شب ماه رمضان.
2- عوامل سقوط جامعه در دعای مکارم الاخلاق
حالا من آن سطر را میگویم. میگوید: «اللهم» خدایا «انی اعوذُ» من به تو پناه میبرم. «بک» از چه؟ ««اللَّهُمَّ إِنِّى أعُوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ» از اینکه بی نشاط باشم. جامعه بی حال و وا رفته سقوط میکند. «وَ الفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْحُزنِ» از غم، جامعهای که غصه دارد و همه را میخواهند فردا اعدامش کنند. «وَ الجُبْنِ» جامعه ترسو، «وَ الغَفلَةِ» جامعه غافل، «و القَسوَةِ» جامعه قسی القلب، «وَ الفَقرِ» جامعه فقیر، «وَ الفَاقَةِ وَ كُلِّ بَلِيَّةٍ وَ الفَوَاحِشِ» جامعهی منکر… امام سجاد یک «الله انی اعوذ» میگوید، آدم فکر میکند دعاست، دعا هست اما در این دعا خدایا پناه میبرم از اینکه جامعه ما بی حال و بی نشاط باشد. تحصیل کرده است. جوان هم هست ولی وارسته نیست، وارفته است. مسلمان باید وارسته باشد نه وا رفته. این از این یک سطر، البته من سخنرانیام طولانی بود منتهی یکی دو دقیقهاش در مورد این دعا بود. ایشان خیلی خوششان آمده بود که عجب ما باید نگاهی دیگر به دعاها بکنیم. دعا یک مکتب است. دعا یک دانشگاه است.
حتی نحوهی دعاهایی که امامان ما انتخاب میکردند، خط سیاسی داشت. یکبار یکی از جنایتکارهای بنی امیه، قرآن را باز کرد. دید در قرآن آمده مثلاً این آیهای که ما پدر ظالمها را درمیآوریم. شخص جنایتکار گفت: به من بودی؟ پدر مرا درمیآوری؟ قرآن را آورد گفت: تیر باران کنید. قرآن باید تیر باران شود برای اینکه در آیه قرآن آمده ما پدر ظالم را درمیآوریم. امام سجاد وقتی این صحنه را میشنود و میبیند. شروع میکند میگوید: خدایا تو برای ما قرآنی فرستادی که چنین است. آنوقت شروع میکند که قرآن چه کتابی است، چون در آن زمان حضرت سجاد نمیتوانست بگوید این کار را نکن. چون پدرش امام حسین را در کربلا گشتند. وقتی…
وقتی امام حسین را کربلا میکشند و امام سجاد را اسیر میکنند، در کوفه و شام میگردانند. جنایتکارها هرکاری میخواهند بکنند. خفقان و سکوت، ولی دعا میخواند. در دعا میگفت: قرآن چه کتابی است؟ شما میدانید چه چیزی را تیرباران کردید؟ نمیگفت: تیرباران نکنید چرا کردید؟ ولی تجلیلی از قرآن میکند که یعنی نفهمیدید چه غلطی کردید. یا مثلاً طاغوت وارد میشود، همه برایش کف میزنند و سوت میکشند و احساسات نشان میدهند. این جنایتکار را نباید احساسات نشان بدهید. نمیتواند امام را نهی از منکر کنند ولی امام در دعا میگوید: خدایا اگر ظالمی وارد شد، من پیش او قیام کردم مرا ببخش. اگر در صورت ظالم خندیدم مرا ببخش. اگر حاضر بودم ظالم دقایقی زنده بماند مرا ببخش. میگوید: خدایا مرا ببخش. اسمش خدایا مرا ببخش، خدایا مرا ببخش است. ولی به مردم میگوید: کار غلطی کردید، ظالم وارد شد کف زدید. احترام کردید. تجلیل کردید. استقبال رفتید. بدرقه رفتید. کارهای مردم را امام سجاد محکوم میکند که کار شما غلط است و این محکومیت در قالب دعا باشد.
به من گفتند این کلمه عوامل را من عوالم نوشتم… این لام و میم را جابجا نوشتم. من این را در چند ثانیه درست کنم، عوالم،… ل و میم جابجا شده است. عوامل! از تذکر شما تشکر میکنم.
یک نگاهی به دعای مکارم الاخلاق بکنیم. 1- البته من هشتاد جلسه در مورد این، ده پانزده سال پیش تقریباً صحبت کردم. الآن در فاصله یک ربع میخواهم یک نگاهی به سرفصلهایش بکنم. چون این برای همه ما درس است. اول دعای مکارم الاخلاق میگوید: انتخاب میکنی انتخاب احسن کن، یعنی همیشه سراغ نمره بیست برو! بالاترین نمره، «اللهم بلغ بایمانی، اکمل الایمان و اجعل یقینی افضل الیقین، احسن النیات، احسن الاعمال» افضل، اکمل، یعنی به کم راضی نشو. این یک مسأله، مسأله دوم کارهای خود را به فکر آینده هم باشید. امام سجاد در دعا میگوید: «وَ اسْتَعْمِلْنِى بِمَا تَسْأَلُنِى غَداً عَنْهُ» مرا مشغول کارهایی کن که روز قیامت از من بازخواست خواهی کرد.
3- نگاه به آخرت، در کارهای دنیوی
روایت زیادی داریم که روز قیامت از چند چیز سؤال میکنند. از عمر سؤال میکنند چه کردی؟ «فیما أفنیتَ عمری» در مناجات داریم. از جوانی سؤال میکنند. از درآمد سؤال میکنند. از مصرف سؤال میکنند، این همه گرسنه و فقیر بود، شما حق داشتی پولت را اینجا خرج کنی؟ از ولایت و مدیریت سؤال میکنند، که شما خواب بودید. چهل سال از انقلاب میرود حالا ما باید ببینیم در فلان منطقه بندرعباس بچهها کلاس ندارند، پا برهنه راه میروند و آب آشامیدنی ندارند. این تالارهایی که ساختیم، ساختمانهایی که ساختیم، چه پولهایی را بیخود خرج کردیم. خدایا توفیق بده یک کاری کنم، یکوقت به یکی از مسئولین، شهردار تهران بود. گفتن که شما یک اسلام شناس فقیه عادل، اسلام شناس بصیر و عادل مشاور شما باشد که یک کاری میخواهی بکنی، درست است شورای شهر هم از نظر قانونی جایگاهی دارد، شورای شهر هم باشد اما احتیاطاً از یک فقیه عادل بپرسید این پول لازم هست یا نه. بعد به شهردار گفتم: یا بهشت میروی یا جهنم، راه سومی نداریم. اگر خواستی بهشت بروی، یک اسلام شناس هم با خودت ببر. بگو: این کار خیری که کردی به بهشت میروم، این هم کمک من کرد. اگر خدای نکرده این مبلغی که خرج میکند اولویت ندارد شما نباید پول را اینجا خرج کنی، حالا خرج کردی. لا اقل روز قیامت بگویی من خیلی بلد نبودم اما این آخوند چهل سال، پنجاه سال درس خوانده بود و اسلام شناس بود، این هم امضاء کرد. پس اگر جهنم میروی، جهنم تو نصفه میشود. بگویی نصفش هم این بود. اگر بهشت میروی بهشت اضافه میشود. عقل میگوید: کسانی که میخواهند یک پولی خرج کنند و تصمیم کلانی بگیرند، مواظب باشند که باید جواب قیامت را بدهند.
یکی از مسائل مهم این است که ما توفیقاتمان بخاطر این است که کارهای ما پخش نشود. میگوید: «وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِى فِيمَا خَلَقْتَنِى له» به من فراغت بده متمرکز باشم. این تمرکز مسألهای است. ما در نمازمان حتی در یک رکعت نمازمان تمرکز نداریم. از اول تا آخر نماز چند جا حواس ما پرت میشود. میگوید: خدایا به من تمرکز بده. «وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِى فِيمَا خَلَقْتَنِى له» من متمرکز شوم یک کاری انجام بدهم که قیامت باید جواب بدهم یعنی کارهایی که میکنی، حتی درسهایی که در دانشگاه و آموزش و پرورش میخوانید، درسهایی که در حوزه میخوانید، چهار شرط باید داشته باشد وگرنه قیامت گیر هستیم. یا باد واجب باشد. یا حداقل مستحب باشد. یا درسی که میخوانیم مشکل جامعه را حل کند یا مشکل یک نفر را حل کند. خیلی وقتها بودجهها صرف جایی میشود که نه واجب است، نه مستحب است، نه مشکل جامعه را حل میکند و نه مشکل فرد را حل میکند. برای چه این درس را میخوانیم؟ بسیاری از کتابها و تحقیقها و مجلهها، حرف، این متر خوبی است. واجب است؟ 2- مستحب است. مشکل جامعه را حل میکند؟ مشکل فرد را حل میکند؟
امام سجاد میگوید: خدایا مرا وادار کن کاری کنم که روز قیامت باید جواب بدهم.
4- فقرزدایی در فرهنگ اسلامی
بی نیازی، جامعه باید بی نیاز باشد، از فقر نجات پیدا کند. ما، فقر زدایی در اسلام زیاد آمده است. در کنار نماز، فقرزدایی هست. یعنی کنار نماز میگوید: «اقاموا الصلاة، یؤتون الزکاة» نماز و زکات با هم است. 27 جای قرآن نماز و زکات به هم چسبیدند. اصلاً نماز بدون زکات قبول نیست مثل زنی که یک گوشواره دارد. اصلاً عروسی نمیرود. سوزن خالی فرو نمیرود. سوزن با نخ در پارچه شیرجه میرود. روزه خوردی؟ باید قضا کنی و اگر نمیتوانی غذا کنی به فقرا برس. کفاره بده، حج میروی، عید قربان گوسفندی که میکشی ثلث یک سوم این گوسفند را به فقرا بده. خمس و زکات هم بخشی برای فقرا هست. حج هم گوسفند عید قربان بخشی برای فقراست. امر به معروف و نهی از منکر هم همینطور است. بهترین معروف اطعام طعام است که با چه لحنی است. لقبهایی که برای فقر زدایی هست، 1- انفاق 2- صدقه؛ انفاق دهها آیه دارد. صدقه، کفاره، خمس، زکات، ایثار، اعطی، هدیه، هبه، قرضالحسنه، یعنی هریک از کلماتی که گفتم آیات زیادی دنبالش است، همه برای فقر زدایی است.
باید انسان چشم و دل سیر باشد. امام سجاد میگوید: خدایا، من در فقری نباشم که چشم بدوزم کی به دیدن من بیاید هدیه بدهد. کی احوالم را بپرسد. کی به من زنگ بزند. یعنی مرا بی نیاز کن که چشم به دست مردم نداشته باشم.
بعد میگوید: خدایا، کمالاتی که به من میدهی مواظب من باش. چون گاهی افرادی کمال دارند اما چون مراقب خودشان نیستند کمالشان هدر میرود. میگوید: خدایا «عبدنی لک» توفیقم بده عبادت کنم. عبادت خوب است ولی آفت دارد. آفات خوبیها، [پای تخته] امروزیها میگویند: آسیب شناسی. عبادت خوب است ولی آفتش عجب است. میگوید: «الهی عبدنی لک» توفیقم بده عبادت کنم. اما «وَ لا تُفْسِدْ عبادَتى بالعُجْبِ» با عجب خرابش نکنم. «اعزّنی» خدایا به من عزت بده، عزت خوب است. «و لا تبَتلیّنی بالکبر» اما کبر بد است. «اجر للناس علی یدی الخیر» یعنی خدایا به من توفیق بده به مردم خیر برسانم. اما آفتش این است که سرشان منت نگذارم. من جهازیهاش دادم. من به او وام دادم. من چه کردم. اخلاق خوب، خوب است، «الهی هب لی معالی الاخلاق» اما آفت این است که هی پز میدهی. [پای تخته] «الهی هب لی معالی الاخلاق و اعصمنی من الفَخر» افتخار نکنم. مرا میبینی؟ هیچوقت عصبانی نمیشوم. مرا میبینی؟ هیچوقت چک من بر نگشته است. مرا میبینی اخلاق خوب، خوب است، هی مرا میبینی، مرا میبینی، یک بخشی از دعا این است که اگر کسی کمالی دارد باید مواظب باشد کمالش از بین نرود. وگرنه اگر شما یک چیزی را حفظ کنی و بعد فراموش کنی، باختی و سوختی. این هم یک بخش از دعاست. اگر خیر میخواهید آفتش را هم بخواهید.
یکی از مسائل این است که اگر تعریف تو را کردند. خودت، خودت را کنترل کن. این هم یک بحثی است. گاهی به یک آدم آیت الله میگویند و به یک کسی دکتر میگویند، هرکس هر لقب حقی دارد که در مقابل ستایشها ما چهار دسته هستیم. بعضی ستایش را بالا میبرند بیش از حد، امیرالمؤمنین به اینها گفته ملق، ملق یعنی تملق، چاپلوسی، نیم کیلو میارزد، شما سه کیلو تعریف میکنی، این تملق است و این منفی است و بد است. یکوقت یک خوبی دارد و شما یک مثقالش را میگویی، مثلاً یک میلیون برای جبهه، برای کارهای خیر داده میگوید: بابا، برو بابا این میلیاردر است باید میلیاردی بدهد. یعنی آن یک میلیونش هم تحقیر میکنیم. این هم حضرت امیر فرموده: حسادت است که خوبی مردم را نمیتوانی بگویی، اگر بیش از اندازه گفتی چاپلوس هستی. اگر کمتر از اندازه گفتی، حسود هستی. اگر به اندازه گفتی، حالا یک افرادی هم هستند که خوششان میآید ستایش شوند. میگویند: آقا ایشان نماز شباش ترک نمیشود. نه آقا اینطور نیست. من خیلی وقتها نماز شبم ترک میشود و ممکن است نماز صبحم قضا شود. یک کسانی میآیند باد به آدم میکنند هندوانه زیر بغل آدم میگذارند و چاپلوسی میکنند،چاخان میکنند و اهل تملق هستند و بله قربانگو هستند و به قول ما بادمجان دور قاب چین!
5- عزت بیرونی، ذلت درونی
امام سجاد در دعا میگوید: خدایا اگر دیدم مردم مرا عزیز میکنند، خودم، خودم را ذلیل بدانم. «الهی وَ لا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً» خدایا اگر در ظاهر عزت مرا بالا میبری، «إِلا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا» اگر عزت تو بالا رفت، مثلاً حالا نماز خواندی، فکر میکنی چهار شب نماز شب خواندی، یا کار خیری کردی خوب است، یا اشکی ریختی و توسلی قبول باشد انشاءالله اما فوری تا می بینی شیطان دارد بادت میکند، بگو آنجا در عوض این خلاف را کردی. حدیث داریم علامت مؤمن این است که اگر بیست سال قبل گناهی کرده یاد گناه بیست سال قبلش میافتد ناراحت میشود. عذرخواهی میکند ولی منافق علامتش این است که وقتی گناه کند فوری مثل مگسی که از بغل گوشش رد میشود وز میکند و فراموش میکند. گاهی انسان بنشیند لغزشهای خودش را ببیند مسأله مهمی است. توجه به این مهم است.
ما حدیث داریم هروقت فکر میکنید آدم خوبی هستید خودتان را به قرآن عرضه کنید. قرآن گفته مؤمن کسی است که «فی صلاتهم خاشعون» در نماز حضور قلب داری، «لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ» (مؤمنون/4) حق فقرا را دادی؟ «عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون» (مؤمنون/3) دنبال لهو و لعب نروید. تو لهو و لعب ببینی دنبالش میروی یا نمیروی. «لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون» (مؤمنون/5) در مسأله شهوت خودت را نگه میداری، خودمان را عرضه کنیم. امام سجاد میگوید: خدایا اگر عزت ظاهری مرا زیاد میکنی، خودم خودم را بالا نبرم.
یکی هم ثابت قدمی است. بعضیها آدم خوبی هستند اما ثابت قدم نیستند. «وَ مَتِّعْنِي بِهُدًى صَالِحٍ لا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لا أَزِيغُ عَنْهَا» افرادی هستند خوب هستند ولی ثابت قدم نیستند و نمیشود به اینها تکیه کرد. ما آدم داریم در جمهوری اسلامی از اول انقلاب تا الآن سی شغل گرفته است با کم و زیادش و هر روزی یک جایی یا رئیس میشود یا مدیر کل میشود یا مشاور میشود. پرسه میزنند در پستها! یک پستی را با تکلیف شرعی و احساس وظیفه قبول کردی پایش بایست.
اصولاً کارهایی موفق است که پایش بایستند. شما نگاه کنید حضرت ابراهیم که کعبه ساخت، اسماعیل هم که مرد همانجا خاکش کرد. یعنی چه؟ یعنی من پای کعبه ماندم و بچهام هم آنجا دفن کردم. آقای بروجردی جنازهاش را در مسجد اعظم قم دفن کردند یعنی تا آخر پای مسجد ماندم. آقای نجفی مرعشی قبرش در کتابخانهاش بود. امام قبرش در کنار شهدای بهشت زهراست. اینکه انسان یک کاری که میکند ثابت قدم باشد. امام سجاد میگوید: خدایا، تشخیصم را که دادم دیگر جا به جا نشوم. «وَ طَرِيقَةِ حَقٍّ لا أَزِيغُ عَنْهَا» اگر یک راهی را انتخاب کردم دیگر منصرف نشوم.
6- بهرهگیری از عمر برای عبادت و خدمت
مسأله دیگر اینکه طول عمر را امام سجاد از خدا نمیخواهد مگر برای خدمت. میگوید: «الهی» این هم مهم است. آخر ما به هم میگوییم: خدا طول عمرت بدهد. گاهی میگوییم طول عمرت بدهد با عزت و سلامتی خوب است. اما امام سجاد اینطور دعا نمیکنند. دعای امام سجاد برای طول عمر است. میگوید: «الهی وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ» بذله یعنی لباس تنگ، چون کارگرها وقتی میخواهند کار کنند با لباس گشاد نمیشود کار کرد. میگوید: اگر عمر من لباس کار من است عمرم بده، اما «فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ» اما اگر عمر من چراگاه شیطان است. چراگاه که میدانی بزغاله و گوسفند در چراگاه هرجا میخواهند میروند، شیطان در مخ میآید فکر من شیطانی میشود. در چشم میرود نگاه من شیطانی میشود. در زبان میآید، حرفهای من شیطانی میشود. میرود در قلب نیات من شیطانی میشود. با پایم به سمتی میروم که شیطانی است. میگوید: خدایا عمر من چراگاه شیطان شده است. یعنی شیطان… چراگاه شیطان، آخر در چراگاهش حیوان آزاد است. یعنی قشنگ در را باز کردند و به ما گفتند: بواب باش. یعنی دروازهبان باش و نگذار هر حرفی در گوشت برود. جلوی فکرت را بگیر، سوء ظن نداشته باش، جلوی چشمت را بگیر. «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا» (نور/30) این نگاه حرام است. نگاه نکن. ما دروازهبان چشم و گوشمان نیستیم، عمرمان را پهن کردیم، یک سفره پهن است برای شیطان، هرجا هرکس حرف میزند گوش میدهیم. نشسته خانم یا آقا یا هرکس با انگشتش میبیند از کجا چه اس ام اسی آمد؟ از کجا چه جوکی ساختند؟ از کجا چه شعری خواندند؟ یعنی دائماً دارد مثل برجهای مراقبت که هواپیما را رصد میکند، این دارد از شرق و غرب آدم را رصد میکند. شرق و غرب را رصد میکند. کارها کار خوبی نیست. عمرمان چراگاه شیطان نباید باشد.
نقل شد مرحوم مطهری با یکی از رفقای رفتند مهمانی در مهمانی حرفهایی زده شد، وقتی جلسه تمام شد و بیرون آمدند، نقل شد مطهری به ایشان گفت یا ایشان به مرحوم مطهری گفته بود که ما امشب دیگر نماز شب خوان نیستیم. گفته بود از کجا میدانی؟ گفت: میدانی چقدر حرفهای ناجور شنیدیم. در این جلسه ما نباید بنشینیم. باید جلسه را کنترل کنیم و بگوییم این حرفها را نزنیم. ما گاهی خوشمان میآید آبروی کسی بریزد. فلانی هم دست گل آب داد؟ عجب، بگذارید من این را برای رفیقهایم بفرستم. حالا بنده، یک غلطی کردم. مثل امروز غلطی که اینجا کردم، باید مینوشتم عوامل، نوشتم عوالم. یک کلمهای از دهانم… میخواستم بگویم امام حسین(ع) غلط گفتم شمر علیه السلام. یک کلمهای را اشتباه کردم. حالا این را برمیدارند همین تکه را قیچی میکنند و تقطیع میکنند و لذت میبریم اگر کسی خراب شود.
من این را بگویم با اینکه تکراری است. تمام گناهان اگر گناه کردی عذاب میشوی جز آبروریزی، لازم نیست آبرویش را بریزی. همین که دوست داری آبرویش ریخته شود، ولو آبرویش ریخته نشود ولی تو خوشت میآمد که این حرفی که زدند این لو برود. همین که خوشت آمد، یک عکسی را به جای دیگر میچسبانی، بعد قهقه میخندی. رئیس جمهور باشد، رئیس مجلس باشد، وکیل، سفیر، وزیر، آخوند، امام جمعه، هرکس… چیزهایی را قیچی کنیم به هم بچسبانیم وقتی به هم چسباندیم آنوقت بنشینیم بخندیم. قرآن میگوید: تو چون دوست داری که آبروی کسی بریزد، بخاطر «يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ» (نور/19) عربیهای که میخوانم قرآن است. علاقه داری این ضایع شود، چون «یحبُّون… عذاب الیم» عذاب دردناک دارید. عذاب الیم برای گناهان کبیره است. معلوم میشود، دزدی تا دزدی نکنی گناه نیست. تا چاقو نکشی، تمام گناهان را انجام دادی گناه است ولی اینکه شما خوشت میآید آبروی کسی را بریزی همین علاقه هم گناه است. لازم نیست آبرویش را بریزی. علاقه به ریختنش… چرا هر حرفی را برای همدیگر نقل میکنیم؟ حرفهای خوب را نقل کنیم. حرفهایی که آبروی مؤمن در خطر است، نقل نکنیم. بعد میگوید: انسان همیشه باید در حال رشد باشد.
7- اصلاح نیّت و عمل برای رسیدن به سعادت
امام سجاد یک نکته دارد، قشنگ است. میگوید: خدایا، در دعا میگوید ولی ببینید چه درسی است. دعا را باید مکتب گذاشت. مکتب دعا، یعنی دعا هر کلمهاش یک باری دارد. میگوید: خدایا من سه جور بیشتر نیستم. یا ذاتم خراب است، 2- ذاتم خوب است و عملم خراب است. نیتم خوب است، ولی عملم، قلبم پاک است ولی زبانم بد حرف میزند. عملم خراب است. یا هم ذاتم خوب است هم عملم خوب است. خوبیهایم کم است. میگوید: در هر حال کمک میخواهم. «الهى لا تدع خصلة تعاب منّى الّا اصلحتها» خصله یعنی ذات، اگر خصلت من، اگر خصلت و وجود و روح من فاسد است، درستش کن. اگر خصلت خوب است، عمل من خراب است. «و لا عائبة» عایبه یعنی عیب، عیب دارم اما «حسنتها» اگر عیب دارم، عیبم را خوب کن. اگر هم ذاتم خوب است و هم عملم خوب است ولی خوبیهایم کم است، «وَ لَا أُكْرُومَهً فِىَّ نَاقِصَهً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا» اکرومه، کرامت دارم اما ناقص و کم است. «أکملتها» خیلی قشنگ است، یعنی هیچکس بی نیاز نیست. اگر ذاتت خراب است برو ذاتت را درست کن. اگر ذاتت خوب است و عملت خراب است، عملت را درست کن. اگر هم ذاتت خوب است و هم عملت خوب است، خوبیهایت کم است. «زدنی علما»، «زادهم هدی» روز به روز هی، ما سه حرکت در قرآن داریم. حرکت به جلو، «زادهم هدی، زدنی علما» روز به روز آدم بهتر میشود. حرکت به عقب، «آمنوا ثم کفروا» هی روز به روز بدتر میشود. حرکت دوری که حدیث داریم «كَحِمَارِ الطَّاحُونَة»
خدایا هرچه تلف کردیم و خلاف کردیم ببخش، کمتر از آنی ما را به خودمان واگذار نکن.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- امام سجاد علیهالسلام برای مقابله با ظالمان زمان خود از چه اهرمی استفاده میکرد؟
1) برپایی مراسم عزاداری
2) نشر و ترویج دعا و مناجات
3) تحریک یاران به مقابله با حکومت
2- امام سجاد علیهالسلام، عوامل سقوط جامعه را در کدام دعا بیان کرده است؟
1) دعای مکارم الاخلاق
2) دعای ابوحمزه ثمالی
3) دعای هفتم صحیفه سجادیه
3- در نگاه دینی، کارها باید در چه جهتی قرار گیرد؟
1) امکان پاسخگویی در قیامت
2) امکان پاسخگویی به مردم
3) رضایت درونی خود انسان
4- در قرآن، کدام دستور دینی، در کنار نماز همواره آمده است؟
1) روزه
2) امر به معروف
3) زکات
5- آیه 30 سوره نور، مؤمنان را به چه امری سفارش میکند؟
1) کنترل چشم
2) کنترل زبان
3) کنترل دست
نظرات شما عزیزان: