عقبه از يك سفر تجارتى بازگشت و عده اى از بزرگان و اشراف مكه از جمله پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را به مهمانى دعوت كرد كه در آن مهمانى به علتى دوستش- ابىّ بن خلف- حاضر نبود.
هنگامى كه مهمانان سر سفره حاضر شدند و دست به غذا بردند عقبه ديد رسول خدا صلى الله عليه و آله از خوردن غذا امتناع دارد، سبب را پرسيد، حضرت فرمود: من از طعام تو نمى خورم مگر اينكه به وحدانيت خدا و رسالت من شهادت دهى و به دايره اسلام و مسلمانى درآيى تا درهاى رحمت حق و درهاى بهشت به رويت باز شود.
عقبه با كمال ميل شهادتين را به زبان جارى كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله هم از غذاى او تناول فرمود.
عقبه هنگامى كه پس از پايان ميهمانى نزد رفيق شيطان مسلك و بت پرستش رفت، با ملامت و سرزنش ابىّ بن خلف روبه رو شد و از سوى ابىّ مورد شماتت قرار گرفت كه چرا آيين خود را رها كرده، به آيين محمد گرويدى؟
عقبه داستانش را در اسلام آوردنش بيان كرد، ابىّ با كمال وقاحت به او گفت: من از تو خوشنود و دل خوش نمى شوم مگر اينكه به تكذيب محمد برخيزى!!
عقبه بدبخت و تيره روز كه نخواست اين دشمن غدار دوست نما را از خود براند و سعادت به دست آورده را حفظ كند و ز راه جهنم به راه بهشت برود، براى خوش آمد آن نابكار به سوى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله رفته، با كمال بى شرمى آب دهان به صورت پيامبر صلى الله عليه و آله انداخت كه آب دهانش با دو شقه شدن به صورت مبارك رسول حق صلى الله عليه و آله جارى شد و آن چهره ملكوتى را تحت تأثير قرار داد، حضرت زنده بودن عقبه را تا پيش از هجرت خود خبر داد و به او گفت: چون از مكه بيرون آيى به شمشير انتقام حق به قتل مى رسى، پيش بينى آن حضرت در جنگ بدر تحقق ياقت، عقبه در جنگ بدر به جهنم واصل شد و ابىّ بن خلف- دوست نابابش- در احد به قتل رسيد «1».
آيات 27- 29 سوره فرقان جهت دلدارى و تسليت به پيامبر صلى الله عليه و آله بيان و سرنوشت شوم انسان پليدى كه در دنيا دچار دوست و رفيق گمراه و گمراه كننده و شيطان مسلك شد، نازل گرديد.
[وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا* يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا] .
و روزى كه ستمكار، دو دست خود را [از شدت اندوه و حسرت به دندان ] مى گزد [و] مى گويد: اى كاش همراه اين پيامبر راهى به سوى حق برمى گرفتم،* اى واى، كاش من فلانى را [كه سبب بدبختى من شد] به دوستى نمى گرفتم،* بى ترديد مرا از قرآن پس از آنكه برايم آمد گمراه كرد. و شيطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت ] وامى گذارد.
آرى؛ همنشين بد به فرموده حق شيطان است و شيطان بى ترديد دشمن انسان است و پس از آن كه به انسان خسارت و زيان غير قابل جبران وارد ساخت، او را در حيرت و سرگردانى و اسير دست انواع طوفان ها و بلاها در دنيا و به چنگال عذاب ابد در آخرت، وامى گذارد.
[وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا] .
و شيطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت ] وامى گذارد.
رفيق و همنشين آن نيست كه بر عيوب و نواقص و خلأهاى معنوى انسان بيفزايد و چون آتشى خطرناك به خرمن ارزش هاى انسان و كرامت و شرافتش بيفتد، دوست حقيقى و رفيق واقعى كسى است كه از عيوب آدمى بكاهد و نقايص انسان را برطرف سازد و خلأهاى معنوى و روحى دوست خود را جبران كند.
امام صادق عليه السلام درباره محبوب ترين همنشين مى فرمايد:
«أحَبُّ إخوَانى إلَىَّ مَنْ أهْدى إلىَّ عُيُوبى» .
محبوب ترين برادرانم نسبت به من كسى است كه مرا به سوى عيوبم راهنمايى كند.
انسان با انصاف و خواهان خوشبختى هنگامى كه از طرف همنشينى دلسوز به عيوبش راهنمايى شود، بى ترديد در مقام رفع عيوب خود برمى آيد و با كمك همنشين با كرامتش به مقامات انسانى عروج مى كند.
منبع : پایگاه عرفان
نظرات شما عزیزان: