تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5126
بازدید دیروز : 63316
بازدید هفته : 218274
بازدید ماه : 540555
بازدید کل : 10932310
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 2 / 2 / 1397

سجده خورشید







سلام، همه نیایش!
سلام، تمامیت ذکر!سلام، آغاز سجده!

این ترانه بی بدیل توست که در ذکر فرشتگان می پیچد.
این شرمساری ملکوت است که آغاز بهار
نیایش ها و نمازها را جشن می گیرد.


آفتاب! از پس کدام ابر، زمین را روشن می کنی که
هنوزا هنوز، در زُلال تو و این همه باران نور غرق می شویم؟


بهارا! سجده های عرفانی عشق را از کدام فصل نور آغاز کردی
که دنیا همیشه بوی گُلاب گریه های تو را دارد؟


آمده ای تا نماز معنا شود و نیاز، قافله ناز را همراه.
ای وارث نافله های شبانه زهرا!ای همدم چاه های مدینه!

ای اشک، ای عابد، ای نور، ای سرور!
این شیرینی یکدست، از آمدن تو کام مرا لبریز می کند.
این ذکر که بر لبانم می جوشد، حمد خدای توست.

از صحیفه تا ملکوت پُل زدی و فاصله ها را کوتاه کردی.

ممنونم آقاجان؛ وگرنه این همه کهکشان را نمی شد
بدون سجده خورشید، رد کرد.


تو نوازش همه فرشتگانی در کلماتی سبز.تو خنده های مزامیری، تو
غزل غزل های سلیمانی، توروح ذکری، خدای سجده های
طولانی، آفتاب بی بدیل نیاز و نماز.


تو شناسنامه همه دُعاهای دنیایی.زینت همه عبادت ها، شکوه
شعری در قامت ملکوت، بهانه تغزلی برای ملایک.


تو شروه ای، اشکی، آهی، سوزی، کربلایی... وارث کربلایی
شعر کربلایی... اندوه کربلایی... آه!
کربلا مرا یاد قامت تو می اندازد.


پیچیده در زنجیر! کربلا مرا میهمان آن همه تازیانه که
بر پیکر تو نشست نمی کند، کربلا مرا به تو می رساند.


آمدی تا ملکوت، عطر اشک بگیرد.آمدی تا اندوه، بوی ذکر بگیرد
و آمدی تا خدا فخرکند به این همه چین و پینه زانوها.


ای حمد بی دریغ خداوند!ای عشق سیّال!
آمده ای تا بارانی از کلمات، تا بارانی از
تمنا، از نیاز، از عشق، بر سرمان بریزد.


آمده ای تا در دُعاهای صحیفه، چشم هایمان را بشوییم.
آمده ای تا اشک، معنای تازه ای بگیرد و ملکوت، شعر تازه ای
بخوانداین همه خنده های خورشید نیست که آمدن تو را جشن گرفت؟

این همه باران ابر نیست که بهار را میهمان می کند؟
این همه سخاوت باد نیست که بوی بهار نارنج و
اقاقیا را مهمان قلبهایمان می کند؟


همه بهار و خورشید و ابر و باران، در کلمات تو جاری است
از قلب تو می جوشد، از لبخند تو می تراود.


از سرانگشتانت می توان عشق را دوباره نوشت، هزار باره نوشت.
می آیی و فرشتگان، کلمات ملکوتی ات را از بر می کنند.

می آیی و جامه ذکر، تازه می شود و خورشید، طولانی ترین
سجده اش را نثار آمدن تو می کند.

می آیی و...


امیر مرزبان





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: سجده خورشید
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی