تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 130068
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 262235
بازدید ماه : 315513
بازدید کل : 10707268
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 15 / 8 / 1395

علم امامان در قرآن؛ سوره رعد، آیه 43

[سوره رعد:آیه 43]

«وَ يَقُولُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ‌ »

و كسانى كه كافر شدند مى‌ گويند: تو پيامبر نيستى. بگو: شهادت خدا و آن كسى كه علم كتاب نزد اوست ميان من و شما كافى است(بهرام پور)

1-اطيب البيان في تفسير القرآن

.....
جمله ثالثه- وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ اخبار قريب بتواتر داريم كه مراد امير المؤمنين عليه السّلام است و در بعض آنها و ائمه طاهرين هستند، و مى‏ گوييم اگر مراد از كتاب قرآن مجيد باشد عالم بظاهر و باطن بلكه هفتاد بطن و عالم بتأويلات قرآن منحصر باين خاندان است چنانچه مي فرمايد وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ‏ آل عمران آيه 7، و اگر مراد لوح محفوظ است اينها عالم بآن هستند و لكن نظر به اينكه در بسيارى از اخبار مذكوره قضيّه وصىّ حضرت سليمان عليه السّلام كه تخت بلقيس را طرفة العين حاضر كرد خدا مي فرمايد قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏ نمل آيه 40 ذكر فرموده و تقابل انداخته با اين جمله‏ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ مناسب با قرآن و لوح محفوظ نيست بلكه ممكن است بگوئيم اسم اعظم الهى است كه من عنده علم من الكتاب يك جزء از اسم اعظم را مي دانست و امير المؤمنين و ائمه طاهرين عليهم السّلام تمام آن را مي دانستند مگر آنچه خدا براى خود نگاه داشته كه در اخبار دارد نسبت من الكتاب با علم الكتاب مثل قطره است نسبت بدرياى اخضر.

2-البرهان فى تفسير القرآن

قوله تعالى:
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ [43]
5640/ «1»-
محمد بن يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، و محمد بن يحيي، عن محمد بن الحسن، عمن ذكره، جميعا عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن بريد بن معاوية، قال: قلت لأبي جعفر (عليه السلام):
______________________________
(1)-
الكافي 1: 179/ 6.

قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏، قال: «إيانا عنى، و علي (عليه السلام) أولنا و أفضلنا و خيرنا بعد النبي (صلى الله عليه و آله)».
5641/ «2»-
و عنه: عن أحمد بن محمد، عن محمد بن الحسن، عن عباد بن سليمان، عن محمد بن سليمان، عن أبيه، عن سدير قال: كنت أنا و أبو بصير و يحيى البزاز و داود بن كثير في مجلس أبي عبد الله (عليه السلام) إذ خرج إلينا و هو مغضب، فلما أخذ مجلسه قال: «يا عجبا لأقوام يزعمون أنا نعلم الغيب! ما يعلم الغيب إلا الله عز و جل، لقد هممت بضرب جاريتي فلانة فهربت مني، فما علمت في أي بيوت الدار هي».
قال سدير: فلما أن قام من مجلسه و صار في منزله، دخلت أنا أبو بصير و ميسر، و قلنا له: جعلنا فداك، سمعناك و أنت تقول كذا و كذا في أمر جاريتك، و نحن نعلم أنك تعلم علما كثيرا، و لا ننسبك إلى علم الغيب! قال:
فقال: «يا سدير، أما تقرأ القرآن؟» قلت: بلى. قال: «فهل وجدت فيما قرأت من كتاب الله عز و جل «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ‏ «1»» قال: قلت: جعلت فداك، قد قرأته. قال: «فهل عرفت الرجل، و هل علمت ما كان عنده من علم الكتاب؟» قال: قلت: أخبرني به، قال: «قدر قطرة من الماء في البحر الأخضر، فما يكون ذلك من علم الكتاب؟» قال: قلت: جعلت فداك، ما أقل هذا! فقال: «يا سدير، ما أكثر هذا أن ينسبه الله عز و جل إلى العلم الذي أخبرك به! يا سدير، فهل وجدت فيما قرأت من كتاب الله عز و جل أيضا:
قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏»؟ قال: قلت: قد قرأته، جعلت فداك، قال: «أ فمن عنده علم الكتاب كله أفهم، أم من عنده علم الكتاب بعضه؟». قلت: لا، بل من عنده علم الكتاب كله، فأومأ بيده إلى صدره، و قال: «علم الكتاب و الله كله عندنا، علم الكتاب و الله كله عندنا».
و روى هذا الحديث الصفار: في (بصائر الدرجات) بتغيير يسير بزيادة و نقصان‏ «2».
5642/ «3»-
علي بن إبراهيم: قال: حدثني أبي، عن ابن أبي عمير، عن عمر بن أذينة، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: «الذي عنده علم الكتاب هو أمير المؤمنين (عليه السلام)».
و سئل عن الذي عنده علم من الكتاب أعلم، أم الذي عنده علم الكتاب؟ فقال: «ما كان علم الذي عنده علم من الكتاب عند الذي عنده علم الكتاب، إلا بقدر ما تأخذ البعوضة بجناحها من ماء البحر. و قال أمير المؤمنين (عليه السلام): ألا إن العلم الذي هبط به آدم (عليه السلام) من السماء إلى الأرض، و جميع ما فضلت به النبيون إلى خاتم النبيين، في عترة خاتم النبيين (صلى الله عليه و آله)».
5643/ «4»-
محمد بن الحسن الصفار: عن يعقوب بن يزيد، عن الحسن بن علي بن فضال، عن عبد الله بن‏
______________________________
(2)-
الكافي 1: 200/ 3.
(3)-
تفسير القمّي 1: 367.
(4)-
بصائر الدرجات: 232/ 1.
(1)
النمل 27: 40.
(2)
بصائر الدرجات: 233/ 3.

 

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 4 / 1394

1-ترجمه تفسير الميزان

بيان آيه‏
اين آيه، آخرين آيه اين سوره است، و با حرف" و" گفتار در آن را عطف بر كلامى مى ‏كند كه در ابتداء سوره آورده و فرموده بود:" وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ". و اين سومين باريست كه بر منكرين حقيقت كتاب اللَّه حمله نموده، استشهاد مى‏ كند به اين كه خداوند و آنها كه علم به اين كتاب دارند بر رسالت خاتم النبيين گواهند.
" وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ..." زمينه گفتار در اين سوره بيان اين جهت بود كه كفار منكر حقيقت كتابند و آن را آيتى الهى نمى ‏دانند، و لذا از رسول خدا (ص) درخواست آيتى غير آن مى‏ كردند، هم چنان كه در اين سوره در خلال آياتش چند نوبت اين معنا را از كفار حكايت نمود، و از آن‏ جوابى داد كه كلامشان را به خودشان برگردانيد، و كانه وقتى اين جواب را شنيده و از آمدن آيتى غير قرآن مايوس شدند، ناگزير اصل رسالت را انكار كردند، چون آيت بودن قرآن را قبول نداشتند، و آيت ديگرى هم نيامد و لذا گفتند:" لَسْتَ مُرْسَلًا- تو اصلا پيغمبر نيستى".
[شرح و توضيح مراد از جمله:" قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" كه در جواب انكار رسالت پيامبر اسلام (صلى اللَّه عليه و آله) آمده است‏]
خداوند به پيغمبر خود تلقين مى ‏كند كه با جمله‏" قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ" عليه ايشان اقامه حجت كند، و اين جمله حجتى است قاطع، نه صرف كلامى خطابى، و نه حواله به چيزى كه راهى به تحصيل علم به آن نباشد.
" قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ"- اين جمله استشهاد به خداى سبحان است كه خود ولى امر رسالت است، و شهادت در اينجا شهادت تاديه است، نه شهادت تحمل تنها، (خلاصه، خداوند مى‏ گويد نه صرف اينكه مى‏ داند) زيرا امثال جمله‏" إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ، عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ" مكرر در قرآن كريم آمده و آيت و معجزه بودن قرآن هم ضروريست كه از ناحيه خداوند آمده، و شامل شدن آن بر تصديق رسالت، آنهم به دلالت مطابقى كه مورد اعتماد همه است نيز ضروريست، و شهادت تاديه هم همين است، كه شاهد به علم ضرورى شهادت دهد.
بعضى‏ «1» از مفسرين شهادت خداوندى را چنين تفسير كرده‏اند كه: خداوند آن قدر ادله و براهين بر رسالت خاتم النبيين اقامه و اظهار نموده كه ديگر احتياجى به شهادت هيچ شاهدى نيست. و اگر اقامه حجت را كه فعل است شهادت ناميده، با اينكه شهادت از مقوله قول و گفتار است، تسميه مجازى است، چون اقامه حجت كار شهادت را مى‏ كند، و بلكه از آن قوى تر و مؤثرتر است.
و اين تفسير در حقيقت همان تفسيريست كه ما براى آيه كرديم، چيزى كه هست مفسر نامبرده هدف را از غير راهش تعقيب كرده است، زيرا ادله و حجتهاى داله بر حقيقت رسالت خاتم الانبياء (ص) يا قرآن است كه خود معجزه ‏اى جاودانى است، و يا غير قرآن از ساير خوارق عادت و معجزات است، و آيات اين سوره به طورى كه ملاحظه مى‏ كنيد پاسخ پيشنهاد كفار را با قسم دوم نداده، و با آنكه از آن راه جواب نداده معنى ندارد با همان راه استشهاد كند. پس قطعا استشهاد به قرآن است و استناد به قرآن هم از اين جهت است كه قرآن آيت و معجزه بر صدق رسالت است، يعنى كلام الهى است كه برسالت آن جناب شهادت مى ‏دهد، و با اين كه به قرآن استشهاد شده، و قرآن هم معجزه و هم از مقوله كلام است ديگر چه معنا دارد كه‏
______________________________
(1) روح المعانى، ج 13، ص 175، ط بيروت.

ما شهادت را از مقوله فعل گرفته و آن را شهادت مجازى بدانيم.
علاوه بر اينكه ممكن است قبول نكنيم كه دلالت فعل خداى تعالى بر صدق رسالت اقواى از قول و كلام او باشد.
پس حاصل بحث اين شد كه معناى جمله‏" كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ" اين است كه آنچه در قرآن در باره تصديق رسالت آمده شهادت الهى بر رسالت است.
[اقوال مختلفى كه در تفسير جمله فوق گفته ‏اند]
و اما اگر شهادت را به معناى شهادت تحمل بگيريم، به كلى معناى آيه را فاسد نموده ‏ايم، چون شهادت تحمل به معناى ديدن و ناظر بودن و علم داشتن بما وقع است، و هيچ معنا ندارد كه مساله مورد بحث، يعنى صدق رسالت آن جناب را به علم خدا ارجاع داده و علم خدا را حجت عليه خصم بدانيم، زيرا خصم راهى به علم خدا ندارد تا بفهمد آيا رسول خدا (ص) در دعوى خود درست مى ‏گويد و يا به خدا افتراء مى ‏بندد.
" وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ"- يعنى در شهادت ميان من و شما كسانى كه علم كتاب را دارند كافيند. بعضى‏ «1» از مفسرين گفته ‏اند: مقصود از" كتاب" لوح محفوظ است. و بنا بر اين تفسير، مقصود از موصول" من: كسى كه" خداى سبحان خواهد بود، در حقيقت گفته است:
" كفايت مى ‏كند در شهادت خدايى كه نزد اوست علم كتاب".
ولى اين تفسير صحيح نيست، زيرا اولا خلاف ظاهر عطف است، چون اول كفايت خدا را گفته بود و ديگر معنا نداشت كه تكرار كند. و ثانيا بنا بر اين تفسير، ذات و صفت خدا را بر ذات خدا عطف كرده است، و اين قبيح و غير فصيح است.
و لذا مى ‏بينيم وقتى زمخشرى‏ «2» اين تفسير را از حسن نقل مى ‏كند كه گفته است:" به خدا سوگند جز خدا كسى ديگر مقصود نيست"، تفسير او را توجيه نموده مى‏ گويد: بنا به گفته حسن معناى آيه چنين مى ‏شود:" قل كفى بالذى يستحق العبادة، و بالذى لا يعلم علم ما فى اللوح الا هو شهيدا بينى و بينكم- بگو آن كس كه مستحق عبادت است و آن كس كه علم لوح محفوظ نزد كسى جز او نيست، بس است براى شهادت بين من و شما" و براى تصحيح كلام مزبور لفظ جلاله" اللَّه" را به معناى" الذى يستحق العبادة" و لفظ" من" را به" الذى" برگردانيده، تا هر دو به صورت وصف درآمده، عطف هم عطف صفت بر صفت شود، و حكم شهادت به ذات داده شود. چيزى كه هست، دو صفت مذكور در دادن حكم دخالت دارند، همانطور كه در خود حكم دخالت دارند- دقت فرمائيد.
______________________________
(1 و 2) تفسير الكشاف، ج 2، ص 536.

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 4 / 1394

3- التبيان فى تفسير القرآن

آية بلا خلاف.
حكى اللَّه تعالى عن الكفار انهم يقولون لك يا محمد انك لست مرسلًا من جهته تعالى، فقل لهم انت حسبي اللَّه‏ «شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ، وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ». و قيل في معناه ثلاثة اقوال:
أحدها- روي عن ابن عباس انه قال: هم اهل الكتاب الذين آمنوا من اليهود و النصارى.
و قال قتادة و مجاهد: منهم عبد اللَّه بن سلام، و سلمان الفارسي، و تميم الداري.
و قال الحسن: الذي عنده علم الكتاب هو اللَّه تعالى، و به قال الزجاج.

و قال ابو جعفر و ابو عبد اللَّه (ع): هم ائمة آل محمد صلّى اللَّه عليه و سلم، لأنهم الذين عندهم علم الكتاب بجملته لا يشذ عنهم شي‏ء من ذلك دون من ذكروه.

و روي عن ابن عباس و مجاهد انهما قرءا «و من عنده علم» بكسر الميم، و علم الكتاب على ما لم يسم فاعله، و به قرأ سعيد بن جبير، و لما قيل له: هو عبد اللَّه بن سلامه، قال: كيف يجوز ذلك و السورة مكية و هو اسلم بعد الهجرة بمدة.

 4-روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا، حق تعالى در اين آيت انكار كرد بر كافرانى كه منكر بودند نبوّت رسول را- صلوات اللَّه عليه و على آله- گفت مى‏ گويند كافران كه: تو پيغامبر نه‏اى. تو جواب ده و بگو: كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ‏، بس است خداى گواه ميان من و شما و آن كس كه علم كتاب بنزديك اوست.
بعضى مفسّران گفتند: عبد اللَّه سلام است، و بيشتر مفسّران از قدما و محدّثان و اهل اخبار و اسناد و روايات از موافقان و مخالفان بر آنند كه امير المؤمنين على است.
عبد اللَّه بن عطا گفت كه، از باقر- عليه السّلام- پرسيدم كه: و من عنده علم الكتاب، كيست آن كه علم كتاب بنزديك اوست؟ گفت: علىّ بن ابى طالب،
و محمّد بن الحنفيّه هم اين گفت. و راوى خبر گويد كه با ابو جعفر در مسجد نشسته بودم، عبد اللَّه سلام در گوش ه‏اى نشسته بود، گفتم ابو جعفر را كه، مردمان مى ‏گويند كه: و من عنده علم الكتاب اين است. گفت: نه،
ذاك على بن ابى طالب.

5- تفسير الصافى

وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ‏

فانّه أظهر من الحجج على‏ رسالتي ما يغني عن شاهد يشهد عليها وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏.
في الكافي و الخرايج و العيّاشيّ عن الباقر عليه السلام: إيانا عني و علي أوّلنا و أفضلنا و خيرنا بعد النّبيّ صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم.
و في المجمع عن الصادق عليه السلام: مثله.
و في الإِحتِجاج: سأل رجل عليّ بن أبي طالب صلوات اللَّه عليه عن أفضل منقبة له فقرأ الآية و قال إيّاي عني ب مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏.
و في المجالسِ عن النّبيّ صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم: أنّه سئل عن هذه الآية قال ذاك أخي عليّ بن أبي طالب عليه السلام.
و العيّاشيّ عن الباقر عليه السلام: أنّه قيل له هذا ابن عبد اللَّه بن سلام يزعم أنّ أباه الذي يقول اللَّه‏ قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ قال كذب هو عليّ بن أبي طالب عليه السلام.
و عنه عليه السلام: نزلت في عليّ عليه السلام إنّه عالم هذه الأمّة بعد النّبيّ صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم.
و القمّيّ عن الصادق عليه السلام: هو أمير المؤمنين عليه السلام‏
و: سئل عن‏ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏ أعلم أم الذي‏ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ فقال ما كان‏ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏ عند الذي‏ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ إلّا بقدر ما تأخذ البعوضة بجناحها من ماء البحر
و قال أمير المؤمِنين عليه السلام: إلا انَّ العلم الذي هَبَط به آدم من السماءِ إلى الأرض و جميع ما فضّلت به النّبيّونَ إلى خاتم النّبيّين في عترة خاتم النّبيّين.
و في الكافي عنه عليه السلام: هل وجدت فيما قرأت في كتاب اللَّه تعالى‏ قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ‏ ثم ذكر ما يقرب مما ذكر بنحو أبسط و قال في آخره‏ عِلْمُ الْكِتابِ‏ و اللَّه كلّه عندنا عِلْمُ الْكِتابِ‏ و اللَّه كله عندنا.

في ثواب الأعمال و العيّاشيّ عن الصادق صلوات اللَّه عليه: من أكثر قراءة سورة الرّعد لم يصبه اللَّه بصاعقة أبداً و لو كان ناصبيّاً و إذا كان مؤمناً دخل الجنّة. بغير حساب و يشفع في جميع من يعرفه من أهل بيته و إخوانه.

موضوعات مرتبط: امام شناسی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 26 / 4 / 1394

علم امامان در قرآن؛ سوره رعد، آیه 43

[سوره رعد:آیه 43]

«وَ يَقُولُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ‌ »

و كسانى كه كافر شدند مى‌ گويند: تو پيامبر نيستى. بگو: شهادت خدا و آن كسى كه علم كتاب نزد اوست ميان من و شما كافى است(بهرام پور)

 1-اطيب البيان في تفسير القرآن

.....
جمله ثالثه- وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ اخبار قريب بتواتر داريم كه مراد امير المؤمنين عليه السّلام است و در بعض آنها و ائمه طاهرين هستند، و مى‏ گوييم اگر مراد از كتاب قرآن مجيد باشد عالم بظاهر و باطن بلكه هفتاد بطن و عالم بتأويلات قرآن منحصر باين خاندان است چنانچه مي فرمايد وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ‏ آل عمران آيه 7، و اگر مراد لوح محفوظ است اينها عالم بآن هستند و لكن نظر به اينكه در بسيارى از اخبار مذكوره قضيّه وصىّ حضرت سليمان عليه السّلام كه تخت بلقيس را طرفة العين حاضر كرد خدا مي فرمايد قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏ نمل آيه 40 ذكر فرموده و تقابل انداخته با اين جمله‏ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ مناسب با قرآن و لوح محفوظ نيست بلكه ممكن است بگوئيم اسم اعظم الهى است كه من عنده علم من الكتاب يك جزء از اسم اعظم را مي دانست و امير المؤمنين و ائمه طاهرين عليهم السّلام تمام آن را مي دانستند مگر آنچه خدا براى خود نگاه داشته كه در اخبار دارد نسبت من الكتاب با علم الكتاب مثل قطره است نسبت بدرياى اخضر.

موضوعات مرتبط: امام شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی